ری میلند: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
اصلاح غلط املایی
برچسب‌ها: برخی خطوط با فاصله آغاز شده‌اند ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Mehdi.dehghani122 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۵۳:
 
با نام رجينالد تراسکات جونز به دنيا آمد. در دانش گاه ويلز تحصيل کرد. پس از سه سال خدمت به عنوان نگهبان در سواره نظام کاخ سلطنتي در لندن، در سال 1929 وارد سينما شد؛ ابتدا با نام اسپايک ميلاند که بعدها به ريموند ميلاند تغييرش داد. پس از ايفاي چندين نقش کوچک و بزرگ، در 1930 رهسپار هاليوود شد. چند سال در نقش هاي دوم، معمولاً به عنوان دوست يا حريف قهرمان اصلي، ظاهر مي شد تا اين که در اواسط دهه ي 1930 نقش هاي اول هم به او روي خوش نشان دادند. با شخصيت خوش برخورد و جذابش، اغلب نقش قهرمانان مرد مؤدب، مطمئن و رمانتيک را در بسياري از کمدي ها و گاه فيلم ها معمايي يا حادثه اي بازي مي کرد. اگرچه همواره بازيگري کارکشته بود، تا هنگام بازي نيرومندش به عنوان يک نويسنده ي الکلي در تعطيلي از دست رفته ي بيلي وايلدر چندان جلب نظر نکرد. اين نقش جايزه ي اسکار 1945 را برايش به ارمغان آورد. بيش تر نقش هاي بعدي اش درخور استعداد او نبودند، با اين حال مي توانست با شخصيت پردازي هاي جالبش در آثار کم اهميت خوش بدرخشد. از 1955 شروع به کارگرداني خود در تعداي فيلم کرد که قابل قبول بودند اما برجستگي خاصي نداشتند. پس از غيبتي چندين ساله با ايفاي نقشي فرعي در قصه ي عشق به هاليوود بازگشت و سپس به بازي در نقش هاي اصلي در فيلم هاي کم خرج ترسناک روي آورد. هم چنين ستاره ي مجموعه ي تلويزيوني کمدي شوي ري ميلاند (1953- 1955) بود. عاشق کتاب و خانه نشيني بود، از جنجال هاي هاليوود دوري مي کرد و به ندرت خبري از او در ستون شايعات نشريات ديده مي شد. يک بار ازدواج کرد که پنجاه و چهار ساله هم به طول انجاميد. خاطراتش را در کتابي با نام چشم هاي دريده در بابل (1976) نوشته است.
 
بازیگری '''بعد از تعطیلات از رستدست رفته:'''
 
ميلاند تا پيش از تعطيلي از دست رفته در بيش از شصت فيلم بازي کرده بود. پارامونت در دهه ي 1930 او را مرتب مشغول نگه مي داشت تا جايي که در طول اين دهه به طور متوسط سالي پنج فيلم در کارنامه داشت. در واقع غافلگيري تماشاگران و منتقدان برابر تعطيلي از دست رفته ناشي از اين واقعيت بود که قبلاً کسي چندان انتظاري از ميلاند به عنوان بازيگر نداشت. با اين حال اين جوان پُرکار، به ويژه در فيلم هايي که براي ميچل لايسن (شش فيلم) و جان فارو (چهار فيلم ) بازي کرده بود، به سبکي شخصي در بازيگري دست يافته بود. جوهر نقش آفريني او به عنوان مرد اصلي در فيلم هاي زندگي آسان و کيتي (هر دو ساخته ي لايسن) متبلور شد و جنبه ي تاريک و شيطاني پنهان در پس شخصيت جنتلمن بانزاکت او در فيلم هاي جان فارو مورد استفاده قرار گرفت (در نيک بيل قلابي او نقش خود شيطان را بازي مي کند، و در ساعت بزرگ مرد بي گناهي است که وسوسه مي شود تا به اعماق ماجراي يک جنايت فرو رود). پشت لبخند ميلاند، همواره نوعي تکبر حس مي شد که ابتدا براي خلق تأثيرات کميک به کار مي رفت. اما با گذشت زمان، شريرانه بودن اعتماد به نفس او بيش تر در معرض ديد قرار گرفت. به دنبال فارو و وايلدر، فريتس لانگ در وزارت ترس، آلفرد هيچکاک در M را براي قتل بگير، راسل راس در دزد و ريچارد فلايشر در دختري در تاب مخمل سرخ، همه، برق جنايت را در چشم هاي پُرجلوه ي ميلاند نشان دادند. سپس راجر کورمن در «ايکس» - مردي با چشم هاي اشعه ي ايکس، يکي از پُرانرژي ترين نقش هاي عمرش را به او داد. در همين دوره فيلم هايش را کارگرداني کرد که اغلب شخصي و متفاوت بودند. تا آخرين سال ها نيز دست از کار مداوم نکشيد و هم چنان هم تنوع نقش ها و هم اطمينان و متانت قديمي اش جلب نظر مي کردند (يکي از بهترين نقش هاي دوران متأخرش در قورباغه ها، ساخته ي جرج مکاوان بود). ميلاند نمونه ي تمام عيار بازيگري حرفه اي بود که همواره مي توانست حفظ ظاهر کند و به قالب نقش درآيد و با اين حال چيزي فراتر را از نظر دور ندارد: شخصيتي دوگانه و پِرابهام که نشان مي داد جذابيت ظاهري و معقول نمايي تا چه حد مي توانند گول زننده باشند. شايد هاليوود به درستي او را درک نکرده بود، به راستي هم اينک شخصيت خود ويران گر و «هپروتي» او در تعطيلي از دست رفته بسيار جلوتر از زمان خود به نظر مي رسد.
 
فیلمشناسی:
'''فیلم شناسی:'''
 
از فيلم ها: