همانطور که قبلا ذکر شد، در شیراز سبکی تجاری از دوره مکتب شیراز اول وجود داشت که سنت آن با ورود ترکمنان نیز ادامه پیدا کرد. سبک غیردرباری ترکمنی ساده و بیپیرایه بود اما میتوان گفت به دلیل خاصیت تجاری داشتن، و تولید بالا سبکی مناسب برای اینکار به حساب میآمد. با این حال این تصاویر از لحاظ توصیف بسیار صریح و واضحاند. از جمله هنرمندان شیراز که احتمال میدهند مبدع سبک تجاری باشد، فرهاد نام دارد. او همان هنرمندی است که نسخه خاوران نامه نوشته ابن حسام خوسفی را تصویرسازی کرد. این نگارهها دارای ترکیببندیهای نوینی هستند که تخیل فرهاد را در آن به خوبی نشان میدهد. واپسین و پیشرفتهترین سبک ترکمن دوره حکومت [[یعقوب بیگ]] آق قویونلو رخ داد. در آن زمان هنرمندانی مثل [[شیخی]] و [[درویش محمد]] تصاویری از خمسه نظامی را تولید کردند. در این تصاویر مناظر رویایی و رنگهای متنوع به چشم میخورد و طبیعت بر انسان برتری مییابد. قدرت تخیل این تصاویر آنقدر بالاست که نوک کوههای اسفنجی به حالت صور انسانی و حیوانی درآمدهاند. این توصیف شاعرانه از طبیعت توسط [[سلطان محمد]] به [[مکتب صفوی]] نیز راه پیدا کرد.<ref>{{پک|پاکباز|۱۳۹۶|ک=نقاشی ایرانی|ص=۷۷-۷۸}}</ref>
=== مکتب تبریز دوم===
{{اصلی| مکتب تبریز دوم}}
با تشکیل حکومت صفویه [[شاه اسماعیل]] مرکز حکومتش را تبریز برگزید و نگارگران ترکمن از جمله سلطان محمد را در تبریز جمع کرد. هنرمندان [[مکتب هرات]] نیز مانند شیخ زاده و کمالالدین بهزاد ابتدا تحت فرمان حکومت صفویه در هرات اثر هنری تولید میکردند و سپس در زمان حکومت [[شاه تهماسب]] به تبریز مهاجرت کردند. از آثار معروفی که در هرات صفویه تولید شد، میتوان به [[ظفرنامه]] اشاره کرد که دارای ترکیببندیهای شلوغ، رنگهای متنوع و طراحی قویست و ردهایی از قلم بهزاد در آنها دیده میشود. آثار بهزاد در مقایسه با آثارش در مکتب هرات تیموری، از روحیه شادابی کمتری برخوردار است و رنگها به خاموشی گراییده که میتوان دلیل آنرا سلیقه سفارش دهندگان دربار دانست. از ویژگیهای اصلیای که به طور عمده در نگارگریهای صفویان میبینیم، وجود نوعی عمامه، معروف به عمامه قزلباش است. با هم آمیزی نگارگری باختری و خاوری ایران، سبکی اصیل و کامل به وجود آمد که نمونههای درخشان آن [[شاهنامه تهماسبی]] و خمسه تهماسبی هستند که حاصل تلاش گروهی هنرمندان بر روی آنهاست. در این دو اثر با دو قطب اصلی سبک سلطان محمد و سبک ترکمنی ودر مقابل نگارگران کلک بهزاد روبرو هستیم. به نظر میرسد در تصاویری که طبیعت غلبه بیشتری دارند و کمی خیالی است، مکتب ترکمن و سلطان محمد در آن نقش داشته و آثاری که انسان مورد توجه بیشتری قرار گرفته و روابط انسانی مد نظر است، نگارگران کلک بهزاد آنرا تولید کردهاند. نگارگریها در مکتب تبریز بسیار شلوغتر شده و انسانهای بیشتری در یک صحنه جای داده شدهاند که همین موضوع باعث ترکیب بندیهای پیچیدهتر و تنوع رنگی بالای آثار شدهاست و غالبا فیگورها از فضا بیرون رانده شدهاند. در مکتب تبریز دوم با اینکه [[پرسپکتیو|پرسپکتیوی]] وجود ندارد و همان اصول نگاگری ایرانی اصیل رعایت شده، اما به دلیل روابط پیچیده عناصر و معماریها تصاویر هم دوبعدی و در عین حال سه بعدی به نظر میرسند. همزمانی اتفاقات و مکانها در مکتب تبریز دوم به اوج خود رسیدهاست و در یک تصویر میتوان اتفاقات گوناگونی را که در یک فضا کار شدهاند را دید اما با این حال آثار را یکپارچه و واحد ببینیم. سبک تبریز دوم با انتقال پایتخت به [[قزوین]] متوقف شد و پس از قطع پشتیبانی شاه تهماسب از هنر بسیاری از هنرمندان به شهرهای مختلف پراکنده شدند.<ref>{{پک|پاکباز|۱۳۹۶|ک=نقاشی ایرانی|ص=۸۶-۹۴}}</ref> از طرفی در مشهد ابراهیم میرزا، شاهزاده جوان صفوی کارگاهی تشکیل داد و هنرمندان ترد شده در تبریز و هنرمندان محلی مشهد را گرد هم آورد و به این ترتیب خط سبک تبریز صفوی با رویکردهایی جدید در مشهد ادامه پیدا کرد. از مهمترین آثاری که در مشهد تولید شد، [[هفت اورنگ]] اثر [[جامی]] است. به طور کلی در مشهد به ویژگیهای جدیدی بر میخوریم که عبارتاند از تاکیدهای رنگی به وسیله لکه های سفید، غلبه پیدا کردن خطوط نرم و منحنی شکل، وجود درختان کهنسال، صخرههای قطعه قطعه و جوانهایی لاغر باگردن بلند و صورتی گرد. در موازات بیست سالی که مشهد به فعالیت خود ادامه میداد، در پایتخت صفویان در قزوین کتاب آرایی رونق زیادی نداشت و تنها در دوره کوتاه مدتی در زمان [[اسماعیل دوم]]، به دنباله سبک مشهد آثار کمی تولید شد.<ref>{{پک|پاکباز|۱۳۹۶|ک=نقاشی ایرانی|ص=۹۶-۹۴}}</ref> ▼
[[پرونده:Mir Musavvir 002.jpg|بندانگشتی|برگی از [[شاهنامه طهماسبی]]، داستان [[ضحاک]]، اثر [[میرمصور]]]]
▲با تشکیل حکومت صفویه [[شاه اسماعیل]] مرکز حکومتش را تبریز برگزید و نگارگران ترکمن از جمله سلطان محمد را در تبریز جمع کرد. هنرمندان [[مکتب هرات]] نیز مانند شیخ زاده و کمالالدین بهزاد ابتدا تحت فرمان حکومت صفویه در هرات اثر هنری تولید میکردند و سپس در زمان حکومت [[شاه تهماسب]] به تبریز مهاجرت کردند. از آثار معروفی که در هرات صفویه تولید شد، میتوان به [[ظفرنامه]] اشاره کرد که دارای ترکیببندیهایترکیب بندیهای شلوغ، رنگهای متنوع و طراحی قویست و ردهایی از قلم بهزاد در آنها دیده میشود. آثار بهزاد در مقایسه با آثارش در مکتب هرات تیموری، از روحیه شادابی کمتری برخوردار است و رنگها به خاموشی گراییده که میتوان دلیل آنرا سلیقه سفارش دهندگان دربار دانست. از ویژگیهای اصلیای که به طور عمده در نگارگریهای صفویان میبینیم، وجود نوعی عمامه، معروف به عمامه قزلباش است. با هم آمیزی نگارگری باختری و خاوری ایران، سبکی اصیل و کامل به وجود آمد که نمونههای درخشان آن [[شاهنامه تهماسبی]] و خمسه تهماسبی هستند که حاصل تلاش گروهی هنرمندان بر روی آنهاست. در این دو اثر با دو قطب اصلی سبک سلطان محمد و سبک ترکمنی ودر مقابل نگارگران کلک بهزاد روبرو هستیم. به نظر میرسد در تصاویری که طبیعت غلبه بیشتری دارند و کمی خیالی است، مکتب ترکمن و سلطان محمد در آن نقش داشته و آثاری که انسان مورد توجه بیشتری قرار گرفته و روابط انسانی مد نظر است، نگارگران کلک بهزاد آنرا تولید کردهاند. نگارگریها در مکتب تبریز بسیار شلوغتر شده و انسانهای بیشتری در یک صحنه جای داده شدهاند که همین موضوع باعث ترکیب بندیهای پیچیدهتر و تنوع رنگی بالای آثار شدهاست و غالبا فیگورها از فضا بیرون رانده شدهاند. در مکتب تبریز دوم با اینکه [[پرسپکتیو|پرسپکتیوی]] وجود ندارد و همان اصول نگاگری ایرانی اصیل رعایت شده، اما به دلیل روابط پیچیده عناصر و معماریها تصاویر هم دوبعدی و در عین حال سه بعدی به نظر میرسند. همزمانی اتفاقات و مکانها در مکتب تبریز دوم به اوج خود رسیدهاست و در یک تصویر میتوان اتفاقات گوناگونی را که در یک فضا کار شدهاند را دید اما با این حال آثار را یکپارچه و واحد ببینیم. سبک تبریز دوم با انتقال پایتخت به [[قزوین]] متوقف شد و پس از قطع پشتیبانی شاه تهماسب از هنر بسیاری از هنرمندان به شهرهای مختلف پراکنده شدند.<ref>{{پک|پاکباز|۱۳۹۶|ک=نقاشی ایرانی|ص=۸۶-۹۴}}</ref> از طرفی در مشهد ابراهیم میرزا، شاهزاده جوان صفوی کارگاهی تشکیل داد و هنرمندان ترد شده در تبریز و هنرمندان محلی مشهد را گرد هم آورد و به این ترتیب خط سبک تبریز صفوی با رویکردهایی جدید در مشهد ادامه پیدا کرد. از مهمترین آثاری که در مشهد تولید شد، [[هفت اورنگ]] اثر [[جامی]] است. به طور کلی در مشهد به ویژگیهای جدیدی بر میخوریم که عبارتاند از تاکیدهای رنگی به وسیله لکه های سفید، غلبه پیدا کردن خطوط نرم و منحنی شکل، وجود درختان کهنسال، صخرههای قطعه قطعه و جوانهایی لاغر باگردن بلند و صورتی گرد. در موازات بیست سالی که مشهد به فعالیت خود ادامه میداد، در پایتخت صفویان در قزوین کتاب آرایی رونق زیادی نداشت و تنها در دوره کوتاه مدتی در زمان [[اسماعیل دوم]]، به دنباله سبک مشهد آثار کمی تولید شد.<ref>{{پک|پاکباز|۱۳۹۶|ک=نقاشی ایرانی|ص=۹۶-۹۴}}</ref>
=== [[مکتب اصفهان]] ===
از مشخصههای نقاشی مکتب اصفهان یا مکتب صفوی لباس و پوشش سر اشخاص است. یکی از نقاشان بزرگ این دوران [[محمدی هروی|استاد محمدی]]، استاد طراحی با قلم بود. از مشخصات آثار او تصویر اشخاص بلندقامت با صورت گرد و کوچک؛ و واقعبینی او در ترسیم مناظر زندگی در نواحی روستایی است. او از جمله کسانی است که بر روی نگارگران پس از خود تأثیر بسزایی داشتهاست. یکی دیگر از نقاشان دورهٔ صفوی را [[رضا عباسی]] مینامند. او از پیشروان مکتب اصفهان است. در همین دوران چند نگارگر دیگر با اسامی شبیه نام رضا عباسی میزیستهاند. توجه [[رضا عباسی]] به خود انسان بیشتر از فضای اطراف اوست. این نکته حتی در تأکید پرداخت او در شکل انسان نسبت به زمینههای سادهای که در آثارش استفاده کرد، کاملاً روشن است. اولین نمونههای تک پیکره (فیگور) را پدیدآورد و همچنین نخستین رقعهها (نمونه نگاره جدا از کتاب مثل یک پرتره) را در نگارگری نقش زد.
[[پرونده:Reza Abbasi - Two Lovers (1630).jpg|بندانگشتی|[[رابطه عاشقانه|عشقبازی]]، مینیاتوری از [[رضا عباسی]]]]
=== نقاشی ایرانی، تأثیرات خارجی ===
از اوایل سده هفدهم ارتباط سیاسی و مبادله تجاری وسیعی میان ایران و کشورهای دیگر -به خصوص کشورهای [[اروپای باختری]]-برقرار شد. در این زمان، [[شاه عباس]] اول[صفوی]شهر قدیم [[اصفهان]] را نوسازی کرده و آن را به پایتختی خود برگزیده بود. سفیران سیاسی، سیاحان، [[مبلغان مذهبی]]، بازرگانان و حتی هنرمندان و صنعتگران خارجی به این شهر روی آورده بودند. این جو بینالمللی بر زندگی هنری اصفهان اثر گذاشت. چنانکه برخی از نگارگران ایرانی به روش بازنمایی طبیعتگرایانه و نیز به موضوعهای نفاشی غربی جلب شدند. میتوان فرهنگهای گورکانی هند، جامعه [[مردم ارمنی|ارمنی]]، و اروپای باختری را در این گرایش مؤثر دانست، گرچه میزان و نوع تأثیرات مختلف بودند.<ref>{{پک|رویین پاکباز|1390|ک=دائرةالمعارف هنر|ص=575}}</ref>
=== [[مکتب قاجار]] ===
[[پرونده:An Early Painting of Fath Ali Shah.jpg|بندانگشتی|چپ|130px|| [[فتحعلیشاه قاجار]] اثر میرزا بابا]]
مکتب نقاشی قاجار در [[زند|دوره زند]] شروع شد و تا [[قاجار|دورهٔ قاجار]] و کمی پس از آن امتداد یافت. این شیوه به عنوان سبکی منسجم و مکتبی متشکل در نقاشی ایران از جایگاه ویژهای برخوردار است که همهٔ ویژگیهای موضوعی و کاربردی یک مکتب نقاشی را دارد. این شیوه بیشتر از تلفیق ویژگیهای هنر [[مینیاتور|نقاشی سنتی ایرانی]] با عناصر و شیوههای از نقاشی اروپایی شکل گرفت. هرچند آثاری نزدیک به این شیوه از [[دوره صفوی]] در ایران تاحدی مرسوم بود و «فرنگی سازی» نامیده میشد اما ابتدا در دوره زند و در ادامه آن در دوره قاجار شکل مشخص خود را یافت. گونهای از نقاشی عامیانه با عنوان [[نگارگری قهوهخانهای]] پدید آمد.
== تحولات هنر تصویری در نقاشی ایرانی ==
چنین به نظر میرسد، که تحولات هنر تصویری در ایران-به رغم گسستهای تاریخی، نفوذ فرهنگهای [[بیگانه]]، و آمیختگی سنتهای غیر متجانس -از پیوستگی و تداوم نسبی برخوردار بودهاند. البته این خط کمابیش پیوسته را بیشتر در استمرار روح فرهنگی و جوهر [[زیباییشناسی]] میتوان دید تا در همانندیهایی که ممکن است از لحاظ سبک و اسلوب در آثار مربوط به ادوار مختلف وجود داشته باشد. مثلاً، اگر سنگنگارههای بسیار کهن غارهای [[میرملاس]] و [[همیان]] در [[لرستان]] را در کنار نقوش [[سفالینه]]های [[سیلک]]، ملاحظه کنیم، با تجانسی آشکار در روش کلی بازنمایی انسان و [[حیوان]] مواجه میشویم. نظیر چنین تجانسی را در مقایسه دیوارنگارههای [[کاخ چهلستون]] با پردههای [[رنگ روغنی]] مکتب [[پیکرنگاری درباری]] به نحو واضحتری تشخیص میدهیم. بدین قیاس، مثلاً نقشنمای اسب سوار در دیوارنگاری شهر [[دورا ارپوس]]، دیوارنگاری [[نیشابور]]، و نگارگری سدهٔ شانزدهم، وجوه اشتراک صوری و مضمونی دارند. آنچه این تصاویر مختلف از لحاظ سبک، مقیاس، و کارکرد را در ریشه به هم مربوط میکند، رغبت نداشتن هنرمند ایرانی به تقلید از طبیعت و تأکید او بر بیان مفاهیم ذهنی و [[نمادین]] است. از این رو، میتوان چکیدهنگاری، تزیین و [[انتزاع]] را خصلتهای عام نقاشی ایرانی دانست.<ref>{{پک|رویین پاکباز|1390|ک=دائرةالمعارف هنر|ص=575}}</ref>
=== رموز نهفته در نگارگری ===
== تندی کندی خطوط ==
در نگارگری و [[تذهیب]] خط رکن اصلی را داراست و به اندازهای مورد اهمیت است که وجود سایهها را کم [[رنگ]] و حتی گاهی از بین میبرد قلمگیریها در نگارگری شباهت چشمگیری به [[خوشنویسی]] دارد چرا که هرد و آن از ممارست و دقت نظر بالایی برخوردار است. آنچه که نگارگری را از [[طراحی]] جدا میکند شیوه اجرای خطوط آن است که در نگارگری با ضعف و قدرت همراه است در میان تمام مخلوقات ایزدی خط تنها مخصوص [[انسان]] است و قدرتی است که سایر مخلوقات از آن بیبهرهاند و از آنجایی که خط مخصوص انسان است به طبع از جنس وی میباشد و ریشه در ضمیر و فطرت آدمی دارد. در دین مبین [[اسلام]] مبارزه با خیر و شر در نفس آدمی وجود دارد در نفسی که گاهی آرام و لطیف و گاهی طغیانی لجام گسیخته میباشد و همین نفس وقتی در پرتو الطاف الهی صاحب تربیت شود و مهار زده گردد انسان را نجات میبخشد و بر [[کشتی (شناور)|کشتی]] سعادت مینشاند پس در این جا نقش اصلی خطوط بیش از پیش روشن میشود چرا که همین خطوط جانشینان اصلی و یادگاریهای همیشه فکر انسانند تفکر انسانهایی که درقالب خطها و نقشها بر صفحات تاریخ جاودانه میشوند.
== تشریح صورت ==
در نقاشیهای ایرانی صورتهایی را میبینیم که با تناسبهای صورتهای دنیای واقعی تفاوت چشمگیری دارد به گونهای که چشمها به یکدیگر نزدیکتر از فاصله حقیقی دو چشم هستند و گوشها بالاتر از جای اصلی خود میباشند و قاب صورت بر روی [[خطوط اسلیمی]] سوار است و بسیاری از موارد دیگر که با کمی دقت به آنها پی خواهیم برد؛ ولی آیا هنرمند نگارگر با چنین چیرهدستی و مهارت که صورتهای ظریف و زیبا را تصویر کرده، قادر نبوده تناسبها و موقعیت واقعی صورت را تصویر کند؟ یا برای صورتهای این چنینی رموزی نهفتهاست؟ ادب ورزان و زیبایی سازان هنر ایرانی از دیرباز با چهرههای زیبا و خوش خط و خال برخوردی [[عارفانه]] داشتند. زیبا رویان تقدیس میکردند چرا که در زیبایی صورت آنها اثر و نشانهای از جمال صنع خداوند میدیدند.
در هنر نگارگری هر یک از اجزا صورت در نزد هنرمندان پاک چشم و ظریف طبع، معنای خاصی دارد. آنها از دیر باز ابروی زیبا رویان را به شکل به هم پیوسته میپسندیدهاند و آن را به پرنده و اغلب کلاغی سیاه تشبیه میکردند که با تارک صورت در حال پرواز است و با [[رقص]] و تموج بالهای کشیده خود ذل را به صید [[شکار]] خویش میافکند. چشم نیز که به نرگس بینا تشبیه میشد اگر خمار آلود و بادامی شکل بود در نزد مردم بهترین و محبوبترین حالت خود را داشت. شیرین کلامان و نازک خیالان چشم و ابرو را به کلاغی که همواره در پی شکار بادام تر است، ولی به ربودن آن نائل نمیآید تشبیه میکردند. لب نیز علاوه بر ملاحت و کوچکی خوش آیند خود در نظر اهل ذوق از جایگاهی بس ویژه بر خوردار است، چرا که معرفت یار سیما رویی است که علاوه بر زیبایی، باهوش و موشکاف است.
همانگونه که در چهرههای زیبا و ظریف نگارگری مشهور است لب را به صورت تار مویی نازک که از وسط چون غنچه گلی سرخ شکافته شده ترسیم میکنند که حکایت از موشکافی زیبا رویی دارد که اگر دهانش نیز به سخن گفتن باز شود در دری از آن بیرون تراوید. فرورفتگیها و نیشهای لب به چاه قند و شکر تعبیر شدهاند. اینگونه است که هنر ایرانی تمامی حسهای پاک موجود در آدمی را [[تحریک]] میکنند.
کشیدگی و کوچکی بینی مقبول طبع زیبا پرستان بوده و منفذهای کوچکی که به عنوان سوراخ بینی در نقاشیهای خود تعبیه میکردند، حاکی از ظرافت و شکنندگی چهرههای ترسیمی آنهاست. چرا که بینی بخش عمدهای از صورت را اشغال میکند و اگر کوچک و کم حجم ترسیم شود، ملاحت و زیبایی خاصی به چهره میبخشد و رعایت این نکته نیز از دید هنر ورزان زیبا پرست پنهان نمودهاست.
موهای سلسله وار و مجعد از خصیصههای صورتهای نقاشی ایرانی است. پیچ و تابها و جهتهای موجود در موی صنمهای نقاشی شده، دل عاشق را با کش و قوسهای موزون خود همراه میسازند و به التهاب وامیدارند. در هنر و ادبیات و حتی [[تاریخ]] ایرانی موی [[معشوق]] رشتهای است که [[عاشق]] را به خود متصل میکند [[خلأ]] یی را که میان آن دو وجود دارد پر میکند.
برخی از نگارگران با اضافه کردن ریش و سبیل به همان چهرههای ترسیمی خود حالتهای مردانه تر و پیرانه تر میبخشیدند و عدهای دیگر با تغییر در حالت صورت اعم از بزرگ کردن بینی و ریز کردن چشم و پهن کردن ابرو، چهرههای متفاوت میآفریدند.<ref>کتاب رموز نهفته در هنر نگارگری-تالیف مرتضی خلج امیر حسینی</ref>
'''تاثیر متافیزیک در نگارگریهای ایرانی'''
نگارگری ایرانی در تاریخ پرتلاطم خود از سنتهای تصویری مختلفی تاثیر پذیرفتهاست. از اواسط دوره صفویه با افزایش ارتباطات با ممالک غربی، سنت تصویری رنسانس نیز از راههای گوناگون وارد ایران شد. تغییرات اساسی در جایگاه و شکل نگارگری ایرانی در این دوران نشان میدهد تماس با نقاشی رنسانس برای نگارگری ایرانی، مواجهه ای ساختاری بودهاست. تعیّن هر اثر هنری حاصل تجسمی ذهنی است که در فرایند نوعی شکل میگیرد. بدین منظور فرایند شناسایی تاثیرات متافیزیکی در این خصوص میتواند در معرفت به چگونگی تجسم آثار هنری در ذهن هنرمندان سودمند باشد. لذا شاخه ی متافیزیک در فلسفه میتواند راهگشایی برای بررسی عملکرد ذهنی هنرمندان نگارگری باشد.
در طول تاریخ، در دورههای مختلف، هنر بالاخص هنرهای تجسمی از جمله نقاشی تحت شرایط و با تاثیر از عوامل مختلف صورتهای متفاوتی به خود میگیرد که گاه آنقدر به یکدیگر نزدیک میشوند که در هم تداخل مییابند به طوریֱکه به سختی میتوان تفاوت و تمایزی را میان آنها قائل شد. در کتابهایی نظیر «هنر مدرن» نوشتهی نوربرت لینتن[[نگارگری ایرانی# ftn1|[1]]]<nowiki/>و «مفاهیم و رویکردها در آخرین جنبشهای قرن بیستم» به نگارش ادوارد لوسی اسمیت[[نگارگری ایرانی# ftn2|[2]]] تحولات هنری قرن بیستم آنچنان گسترده در عین حال بسیار در تقرب با یکدیگر تبیین شدهاند که در واقع نمیتوان مرز مشخصی را برای بسیاری از جنبشها و سبکهایی همچون دادائیسم، سمبولیسم، متافیزیک، سوررآلیسم، اکسپرسیونیسم، انتزائی، کوبیسم و ... یافت. در واقع آنچنان متأثر از یکدیگر شکل گرفتهاند که بعضی مواقع نمیتوان گفت که به عنوان مثال هنرمندی خاص دقیقا در زیر مجموعه ی کدام سبک هنری قرار میگیرد زیرا یا آثارشان در بعضی وجوه با یکدیگر شباهت دارد و یا دیدگاه و نگرشهای یکسانی در خلق آثارشان ارائه میدهند.
در این باب میتوان به ارتباط آثار نگارگری هنرمندان ایرانی و متافیزیک اشاره کرد. هنرمندان در یک دوره خاص تحت تاثیر شرایط محیط و حالات روحی آثار مختلفی را ارائه میدهند. آثار در ذهن هنرمند میتوان جدای از آنچه سبب التقاط میان آثار وی با دیگر هنرمندان میگردد دارای وجه اشتراکی هم باشد زیرا هنرمندان در یک دوره خاص و تحت شرایط مشابهی میزیستهاند.
شناختشناسی که از شاخههای فلسفه است دغدغه بسیاری از اندیشمندان فلسفه قرار میگیرد. در این پژوهش سعی بر آن است به وسیله بیان چگونگی فعالیت اندیشه و ذهن هنرمندان یک دوره راه را برای مطالعهی چگونگی ذهنیت و میزان تاثیر متافیزیک در آثار هنرمندان مختلف باز کند. از این رو ما به تحلیل فرایند اندیشه و کارکرد ذهن هنرمندان سبک نام برده در هنگام خلق آثارشان میپردازیم تا با پی بردن به ذهنیت این هنرمندان و میزان تاثیر ذهنیت در خلق اثر هنری شان و شباهتهای موجود در آثار و مقایسه آنها با یکدیگر میزان تاثیر متافیزیک در آثار نگارگری ایرانی در یک دوره خاص مشخص شود.<ref>{{یادکرد وب|نویسنده=|کد زبان=|تاریخ=2016|وبگاه=|نشانی=تاثیر متافیزیک در نگارگریهای ایرانی در یک دوره خاص برای کشور هند ISI سال|عنوان=بابک دهقانی، آزاده افتخاری، تاثیر متافیزیک در نگارگریهای ایرانی در یک دوره خاص برای کشور هند ISI سال}}</ref>
----[[نگارگری ایرانی# ftnref1|[1]]] Norbert Lynton – یکی از مورخان و استادان برجسته هنر مدرن در انگلستان
[[نگارگری ایرانی# ftnref2|[2]]] John Edward Mckenzie Lucie Smith
== جستارهای وابسته ==
|