بنیقریظه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
نجات ۸ منبع و علامتزدن ۰ بهعنوان مرده.) #IABot (v2.0 |
||
خط ۲۲:
سعد که خود در جنگ زخمی شده بود هر دو طرف را واداشت تا موافقت نامهای را امضا کنند که بنا بر آن، قول دهند پذیرای قضاوت او باشند. بعد او دستور داد بنی قریظه تسلیم شوند و قلعههایشان را ترک گفته و تحت اسارت مسلمانان در آیند. سعد رأی بر این داد که همهٔ مردان باید اعدام شوند و زنان و فرزندان به عنوان [[اسیر جنگی]] به بردگی گرفته شوند. پیامبر اسلام نیز گفت که حکم سعد مطابق حکم خداوند است.<ref>{{یادکرد کتاب | نام خانوادگی = جعفریان| نام = رسول| پیوند نویسنده = رسول جعفریان | کتاب =تاریخ سیاسی اسلام | جلد = اول |عنوان جلد= سیره رسولخدا | سال = ۱۳۷۸| ناشر = دفتر نشر الهادی|مکان = قم|صفحه = ۵۶۷–۵۸۰| شابک = 964-400-107-9}}</ref>
پس محمد به علی ابن ابیطالب دستور داد که تمامی مردان و نو جوانانی که موی زهار آنها رشد کرده بود را گردن زند. پس اسیران به دست علی ابن ابی طالب و زبیر ابن العوام گردن زده شدند. در تاریخهای مختلف تعداد اسیرهایی که به قتل رسیدند. متفاوت است برخی گفتند ۵۵۰ نفر برخی گفتند ۸۰۰ نفر قتل عام شدند.<ref>در تاریخ های زیادی این داستان گفته شده است. به طور مثال تاریخ طبری در این باره میگوید: [https://zandiq.com/2003/09/04/bani-qurayzah-in-tabari/] {{Webarchive|url=https://web.archive.org/web/20190525094613/https://zandiq.com/2003/09/04/bani-qurayzah-in-tabari/ |date=۲۵ مه ۲۰۱۹ }}</ref>
یک زن قریظی نیز، که یک مسلمان را کشته بود، به قتل رسید. یکی از مردان قبیله به نام رفاعة بن سِموال به وساطت سَلمی' دختر قیس، از خالههای محمد بخشیده و جوانی نابالغ به نام عطیة القُریظی آزاد شد. این دو مسلمان شدند و نامشان در ردیف صحابه آمدهاست<ref>{{پک|آهنچی|۱۳۷۷|ک=بنی قریظه|ص=۴۶۹–۴۷۰}}</ref>
خط ۲۹:
آیات ۵۶ تا ۵۸ سوره انفال و ۲۶ و ۲۷ سوره احزاب راجع به جنگ بنی قریظه است.<ref>{{پک|آهنچی|۱۳۷۷|ک=بنی قریظه|ص=۴۶۹–۴۷۰}}</ref>
دربارهٔ چگونگی آغاز جنگ، [[علامه طباطبایی]] در [[تفسیر المیزان]] در بحث روایی آیات ۹ تا ۲۷ [[سوره احزاب]] به نقل از [[مجمع البیان]] از زهری و عروه نقل میکند:<ref>
{{نقل قول|وقتی [[رسول خدا]] از [[جنگ خندق]] برگشت، و ابزار جنگ را به زمین گذاشت، و استحمام کرد، [[جبرئیل]] برایش نمودار شد، و گفت در انجام [[جهاد]] هیچ عذری باقی نگذاشتی، حال میبینیم لباس جنگ را از خود جدا میکنی، و حال آنکه ما نکندهایم. رسول خدا از شدت ناراحتی از جای پرید، و فوراً خود را به مردم رسانید، که [[نماز عصر]] را نخوانند، مگر بعد از آنکه بنیقریظه را محاصره کرده باشند … رسول خدا، [[علی بن ابی طالب]] را به عنوان مقدمه جلو فرستاد، و لواء جنگ را به دستش داد، و فرمود، همه جا پیش برو، تا لشکر را جلو قلعه بنی قریظه پیاده کنی، علی از پیش براند، و رسول خدا به دنبالش براه افتاد، در بین راه به عدهای از [[انصار]] که از تیره بنی غنم بودند برخورد، که منتظر رسیدن آن جناب بودند، و چون آن جناب را دیدند خیال کردند که آن حضرت از دور به ایشان فرمود ساعتی قبل لشکر از اینجا عبور کرد؟ در پاسخ گفتند: [[دحیه کلبی]] سوار بر قاطری ابلق از اینجا گذشت، در حالی که پتویی از ابریشم بر پشت قاطر انداخته بود، حضرت فرمود: او [[دحیه کلبی]] نبود، بلکه [[جبرئیل]] بود، که خداوند او را مأمور بنی قریظه کرده، تا ایشان را متزلزل کند، و دلهایشان را پر از ترس سازد.}}
در منابع دیگری مانند
، کتاب [[الصحیح من سیره النبی الاعظم]] سید جعفر مرتضی عاملی - جلد ۱۱ - صفحهٔ ۳۳<ref>
، [[المستدرک علی الصحیحین]] [[ابوعبدالله حاکم نیشابوری]] - جلد ۳ - صفحهٔ ۳۴<ref>
، کتاب در المنثور [[جلالالدین سیوطی]] - جلد ۳ - صفحهٔ ۱۷۸<ref>
و مسند [[احمد بن حنبل]]، جلد ۶، صفحهٔ ۱۴۲<ref>
نیز آوردهاند که جبرئیل به صورت [[دحیه کلبی]] آمد و به محمد، دستور حمله به بنی قریظه را داد.
خط ۵۵:
{{نقل قول|رسول خدا در پاسخ بنی قریظه که پیشنهاد کردند یک نفر را حکم قرار دهد، فرمود: هر یک از اصحاب مرا که خواستید میتوانید حکم خود کنید، بنی قریظه سعد بن معاذ را اختیار کردند، رسول خدا قبول کرد، و دستور داد تا هر چه اسلحه دارند در قبه آن جناب جمع کنند، و سپس دستهایشان را از پشت بستند، و به یکدیگر پیوستند و در خانه اسامه بازداشت کردند، آنگاه رسول خدا دستور داد سعد بن معاذ را بیاورند، وقتی آمد، پرسید: با این یهودیان چه کنیم؟ عرضه داشت جنگیهایشان کشته شوند، و ذراری و زنانشان اسیر گردند، و اموالشان به عنوان غنیمت تقسیم شود، و ملک و باغاتشان تنها بین مهاجرین تقسیم شود، آنگاه به انصار گفت که اینجا وطن شما است، و شما ملک و باغ دارید و مهاجران ندارند.
رسول خدا تکبیر گفت، و فرمود: بین ما و آنان به حکم خدای عزوجل داوری کردی، و در بعضی روایات آمده که فرمود: به حکمی داوری کردی که خدا از بالای هفت رقیع رانده، و رقیع به معنای آسمان دنیا است.
آنگاه رسول خدا دستور داد مقاتلان ایشان را - که بهطوریکه گفتهاند ششصد نفر بودند - کشتند، بعضیها گفتهاند: چهار صد و پنجاه نفر کشته و هفتصد و پنجاه نفر اسیر شدند…<ref>{{یادکرد وب |نام خانوادگی=طباطبایی |نام=سید محمدحسین |عنوان=سرانجام یهودیان بنی قریظه و حکمیت سعد بن معاذ دربارهٔ آنها |نشانی=http://www.aviny.com/quran/almizan/jeld-16/mizan-15.aspx?&mode=print |بازبینی=۲۰۱۲-۰۹-۲۶ |اثر=[[تفسیر المیزان]]، جلد ۱۶ |تاریخ= |ناشر= |نشانی بایگانی=https://web.archive.org/web/20120602070608/http://www.
== تردید در کشته شدن یهودیان ==
خط ۶۴:
* ولید عرفات نیز با بیان فاصله زیاد بین ابن اسحاق و جریان بنیقریظه، نداشتن سند صحیح از سوی ابن اسحاق را دلیلی بر ضعف این داستان دانسته و دلایل دیگری نیز اقامه کردهاست.
این نیز مهم است که در بدو ورود محمد به شهر مدینه قراردادی با یهودیان از جمله بنی قریظه امضا شد که بر طبقش نه مسلمانان و نه یهودیان حق کار کردن چه به قلم چه به زبان و چه به شمشیر را ضد هم نداشتند و در صورت این کار طرف مقابل حق حمله و تصرف اموال طرف دیگر و قتل آنها را دارد چه مسلمان چه یهودی؛ که از این حق در دفعات اول و دوم در عهد شکنی دو قبیله بنی نظیر و بنی قنقاع توسط محمد چشم پوشی شد و اگر روایاط مورد بحث بنی قریظه را هم بپذیریم از جان جوانان ،کودکان ،سالمندان و زنان چشم پوشی شد.<ref>{{یادکرد وب |url=https://iran000.blogspot.de/2011/01/blog-post_25.html?m=1 |title=نسخه آرشیو شده |accessdate=۲ اکتبر ۲۰۱۷ |archiveurl=https://web.archive.org/web/20171003030707/https://iran000.blogspot.de/2011/01/blog-post_25.html?m=1 |archivedate=۳ اکتبر ۲۰۱۷ |dead-url=yes }}</ref>
{{پانویس|گروه=پانویس|اندازه=کوچک|۲}}
|