ری میلند: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Mehdi.dehghani122 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Mehdi.dehghani122 (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۴۶:
| جوایز = بهترین بازیگر نقش اول مرد جشنواره کن (۱۹۴۶)
}}
'''ری میلاند''' ({{lang-en|Ray Milland}})؛ با نام اصلی '''آلفرد رجینالد جونز''' ({{lang-en|Alfred Reginald Jones}}) (زاده ۳ ژانویهٔ ۱۹۰۷ درگذشته ۱۰ مارس ۱۹۸۶) یک [[هنرپیشه]] و [[کارگردان فیلم|کارگردان]] اهل [[ولز]] بود.
زندگینامه
ميلاند، ري Milland, Ray
 
'''زندگینامه:'''
بازيگر (1907، نيتِ ويلز - انگلستان؛ 1986)
 
ميلاند، ري Milland, Ray
 
با نام رجينالد تراسکات جونز به دنيا آمد. در دانش گاه ويلز تحصيل کرد. پس از سه سال خدمت به عنوان نگهبان در سواره نظام کاخ سلطنتي در لندن، در سال 1929 وارد سينما شد؛ ابتدا با نام اسپايک ميلاند که بعدها به ريموند ميلاند تغييرش داد. پس از ايفاي چندين نقش کوچک و بزرگ، در 1930 رهسپار هاليوود شد. چند سال در نقش هاي دوم، معمولاً به عنوان دوست يا حريف قهرمان اصلي، ظاهر مي شد تا اين که در اواسط دهه ي 1930 نقش هاي اول هم به او روي خوش نشان دادند. با شخصيت خوش برخورد و جذابش، اغلب نقش قهرمانان مرد مؤدب، مطمئن و رمانتيک را در بسياري از کمدي ها و گاه فيلم ها معمايي يا حادثه اي بازي مي کرد. اگرچه همواره بازيگري کارکشته بود، تا هنگام بازي نيرومندش به عنوان يک نويسنده ي الکلي در تعطيلي از دست رفته ي بيلي وايلدر چندان جلب نظر نکرد. اين نقش جايزه ي اسکار 1945 را برايش به ارمغان آورد. بيش تر نقش هاي بعدي اش درخور استعداد او نبودند، با اين حال مي توانست با شخصيت پردازي هاي جالبش در آثار کم اهميت خوش بدرخشد. از 1955 شروع به کارگرداني خود در تعداي فيلم کرد که قابل قبول بودند اما برجستگي خاصي نداشتند. پس از غيبتي چندين ساله با ايفاي نقشي فرعي در قصه ي عشق به هاليوود بازگشت و سپس به بازي در نقش هاي اصلي در فيلم هاي کم خرج ترسناک روي آورد. هم چنين ستاره ي مجموعه ي تلويزيوني کمدي شوي ري ميلاند (1953- 1955) بود. عاشق کتاب و خانه نشيني بود، از جنجال هاي هاليوود دوري مي کرد و به ندرت خبري از او در ستون شايعات نشريات ديده مي شد. يک بار ازدواج کرد که پنجاه و چهار ساله هم به طول انجاميد. خاطراتش را در کتابي با نام چشم هاي دريده در بابل (1976) نوشته است.