موتا دیلمی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
پارسا۱۲۳؟. (بحث | مشارکت‌ها)
اصلاح مطلب
پارسا۱۲۳؟. (بحث | مشارکت‌ها)
ت
خط ۱۳:
سپاه دیلم نیز به سوی ابررود عقب نشینی کردند و قصد داشتندتا به سوی گیلان برگردند ولی طی تصمیمی که فرماندهان سپاه گرفتند تصمیم بر این شد که دوباره به جنگ اعراب بروند و به یاد موتا و به خاطر ایران از نو لشکر آراستند و به جنگ اعراب رفتند. پس از جدا شدن فرخان و اسفندیار، اکنون تعداد نفرات سپاه ایران کاهش یافته بود و در جنگ با اعراب شکست یافتند ولی جنگ را به شیوه اشکانیان (جنگ و گریز) ادامه دادند. اگر چه موتا در این رشته جنگ ها کشته شد ولی رشادت های دیلمیان را برای همیشه در تاریخ ایران ماندگار ساخت.
 
بعضی از مورخان نام موتا را به صورت مهتا آورده اند. در این زمان یزدگرد سوم در مرو به سر می برد. دیلمیان بیش از 100 سال در برابر اعراب پایداری کردند و اعراب نتوانستند قدم در طبرستان و آن سوی کوه های دماوند بگذارند. اگر یزدگرد سوم  (یزدگرد سوم دعوت دیلمیان را نپذیرفت)به جای مرو به سوی شمال ایران میرفت شاید سرانجام ساسانیان و ایرانیان به گونه ای دیگر رقم میخورد.موتا دیلمی در سال 636 میلادی در سپاه رستم فرخزاد در جنگ قادسیه حضور داشت و پس از شکست ایرانیان و کشته شدن رستم، همراه سپاه ایران بازگشت. پس از جنگ نهاوند که طی آن ارتش ساسانیان از هم فرو پاشید، خبر شکست بزرگ ایرانیان در تمام ایران پیچید. موتا پس از شنیدن این خبر سخت متاثر شد و تصمیم گرفت خود با سپاه گیلان با تازیان بجنگد و آنان را از ایران بیرون راند.
 
موتا یا مهتا دیلمی یکی از سرداران ایرانی در زمان حمله اعراب به ایران بود. موتا اصالتا اهل گیلان بود و همان طور که می دانیم طبرستان و دیلمیان چند ده سال پس از سقوط ساسانیان و ایران در شمال ایران با اعراب جنگیدند و استقلال خویش را حفظ کردند.
 
موتا دیلمی در سال 636 میلادی در سپاه رستم فرخزاد در جنگ قادسیه حضور داشت و پس از شکست ایرانیان و کشته شدن رستم، همراه سپاه ایران بازگشت. پس از جنگ نهاوند که طی آن ارتش ساسانیان از هم فرو پاشید، خبر شکست بزرگ ایرانیان در تمام ایران پیچید. موتا پس از شنیدن این خبر سخت متاثر شد و تصمیم گرفت خود با سپاه گیلان با تازیان بجنگد و آنان را از ایران بیرون راند.
 
او پس از این تصمیم نامه ای به ری نزد فرخان (فرماندار ری) و اسفندیار (برادر زاده رستم فرخزاد و فرماندار آذربایجان) فرستاد و از آنان دعوت کرد که در جنگ با اعراب او را از لحاظ نیرو و نفر یاری کنند. اسفندیار که کینه قاتلان رستم را در دل خویش حس می کرد بی درنگ این درخواست را قبول کرد. این نیروها در حوالی دشتبی جمع شده و به تقسیم وظایف پرداختند. اسفندیار و فرخان قبول کردند که فرماندهی کل سپاه بر عهده موتا باشد و سپس آماده جنگ با تازیان شدند.