اسماعیل سیمیتقو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
نوشتار منبع دار را دستکاری نکنید برچسبها: خنثیسازی ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۶:
|Soure_id =}}
{{لحن نامناسب}}
'''اسماعیل سیمیتقو''' (زاده ۱۲۶۶ در [[دیاربکر]] – درگذشته ۳۰ تیر ۱۳۰۹ در [[اشنویه]])<ref>{{یادکرد وب|عنوان=اسماعیل آقا سیمیتقو زخمی درسینه آذربایجان - آراز آذربایجان - روزنامه خبری آذربایجان غربی|نشانی=http://www.araznews.ir/اسماعيل-آقا-سيميتقو-زخمي-درسينه-آذربا/|وبگاه=www.araznews.ir|بازبینی=2020-01-06}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=۲-جنبش ملی کرد، کریس کوچرا، ترجمهٔ ابراهیم یونسی، انتشارات نگاه تهران ۱۳۷۷ چاپ دوم}}</ref> '''مشهور به اسماعیل شکاک''' یا '''سمکو شکاک''' از بزرگان [[ایل شکاک]] در منطقه مرزی [[ایران]] و [[ترکیه]] بود. او عامل کشورهای بیگانه بود و با دولتهای [[روسیه]]، [[انگلستان]]، [[عثمانی]] و [[آلمان]] ارتباط نزدیک داشت.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=موسسه مطالعات و پژوهش هاي سياسي|نشانی=https://ir-psri.com/Show.php?Page=ViewArticle&ArticleID=253|وبگاه=ir-psri.com|بازبینی=2020-01-14}}</ref>
او از خرداد ۱۲۹۸ در دوره [[قاجاریان|قاجار]] و و پس از آن از اوایل [[دودمان پهلوی|دوره پهلوی]] با قوای دولتی زد و خورد کرد و علیه حکومت مرکزی [[رضاشاه پهلوی|رضاشاه]] شورش نمود. سرانجام در ۳۰ تیرماه ۱۳۰۹ به دستور رضا شاه و بدست ارتش دولتی کشته شد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=یران برآمدن رضاخان برافتادن قاجار ونقش انگلیسیها، سیزوس غنی، ترجمهٔ حسن کامشاد ۱۳۷۷انتشارات نیلوفر}}</ref>
== پیش زمینه ==
پس از [[انقلاب اکتبر]] که سپاه [[روسیه تزاری]] از ایران خارج شد، سلاح زیادی برای اسماعیل آقا باقی ماند. در شرایطی که نیروهای دولتی ایران چندان نفوذ و قدرتی در منطقه آذربایجان نداشتند سمکو
== آغاز کار سیمیتقو ==
{{طرفداری}}
کردها هر موقع فرصتی پیدا میشد با دولت نافرمانی میکردند، برادرش جعفر و پدرش محمد آقا در زمان خود بارها نافرمانی کرده بودند ولی سیمیتقو برای کردستان استقلال میخواست و هدفش از جمعآوری نیرو نیز به خاطر دست یافتن به استقلال بود. یکی از همدستان او در این کار سید طه نوهٔ [[شیخ عبیدالله نهری|شیخ عبید الله]] بود.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ۸۳۰.</ref>
مکرمالملک به عنوان «نایب الایاله» در تبریز حکومت میکرد. اسماعیل سیمیتقو جهت انتقام خون برادرش که توسط [[یوسف عدل|مکرمالملک]] در اردیبهشتماه ۱۲۹۸ (شعبان ۱۳۳۷) کشته شده بود،<ref group="یادداشت">برادر سیمیتقو به وسیلهٔ بمب دستسازی که مکرم الملک فرستاده بود کشته شد.</ref> شورش نمود.<ref>کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص 833.</ref>
او بیشتر مناطق آذربایجان را به اشغال خود درآورد.
[[مارشیمون بنیامین|مارشیمون]] (رئیس [[آشوریها|آسوریان]]) به دست او کشته شد و آسوریان جهت انتقام به [[قلعه چهریق]] قلعه سیمیتقو لشکرکشی کردند و کنترل شهر را بدست گرفتند. سیمیتقو شکست سختی خورد و با حقارت پا به فرار گذاشت. پس از این عثمانیان آذربایجان ایران را اشغال کردند، آسوریان از [[ارومیه]] و دیگر مناطق کوچ کردند. با رفتن آسوریان، خیال سیمیتقو راحت شد و به [[قلعه چهریق]] بازگشت. او با همه خوبیهایی که از عثمانیان دیده بود به آنها کمک نکرد و در جنگ با انگلیسیها خود را کنار کشید. در این حال سیمیتقو از فرصت به دست آمده نهایت استفاده را میکرد و در کار جمعآوری نیرو و یارگیری بود. در آشفتگی وضعیت دولت با نیروهای فرمانبرداری که داشت سودای استقلال در سر میپرورد.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ۸۲۹.</ref>
همزمان با این حرکت سیمیتقو در نقاط دیگر شمال غربی ایران یعنی آذربایجان و کردستان ترکیه درگیرهایی بین ارمنیها و آشوریها با ترکهای عثمانی روی داده بود که بیشتر رنگ مذهبی به خود گرفته بود و موقعیت مناسبی پیش آمد تا کُردها در ترکیه از اختلافات سیمیتقو با دولت مرکزی استفاده کرده و او را به سوی خود بکشانند.<ref>{{پک|آیت کلهر|١٣٩٠|ک=''سیری در تاریخ سیاسی کردها''|ص=٣١٢}}</ref>
== جنگهای و جنایات سیمیتقو ==
اسماعیل سیمیتقو که به بهانه خونخواهی و انتقام خون برادر خود (جعفرخان) علیه حکمران تبریز به پا خواسته بود، که بعدها این حرکت او رنگ و بوی اقتصادی به خود گرفت و نقش غارتگری گرفت.
عدهای از افراد آذربایجان بخصوص ارومیه و نیروهای دولتی و یکی از سران مذهبی آشوریها را در میانه وقایعی که به [[جیلولوق]] معروف گشت، کشتار نمود. در همان روزها سپهدار (یا سپهسالار) به والیگری آذربایجان آمد و ضیاءالدوله نامی را به [حکومت] ارومی و مکرمالدوله نامی را به [حکومت] خوی گسیل گردانید. شهر خوی در سایهٔ حمایت دولت و موقعیت جغرافیایی ایمن بود، ولی ارومیه و لکستان بسیار نا امن بود.<ref>کسروی، احمد، ''تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران''، ص ٨٣٣.</ref>
در همان روزها داستان [[دهستان لکستان]] رخ داده همگی را افسرده گردانید. لکستان بخشی از پیرامونهای سلماس است که دارای نه پارچه آبادی میباشد. لکستانیان به گردنفرازی و دلیری شناخته میبودند و سیمیتقو از تاختن به آنجا خودداری
[[سلماس]] و آن پیرامونها همه به دست سیمیتقو گرفتار افتاده و نوبت بهآبادیهای ارومیه میرسید. کردها به اینها نیز دست انداخته گزند و آزار دریغ نمیگفتند. دیههای ویرانه که تازه رو بهآبادی گذاشته و در هر یکی جز گروه اندکی از مردم نمیبودند هر زمان آسیب دیگری از تاراجگران سیمیتقو میدید.<ref>کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص 831.</ref>
بین ضیاءالدوله والی ارومی و سیمیتقو جنگی درگرفت و ضیاءالدوله غیرت و توانایی شایان از خود نشان داد. چون اسماعیل سیمیتقو رسیدن حکومت جدید را به ارومیه شنید به خیال افتاد که حاکم را گرفته تا سپهدار والی جدید آذربایجان حساب خود را ببرد. پس از پنج روز از ورود حکومت صبح یکدفعه در حدود شصت نفر از اکراد اطراف خانههای حاکم را گرفته و به صحن و حجرات مقبره که نزدیک خانههای حکومتی است وارد شده آنجا را سنگر نموده شروع به شلیک نمودند. از این طرف حکومت نیز سربازان خود را به دور خود جمع نموده با کمال جدیت دفاع کرده و اهالی ارومی که تا حال همچو قدرتی از حاکمی ندیده بودند و در همچو مواقع دست و پای ایشان را بسته به دست دشمنان میدادند چون آن شهامت را از ضیاءالدوله دیدند فوراً اشخاصی که اسلحه داشتند به امداد حکومت برآمدند و در نتیجه اکراد را از مقبره خارج و بعد جنگکنان از شهر نیز بیرون راندند. اکراد با دادن تلفات مقهور از شهر بیرون رفتند.<ref>کسروی، احمد، «تاریخ هیجده ساله آذربایجان: بازمانده تاریخ مشروطه ایران»، ص 838.</ref>
|