انسانگرایی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Fatranslator (بحث | مشارکتها) جز ربات:افزودن الگو ناوباکس {{جهان غرب}}+تمیز+ |
ویرایش بهوسیلهٔ ابرابزار: |
||
خط ۳:
'''انسانگرایی''' ('''هومانیسم'''، '''اومانیسم''' یا '''اُمانیسم''': Humanism)، جهانبینی فلسفی و [[فلسفه اخلاق|اخلاقی]] است که بر ارزش و عاملیت انسانها به صورت فردی یا جمعی تأکید دارد و عموماً تفکر نقادانه و شواهد ([[عقلانیت]] و [[تجربهگرایی|تجربه گرایی]]) را بر پذیرش [[جزماندیشی|دگم اندیشی]] و [[خرافات]] ترجیح میدهد. در انتقاد از برخی مضامین انسانگرایی [[فرا انسانگرایی|فراانسانگرایی]] مطرح شدهاست.<ref>J. Childers/G. Hentzi eds. , ''The Columbia Dictionary of Modern Literary and Cultural Criticism'' (1995) p. 140-1</ref>
اومانیسم شالوده فرهنگ و فلسفه بعد از رنسانس در غرب است که بر اساس آن، انسان میزان کلیه ارزشها و فضایل از جمله حق و حقگرایی است. اومانیسم جنبشی فلسفی و ادبی است که زیربنای رنسانس میباشد و فرهنگ دوره مدرنیته را تشکیل میدهد. این جنبش، سرشت انسانی و علایق طبیعت آدمی را میزان همه چیز قرار میدهد. پایهگذاران اومانیسم در صدد بودند تا روح آزادی و خودمختاری انسان را که در قرون وسطا از دست داده بود، دیگر بار از طریق ادبیات کلاسیک به او بازگردانند تا بتواند طبیعت و تاریخ را قلمرو حکومت خود ساخته و بر آن مسلط شود.<ref>علوم سیاسی(۰۲۹) نویسنده: دفتر تبلیغات اسلامی قم جلد: ۱ صفحه: ۱۰</ref>
واژهٔ انسانگرایی، نهضتی فرهنگی فکری است که در خلال [[رنسانس|دوران تجدید حیات فرهنگی]] (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایلی که نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه انسانگرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما ([[:en:Friedrich_Immanuel_Niethammer|Friedrich Immanuel Niethammer]]) از واژه "[[:en:Humanitas|humanitas]]" برگرفت ."humanitas" کلمهای لاتین از سری واژگان فیلسوفانهای بود که [[سیسرون|سیسرون]] ([[:en:Cicero|Cicero]]) قبل از میلاد آنها را ایجاد کرده بود.▼
▲واژهٔ انسانگرایی، نهضتی فرهنگی فکری است که در خلال [[رنسانس|دوران تجدید حیات فرهنگی]] (رنسانس) به دنبال ایجاد رغبت و تمایلی که نسبت به آثار برجستهٔ یونانی و رومی پدید آمدهاست. واژه انسانگرایی (Humanism) را فردریچ نیتاما ([[:en:Friedrich_Immanuel_Niethammer|Friedrich Immanuel Niethammer]]) از واژه "[[:en:Humanitas|humanitas]]" برگرفت ."humanitas" کلمهای لاتین از سری واژگان فیلسوفانهای بود که [[
انسانگرایان در میان مجردات انتهای دوران باستان و [[قرون وسطا]]، محققان و روحانیون، میان divinitas به معنی حوزههایی از معرفت و فعالیت که از کتاب مقدس نشأت میگرفت و humanitas یعنی حوزههایی که به قضایای عملی زندگی دنیوی مربوط میشدهاست، فرق گذاشتند؛ و از آنجا که حوزهٔ دوم، بخش اعظم الهام و مواد خام خود را از نوشتههای رومی و بهطور فزاینده یونان باستان میگرفت، مترجمان و آموزگاران این آثار که معمولاً ایتالیایی بودند خود را umanisti یا humanists نامیدند.
سطر ۱۲ ⟵ ۱۴:
== معرفی انسانگرایی از دیدگاه روانشناسی ==
انسانگرایی به یک مکتب فکری اطلاق میشود که پیروان آن معتقدند موجود انسانی با سایر گونههای حیات متمایز است و روابط بین فردی وشناخت خود یکی از موضوعات مهم در انسان گرایی است.
باور انسان گرایان در تضاد با نظریه پردازان شرطی سازی این است که همه رفتارهای انسانها نتیجه پیامدهای رفتار است. حیطههای مورد علاقه انسان گرایان شامل مطالعه خود، انگیزش و روابط میان فردی است. انسان گرایان دارای علایق و نظرگاههای متفاوتی هستند. دیدگاه اکثرانسان گرایان (انسان گرایان مدرن یا انسان گرایان
فلسفه انسان گرایی طبیعی به شدت تحت تأثیر فلسفه نوین گرایی است. ورود فلسفه طبیعتگرایی به انسان گرایی باعث رد تمام دیدگاههای مابعدالطبیعه گشته و روی استدلال علمی دموکراسی و همدردی انسانی و نیز حقوق طبیعی انسانی تأکید میکند. دیدگاه انسان گرایی دیدگاهی است که بر طبق آن انسان اشرف مخلوقات شناخته شده و به دو شاخه تقسیم میشود: دیدگاه غیر دینی و دیدگاه دینی. در انسان گرایی غیر دینی اعتقاد بر این است که ماهیت منحصر به فرد انسان استعدادهای بی همتای شخصی اوست که باید رشد کند و تحول یابد. انسان گرایان دینی نیز با پذیرش ویژگیهای منحصر به فرد انسانها دین را عامل مهمی برای تحول درونی در انسان میدانند؛ لذا دیدگاه دینی و غیردینی به غیر از موضوع قبول یا انکار دین، وجوه مشترک بسیاری دارند. گروههای معتقد دینی با فرضیههای انکار خدا به شدت مخالفاند. آنان ریشههای فکری خود را از [[افلاطون]] و [[آگوستین]] و مذاهب مختلف گرفتهاند. به اعتقاد آنها انسان گونهای ممتاز و برتر از سایر گونه هاست. خداوند یا هستی برتر در مرکز هستی قرار دارد. مریتین و [[دی کاردین]] دو مدافع اصلی رویکرد خدا پرستانه یا خدا محور هستند. از دیدگاه آنان انسان موجودی مادی و معنوی، خردمند و دارای آزادی اراده است و عالیترین هدف انسان آن است که از روی اراده اجابت کنند و مطیع قوانین الهی باشد (کتاب: بسترهای فهم برنامه درسی، تألیف: دکتر مصطفی قادری با ویراستاری در متن). نوشته: سمیرا کریمی
== پیشینه ==
کلمه
== تاریخچه ==
در سال
اما در اواسط قرن هجدهم، در طی روشنگری فرانسه، شکلی از این واژه مورد استفاده قرار گرفت که بیشتر ایدئولوژی بود. در سال
نیمه دوم قرن
== پیشگامان ==
=== آسیای جنوبی باستانی ===
فلسفههای که بر انسان متمرکزند فراطبیعی را که ممکن است حدود
=== چین باستان ===
فلسفه کنفوسیوس (فیلسوف چینی) (
=== یونان باستان ===
سطر ۳۶ ⟵ ۳۸:
=== اسلام قرون وسطی ===
بسیاری از متفکران مسلمان قرون وسطایی در جستجوی دانش، معنا و ارزشها، گفتمان انسانی، عقلانی و علمی بودند. طیف
=== خردمندان ایسلندی ===
محققانی همچون جیکوب گریم، جی.آر.آر. تولکین و ای. ﭐ. جی. تورویله-جریانی از فلسفه انسان گرایی در اثرات خردمندان ایسلندی یافتند. مردم بی خدا توصیف شدند و این تنها به معنی کمبود ایمان و عقیده در فلسفه انسان گرایی نبود، بلکه به معنی عقیده ای عملگرا در استعدادهایی همچون قدرت، عقل و پرهیزکاری بود و در نظام اجتماعی به معنی احترام به استقلال فراطبیعی بود.
== منابع ==
|