لوئیس بونوئل: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
MahdiBot (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
خط ۱:
{{فیلم‌ساز
| نام = '''لوییسلوئیس بونوئل'''{{سخ}}'''Luis Buñuel'''
| تصویر = Luis Buñuel.JPG
| اندازه تصویر =
|توضیح تصویر =بونوئل ، ۱۹۶۸
| زمینه فعالیت = [[کارگردان فیلم|کارگردان]]
| تاریخ تولد = ۲۲ فوریه ۱۹۰۰
| محل تولد = کالاندا، [[آراگون|ایالتکالاندا]]، [[آراگون]]،{{سخ}}[[اسپانیا]] {{flagicon|Spain}}
| تاریخ مرگ = ۲۹{{death ژوئیه-۱۹۸۳date and age|1983|7|29|1900|2|22|df=y}}
| محل مرگ = [[مکزیکوسیتی]]،{{سخ}}[[مکزیک]] {{flagicon|Mexico}}
| نام دیگر =
| ملیت = [[اسپانیا]]یی (تا ۱۹۴۹){{سخ}}مکزیکی (از ۱۹۴۹)
| سال‌های فعالیت = ۱۹۲۸۱۹۲۹ تا ۱۹۸۳۱۹۷۷
| همسر = {{marriage|'''جین بونوئل'''|1934}}
| فرزندان =
| والدین =
خط ۲۲:
| وبگاه =
| گفتاورد =
|دانشگاه=[[دانشگاه کمپلوتنسه مادرید]]}}
}}
'''لوییس بونویل پورتولس''' {{اسپانیایی|Luis Buñuel Portolés}} (زاده ۲۲ فوریه ۱۹۰۰ - درگذشت در ۲۹ ژوئیه ۱۹۸۳) فیلم‌ساز اسپانیایی بود که در کشورهای اسپانیا، مکزیک و فرانسه به فعالیت می‌پرداخت. از جمله آثار معروف او می‌توان به [[سگ آندلسیاندلسی]]، [[ویریدیانا]]، [[میل مبهم هوس]] و [[جذابیت پنهان بورژوازی]] اشاره کرد.
 
وقتی که بونوئل در سن ۸۳ سالگی از دنیا رفت، در آگهی ترحیم او در [[نیویورک تایمز]] از او با صفاتی همچون «تابوشکن، معلم اخلاق، و انقلابی که در جوانی رهبر جنبش سورئالیسم آوانگارد بود و برای نیم‌قرن بعدی هم کارگردانی چیره‌دست بود»، یاد شده بود. منتقد سینما، [[راجر ابرت]]، از نخستین فیلم بونوئل، تحت عنوان [[سگ اندلسی]] که در دوران سینمای صامت ساخته شده بود، به صورت «مشهورترین فیلم کوتاهی که تا به حال ساخته شده» یاد می‌کند و آخرین فیلم او که ۴۸ سال بعد ساخته شد، برنده جایزه بهترین کارگردان از طرف [[هیئت ملی نقد و بررسی فیلم]] و [[اجتماع ملی منتقدین سینما]] شد. [[اکتاویو پاز]]، نویسنده مکزیکی، آثار بونوئل را «پیوند تصور فیلمی با تصور شعری که یک واقعیت جدید از نوع ویرانگر و فروپاشانه ایجاد کرده» توصیف کرده‌است.
 
بونوئل که اغلب با جنبش سورئالیسم دهه ۱۹۲۰ میلادی هم‌پیوند بود، از همان دهه تا دهه ۱۹۷۰ میلادی به ساخت فیلم مشغول بود. آثار او در دو قاره، سه زبان و تقریباً در تمام ژانرها از جمله [[فیلم تجربی]]، [[فیلم مستند]]، [[ملودرام]]، [[طنز]]، [[فیلم موزیکال|موزیکال]]، [[فیلم شهوانی|شهوانی]]، [[فیلم کمدی|کمدی]]، [[فیلم رمانتیکعاشقانه|رمانتیکعاشقانه]]، [[درام لباسی]]، [[فیلم فانتزی|فانتزی]]، [[فیلم جنایی|جنایی]]، [[فیلم ماجراییماجراجویی|ماجراییماجراجویی]] و [[وسترن (گونه هنری)|وسترن]] هستند. با وجود این گوناگونی، فیلم‌ساز [[جان هیوستون]] بر این باور بود که، علی‌رغم این گوناگونی در ژانر، هر یک از فیلم‌های بونوئل آن چنان شاخص است که فوراً می‌توان آن را تشخیص داد، یا، بر طبق گفته [[اینگمار برگمان]]، «بونوئل همیشه فیلم‌های بونوئلی می‌سازد.
 
شش تا از فیلم‌های بونوئل در نظرسنجی منتقدین سال ۲۰۱۲ نشریه [[سایت اند ساندساوند]] تحت عنوان «۲۵۰ فیلم برتر همه دوران‌ها» گنجانده شده‌است. ۱۵ تا از فیلم‌های او هم از طرف «آنها فیلم ساختند، اینطور نیست؟» در فهرست ۱۰۰۰ فیلم برتر همه اعصار گنجانده شده‌است که باعث شده پس از [[جان فورد]] که ۱۶ فیلم در این فهرست دارد، در رتبه دوم قرار بگیرد. بونوئل در فهرست ۲۵۰ کارگردان برتر از همین نشریه، در رده ۱۴ قرار دارد.
 
== سال‌های اولیه (۱۹۰۰–۱۹۲۴) ==
بونوئل در [[کالاندا]] متولد شد، شهری کوچک در [[استان تروئل]] در ناحیه [[آراگون]] اسپانیا. پدر او لئوناردو بونوئل، شخصی تحصیل‌کرده از خانواده‌ای با اصل و نصب از آراگون، و مادرش ماریا پورتولس بود که از شوهرش سال‌ها جوان‌تر بود و به خانواده‌ای ثروتمند و با نفوذ تعلق داشت. او بعدها زادگاهش را این‌گونه توصیف کرد که در کلاندا، «قرون وسطا تا [[جنگ جهانی اول]] ادامه داشت». لوییس که فرزند ارشد خانواده از مجموع هفت فرزند محسوب می‌شد، دو برادر به نام‌ها آلفونسو و لئوناردو و چهار خواهر به نام‌های آلیسیا، Concepción، مارگاریتا و ماریا داشت.
 
وقتی که بونوئل تنها چهار سال و نیم عمر داشت، خانواده او به [[ساراگوسا]] نقل مکان کردند، که در آنجا جزء ثروتمندترین خانواده‌های شهر محسوب می‌شدند. بونوئل در ساراگوسا، تحت تعلیم سخت‌گیرانه [[یسوعی‌ها|یسوعیانجمن عیسی]] در Colegio del Salvador قرار گرفت. یک بار که بونوئل از طرف مراقب سالن مطالعه کتک خورد و تحقیر شد، دیگر به آن مدرسه برنگشت. او به مادرش گفته بود که او را اخراج کرده‌اند، که حقیقت نداشت. در واقع، او بالاترین نمره‌ها را در امتحان تاریخ جهان کسب کرده بود. بونوئل دو سال پایانی تحصیلات متوسطه‌اش را در یک مدرسه عمومی بومی با پایان رساند. بونوئل حتی در بچگی تا اندازه مهارت‌های سینمایی از خود نشان داده بود؛ دوستان آن دوره‌اش گفته‌اند که بونوئل با استفاده از یک [[فانوس جادو]] و یک ملافه، بر روی صفحه‌ای سایه می‌افکنده‌است. او همچنین در بوکس و نواختن ویولن استعداد خوبی داشت.
 
بونوئل در کودکی شخصی بسیار مذهبی بود، در کلیسا خدمت می‌کرد و هر روز در مراسم [[عشای ربانی]] شرکت می‌کرد. تا اینکه، در سن ۱۶ سالگی، او با دیدن فقدان عقلانیت در کلیسا و همین‌طور ثروت و قدرت آن، از مذهب انزجار پیدا کرد.
خط ۴۴:
بونوئل در سال‌هایی که دانش‌آموز بود، تبدیل به یک هیپنوتیزم‌کننده چیره‌دست شده بود. او یک بار ادعا کرد که در حین آرامش دادن به یک فاحشه هیستریانیک از طریق تلقین [[هیپنوتیزم]]، به‌طور غیرعمدی یکی از چند رهگذری که در آنجا بوده‌اند را هم به حالت خلسه برده بوده‌است. او اغلب تأکید داشت که تماشا کردن فیلم، یک جور هیپنوتیزم است: «این نوع هیپنوتیزم سینمایی یقیناً بابت تاریکی تئاتر و تعویض سریع صحنه‌ها، نورها و حرکات دوربین است، که باعث می‌شود هوش حیاتی تماشاگر ضعیف شود و یک جور شیدایی وادارد.
 
علاقه بونوئل به فیلم با دیدن فیلمی از [[فریتزفریتس لانگ]] به نام [[سرنوشت (فیلم ۱۹۲۱)|سرنوشت]] تشدید شد: «من به شکل کاملاً دگرگون‌شده از تالار [[Vieux Colombier]] بیرون آمدم. تصاویر برای من می‌توانستند، و تبدیل شده بودند به راه اصلی ابراز احساسات. من تصمیم گرفتم خودم را وقف سینما کنم». بونوئل در سن ۷۲ سالگی، هنوز هم اشتیاق خود به این فیلم را از دست نداده بود و از لانگ هشتادساله درخواست امضا کرد.
 
== دوران فعالیت ==
خط ۵۰:
در سال ۱۹۲۵، بونوئل به پاریس رفت و در آنجا به عنوان یک دفتردار در سازمانی به نام International Society of Intellectual Cooperation مشغول به کار شد. او همچنین به شکل فعالانه‌ای درگیر سینما و تئاتر شد و تا سه بار در روز هم به تماشای فیلم می‌نشست. بواسطه همین علاقه‌مندی‌ها، با تعدادی از افراد پرنفوذ آشنا شد، از جمله پیانیستی به نام [[Ricardo Viñes]] که نقش مؤثری در انتخاب بونوئل به عنوان کارگردان هنری یکی از اپراهای عروسکی مانوئل د فایا به نام El retablo de maese Pedro در سال ۱۹۲۶ داشت.
 
او تصمیم گرفته بود که وارد صنعت فیلم شود و در یک مدرسه خصوصی تدریس فیلم که توسط [[ژان اپستاین]] و همکارانش اداره می‌شد، ثبت نام کرد. در آن موقع، Epstein یکی از نامدارترین کارگردانان تجاری بود که در فرانسه کار می‌کرد. طولی نکشید که بونوئل در نقش دستیار کارگردان برای Epstein در فیلم‌های Mauprat (۱۹۲۶) و La chute de la maison Usher (۱۹۲۸) و همین‌طور برای Mario Nalpas هم در فیلم‌های La Sirène des Tropiques (1927) (که در آن [[جوزفینژوزفین بیکر]] بازی می‌کند) مشغول به کار شد. او در بخش‌های کوچکی از فیلم Carmen ساخته Jacques Feyder در سال ۱۹۲۶، در نقش قاچاقچی به روی صحنه رفته‌است.
 
وقتی که بونوئل تا حدی به‌طور تمسخرآمیزی به خواسته Epstein مبنی بر کمک کردن به منتور اپستاین، [[آبلابل گانس]] تن درنداد (که Abel Gance در آن هنگام بر روی فیلم [[ناپلئون (فیلم ۱۹۲۷)|ناپلئون]] کار می‌کرد)، اپستاین خشمگینانه او را اخراج کرد و به او گفت «چطور یک عوضی حقیری مثل تو جرأت می‌کند این‌طور در مورد کارگردان بزرگی همچون Gance صحبت کند؟» سپس ادامه داد که «تو به نظر می‌رسد کمی سورئالیستی. مراقب سورئالیست‌ها باش، اونها آدم‌های خل و چلی هستند.»
 
بونوئل پس از جدا شدن از اپستاین، به عنوان یک منتقد فیلم برای La Gaceta Literaria (سال ۱۹۲۷) و Les Cahiers d'Art (سال ۱۹۲۸) کار کرد. بونوئل و دالی در نشریه‌های دوره‌ای L'Amic de les Arts و La gaseta de les Arts، یکسری مقالات (اعلام و پاسخ) راجع به سینما و تئاتر می‌نوشتند و در آن‌ها در مورد مسائل تکنیکی همچون قطعه‌بندی، دکوپاژ، «فوتوژنیا» و [[ویراستاری ریتمیک]] می‌پرداختند. او همچنین با نویسنده نامدار [[Ramón Gómez de la Serna]] بر روی فیلم‌نامه‌ای که کار می‌کرد که امیدوار بود تبدیل به اولین فیلمش شود، «داستانی در شش صحنه» به نام Los caprichos. بواسطه مشارکتش در Gaceta Literaria او به تأسیس شدن اولین باشگاه سینمایی مادرید کمک کرد و اولین مدیر آن بود.
خط ۶۳:
فیلم‌نامه سگ اندلسی ظرف شش روز در منزل شخصی دالی در Cadaqués نوشته شد. بونوئل در نامه‌ای به یک دوست که در فوریه ۱۹۲۹ نوشته شده، فرایند نوشتن فیلم‌نامه را توصیف کرده‌است، «ما باید دنبال یک طرح داستانی می‌گشتیم. دالی به من گفت، «من دیشب خواب دیدم که مورچه‌ها در دستم وول می‌خورند» و من هم گفتم «خدایا ممنون، و من خواب دیدم که یک نفر را یا چشم شخص دیگری را بریده‌ام. همین فیلم است، بیا بریم بسازیمش». بونوئل و دالی بر خلاف رویکردی که Jean Epstein و همتایانش داشتند که هرگز هیچ چیز را به شانس وابسته نمی‌کردند و هر تصمیمی دلایل منطقی خودش را داشت و با کل کار هماهنگ بود، بونوئل و دالی تمامی ارتباطات منطقی بین بخش‌های فیلم را حذف کرده بودند. به گفته بونوئل، «قوانین ما بسیار ساده بود: ایده یا تصوری که ممکن بود هر نوعی توضیح منطقی داشته باشد، مورد پذیرش قرار نمی‌گرفت. ما باید همه درها را به سوی ناخردورزی باز می‌کردیم و تنها آن تصوراتی را نگه می‌داشتیم که باعث تعجب ما می‌شد، بدون اینکه بخواهیم توضیح دهیم چرا».
 
هرچند که سگ اندلسی یک [[فیلم صامت]] است، در حین اولین بار اکران فیلم (که نخبگان محفل هنری پاریس هم آنجا حضور داشتند)، بونوئل یک سری آهنگ‌های گرامافونی پخش می‌کرد که در حین پخش، خودش به صورت دستی صفحات گرامافون را تعویض می‌کرد، در حالی که در جیب‌هایش پر از سنگ‌هایی بود که قرار بود این سنگ‌ها را به سوی کسانی که با سر و صدا مزاحم پخش فیلم می‌شدند، پرتاب کند. بونوئل و دالی از طریق این فیلم، تبدیل به اولین فیلم‌سازانی شدند که رسماً از طرف رهبر جنبش فراواقع‌گرایی، [[آندره برتونبروتون]]، در رسته سورئالیست‌ها قرار گرفتند، تاریخ‌نگار سینما،Georges Sadoul، در این مورد می‌گوید: «یک شب تابستانی، برتون آن دو را به جای همیشگی ما دعوت کرد. دالی چشمان بزرگ، وقار و کمرویی یک آهو را داشت. از نظر ما، بونوئل، هیکلی پهلوانی داشت و چشمان سیاهش کمی ورقلمبیده بودند، او درست همان‌طوری به نظر می‌رسید که در فیلم سگ اندلسی مشغول تیز کردن تیغ ریش‌تراشی بود که قرار بود با آن، آن چشم باز را به دو نیم تقسیم کند».
 
=== دوران طلایی (۱۹۳۰) ===
خط ۷۵:
 
== زندگی‌نامه ==
هر چند بونوئل به اعتبار محل تولدش فیلم‌ساز [[اسپانیا]]یی نامیده می‌شود اما نخستین فیلمش، ''سگ اندلسی''، را به همراه [[سالوادور دالی]] در [[فرانسه]] ساخت و بیشترین فیلم‌هایش را نیز در [[مکزیک]] و فرانسه ساخته‌است. او در خلال [[جنگ دوم جهانی دوم]] و پس از آن، ملیت [[آمریکایی‌ها|آمریکایی]] را برگزید. آخرین فیلم‌هایش نیز در فرانسه ساخته شده‌است.
 
او در جوانی با دالی و [[فدریکو گارسیا لورکا]] دوست بود و در میان‌سالی به عنوان [[روزنامه‌نگاری]] چپ‌گرا با [[جمهوری‌خواهان اسپانیا]] علیه [[فرانسیسکو فرانکو|فرانکو]] فعالیت می‌کرد.
 
هر چند نخستین فیلم خود را در قبل از سی سالگی ساخت اما بزرگ‌ترین و مشهورترین فیلم‌هایش را از شصت سالگی به بعد کارگردانی کرد. وقتی بونوئل در جوانی به فرانسه رفت [[فراواقع‌گرایی|سوررآلیست‌ها]] تأثیر فراوانی بر او گذاشتند. در اکثر فیلم‌های او مرز بین واقعیت و رؤیا آنچنان مخدوش است که نمی‌توان به روشنی نماهایی واقعی و رؤیایی را از هم جدا کرد. برخی از منتقدین او را پدر سینمای [[فراواقع‌گرایی|فراواقع‌گرا]] خوانده‌اند.
خط ۱۲۰:
|-
|۱۹۵۰
|[[سوزانا]]
|مکزیک
|
خط ۱۴۴:
|
|-
|۱۹۵۳
|۱۹۵۲
|[[رابینسون کروزوئه (فیلم ۱۹۵۴)|رابینسون کروزوئه]]
|مکزیک، آمریکا
|-
|۱۹۵۲
|[[ال (فیام)|ال]]
|مکزیک
|
|-
|۱۹۵۴
|۱۹۵۳
|[[رابینسون کروزوئه (فیلم ۱۹۵۴)|رابینسون کروزوئه]]
|[[بلندی‌های بادگیر]]
|مکزیک، آمریکا
|-
|۱۹۵۴
|[[بلندی‌های بادگیر (فیلم ۱۹۵۴)|بلندی‌های بادگیر]]
|مکزیک
|
خط ۱۷۰:
|-
|۱۹۵۵
|[[زندگی جنایت‌بار آرچیبالدوکروزآرچیبالدو دلا کروز]]
|مکزیک
|
خط ۱۸۰:
|-
|۱۹۵۶
|[[مرگ در این باغ]]
|فرانسه، مکزیک
|
خط ۲۱۰:
|-
|۱۹۶۳
|[[خاطرات یک مستخدمهکلفت (فیلم ۱۹۶۴)|خاطرات یک کلفت]]
|فرانسه
|
|-
|۱۹۶۵
|[[شمعون صحرا (فیلم)|شمعون صحرا]]
|مکزیک
|
خط ۲۴۰:
|-
|۱۹۷۴
|[[شبح آزادی (فیلم)|شبح آزادی]]
|فرانسه
|
|-
|۱۹۷۷
|[[میل مبهم هوس (فیلم)|میل مبهم هوس]]
|فرانسه
|نامزد اسکار بهترین فیلم خارجی زبان
خط ۲۶۹:
|۱۹۵۳
|نامزد جایزه بزرک جشنواره کن
|او
|[[او (فیلم)|او]]
|-
|rowspan="2"| ۱۹۵۹
خط ۲۸۴:
|۱۹۶۱
|برنده نخل طلای جشنواره کن
|[[ویریدیانا|ویردیانا]]
|-
|۱۹۶۲
خط ۳۱۶:
{{پانویس}}
{{مستند کردن}}
{{فیلم‌های لوئیس بونوئل}}
{{Navboxes
| title = جوایز لوئیس بونوئل
| list =
{{اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی‌زبان}}
{{جایزه بهترین کارگردان جشنواره فیلم کن}}
{{فیلم‌های لوئیس بونوئل}}
{{نخل طلا}}
{{نوگرایی}}
{{جوایز بفتا برای بهترین فیلمنامه}}
}}
{{فراواقع‌گرایی}}