خیام: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
برچسب‌ها: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار خالی‌کردن زیربخش ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
خط ۱:
== خیام در افسانه ==
=== ای رفته و بازآمده بل هم گشته ===
در افسانه‌ای دیگر، چنین آمده که روزی خیام با شاگردان از نزدیکی مدرسه‌ای می‌گذشتند. شماری، دست به کارِ بازسازی آن آموزشگاه بودند و چارپایانی، پیوسته بارهایی (شامل سنگ و خشت و غیره) را به داخل مدرسه می‌بردند و بیرون می‌آمدند. یکی از آن چارپایان از وارد شدن به مدرسه می‌ترسید و هیچ‌کس نمی‌توانست آن را وارد مدرسه کند. چون خیام این اوضاع را دید، جلو رفت و در گوش چارپا چیزی گفت. سپس چارپا آرام شد و داخل مدرسه شد. پس از این‌که خیام بازگشت، شاگردان پرسیدند که ماجرا چه بود؟{{سخ}}
خیام بازگفت که آن خر، یکی از محصلان همین مدرسه بوده و پس از مردن، به این شکل درآمده و دوباره به دنیا بازگشته‌است (اشاره به نظریهٔ [[تناسخ]]) و می‌ترسید که وارد مدرسه بشود و کسی او را بشناسد و شرمنده گردد. من این موضوع را فهمیدم و در گوشش خواندم:
{{شعر}}
{{ب|ای رفته و بازآمده بَل هُم گشته|نامت ز میان مردمان گم گشته}}
{{ب|ناخن همه جمع آمده و سم گشته|ریشت ز عقب درآمده، دُم گشته}}
{{پایان شعر}}
و چون متوجه شد که من او را شناخته‌ام، به درون مدرسه رفتن تن درداد.<ref>''[[با کاروان حله (کتاب)|با کاروان حُلّه]]''، [[عبدالحسین زرین‌کوب]]، بخش «خیام، پیر نیشابور»</ref>
 
=== سه یار دبستانی ===
{{نوشتار اصلی|سه یار دبستانی}}
بنا به روایتی، خیام و [[حسن صباح]] و [[نظام‌الملک|خواجه نظام‌الملک]] به [[سه یار دبستانی]] معروف بوده‌اند که هریک در بزرگسالی به راهی رفتند. [[حسن صباح|حسن]]، رهبری فرقهٔ [[اسماعیلیه]] را بر عهده گرفت؛ خواجه نظام‌الملک، سیاست‌مداری بزرگ شد؛ و خیام، شاعر و اندیشمندی گوشه‌گیر شد که در آثارش اندیشه‌های نو و دلهره و اضطرابی از فلسفهٔ هستی و جهان وجود داشت.<ref>جوادزاده، ص۱۴۰</ref>
 
برپایهٔ [[سه یار دبستانی|داستان سه یار دبستانی]] این سه در زمان کودکی با هم قرار گذاشته بودند که هر کدام اگر به جایگاهی رسید آن دو دیگر را یاری رسانَد. هنگامی که [[خواجه نظام‌الملک طوسی|نظام‌الملک]] به وزیری [[سلجوقیان]] رسید به خیام فرمانروایی بر [[نیشابور]] و گرداگرد آن سامان را پیشنهاد کرد، ولی خیام گفت که سودای ولایت‌داری ندارد. پس نظام‌الملک ده‌هزار دینار ماهیانه برای او تعیین کرد تا در نیشابور به او پرداخت کنند.<ref>محمداحمد پناهی سمنانی، ''حسن صباح، چهرهٔ شگفت‌انگیز تاریخ''، نشر کتاب نمونه، چاپ چهارم، ۱۳۷۰، ص۸۹–۹۱</ref>
 
چنان‌که [[محمدعلی فروغی]] در پیش گفتار تصحیح خود از خیام اشاره کرده‌است: این داستان سند معتبری ندارد، و تازه اگر راست باشد، حسن صباح و خیام هر دو باید بیش از ۱۲۰ سال عمر کرده‌باشند، که بسیار دور از ذهن است. به‌علاوه، هیچ‌یک از هم دوره‌های خیام هم به این داستان اشاره نکرده‌است.<ref>فروغی، ص۸</ref>
 
== متاثران از اندیشه های خیام در ایران و جهان==
[[پرونده:033-Earth-could-not-answer-nor-the-Seas-that-mourn-q75-829x1159.jpg|بندانگشتی|پیرمردی با کلاه ایرانی در حال مطالعهٔ رباعیات عمر خیام زیر نور شمع، اثر آدالاید هنسکام]]