پادوران ناب و پیراسته سازی زبان باورمندند که هیچ زبانی -جز زبانهای اغازین زندگانی ادمی- ناب و پیراسته نیست. زبان فارسی و دیگر زبانهای فرهنگی و دانشیک، هیچگاه پیراسته و ناب نبودهاند که اکنون شماری کوشش کنند بهشیوه سربار کردن و برتافتن واژگان خودساخته که در پیشینه و سرگذشته ی زبان باشیدن نداشته، آن را پیراسته اشکار کنند. هیچ پروژهٔ ویرانگری بهتر از پیراسته سازی کورکورانه بانی نابودی یک هویت و چیستی و کیستی و شناسنامه مردمان نخواهد شد. به گفتاری دیگر، تلاش برای پیراسته کردنِ همه ی زبان (که هرگز شدنی نیست)، به نابودی زبان میفرجامد و نه واژگان درگیر در آن.
* [[داریوش آشوری]] میگوید:<ref>آشوری، داریوش. (۱۳۷۵). بازاندیشی زبان فارسی (ده مقاله). تهران: نشر مرکز. «[https://web.archive.org/web/20120120162014/http://www.aariaboom.com/index.php?option=com_content&task=view&id=2354&ac=0&Itemid=246 پایگاه پژوهشی آریابوم - بازاندیشی زبان فارسی - بخش دوم]». بایگانیشده از [http://www.aariaboom.com/index.php?option=com_content&task=view&id=2354&ac=0&Itemid=246 اصلی] در ۲۰ ژانویه ۲۰۱۲. دریافتشده در <bdi>۱۲ فوریه ۲۰۱۲</bdi>.</ref>
{{نقل قول|این نکته درست است که زبان سره، همان زبانی که هیچ آمیختگی با واژههای زبان دیگر نداشته باشد، زبانی است تنگمیدان و چه بسا جز زبانهای تیره های فروبسته در جنگلهای آمازون یا آفریقا نتوانیم چنین زبانی را در سرتاسر پهنهٔ شاروندانه (متمدن) و تاریخ دار جهان بیابیم. فارسی و عربی چه به نام دو زبان همسایه، چه به نام دو زبان در گستره و پهنه ی یک فرهنگ دینی، میبایست با یکدیگر پیوند و داد و ستد داشته باشند، چنانچه داشتهاند، و میبایست بسیاری از واژهها را از یکدیگر [وام] بگیرند، چنانچه گرفتهاند. ولی همچنانکه همهٔ آشنایان میدانند، این رویداد در باره زبان عربی به پرمایگی آن زبان یاری کرده و در باره زبان فارسی روند دیگری در کار بوده که به ریشهٔ زبان فارسی آسیب رسانده و آن را سترون و دستوپابسته و نازا کردهاست. اگر بپذیریم که زبان انبوهی از تکواژهها نیست، که جملهها و ساختمان ساختاری زبان است که یکایک واژهها را ماناک دار میکند، درمییابیم که پراسه، پراسه ریشهٔ یکایک واژهها و اینکه از کجا آمدهاند نیست. بسیاری از کسانی که در زمینهٔ بهکرد و بازسازی زبان فارسی در این چند دهه گام زدهاند، دچار یک لغزش بنیادی شدهاند و آن اینکه یکباره و یکسره با هر واژهٔ «بیگانه» به دشمنی برخاستهاند و چه بسا دست و پایی نیز زدهاند که برای یکایک آنها چارهای بیندیشند. بیگمان ریشهٔ واژهها مهند و ارزشمند است ولی نهچندان که از همهٔ واژههای «بیگانه» چشم پوشیم، زیرا به بسیاری از آنها سخت نیاز داریم. گواه پارسی بودن یا نبودن واژهها نیز آنست که گردش آنها در دستگاه صرفی زبان چگونه است و چگونه گیرایش شدهاند. برای نمونه، واژهای مانند «خبر» مهند نیست که از ریشهٔ عربی است، در جایی که با این واژه کوتاه دو سیلابی میتوانیم امیخته های گوناگون بسازیم، مانند: خبردار، خبرگیر، خبرچین، خبرگزار، خبرگزاری، خبرساز، خبرسازی، خبردهی، خبررسانی، خوشخبر، بدخبر، بیخبر، باخبر و… ولی اِخبار (از باب اِفعال) استخبار و مخابره و مخبر و هر واژهٔ دیگری ازین دست فارسی نیست، زیرا پیروی خود را از زبان بنیادین از دست نداده و با شیوه ی دستوری زبان بنیادین اندر شدهاست. آری، دشواری بنیادین، همچنانکه امروزه بسیاری از خاوند نگریه ها و خاوندان قلم(کلک) دریافته اند آنست که زبان فارسیزبانی است از نگر دستگاه دستوری پیروی دو دستور زبان جداگانه [عربی و پارسی] که به انگیزه ساختمان ناهمگونشان با هم جوشخوردنی نیستند و در راستینگی، برای آموختن زبان نوشتاری فارسی باید دو زبان را آموخت.||3=https://web.archive.org/web/20120120162014/http://www.aariaboom.com/index.php?option=com_content&task=view&id=2354&ac=0&Itemid=246}}
با این روی برخی نیز روی همرفته با هرگونه سرهگرایی و دگردیسی در زبان ناهمسو و پادورند. از شمار پرویز ناتل خانلری و بویژه علامه علیاکبر دهخدا: