حاجی میرزا آقاسی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
ویرایش لید و بندها + افزودن پنج منبع جدید + ویرایش با لحن دانشنامه + حذف دو برچسب |
ویرایش برای خوانش بهتر |
||
خط ۴۳:
| footnotes =
}}
'''عباس بیات ایروانی''' معروف به '''حاجی میرزا آقاسی''' (زاده ۱۱۶۲ یا ۱۱۶۳ خورشیدی در [[ماکو]] - درگذشته مرداد ۱۲۲۸ خورشیدی در [[کربلا (شهر)|کربلا]])
حاجی میرزا آقاسی از طایفه بیاتی ایروان بود و تولدش را به سال ۱۷۸۱ میلادی نوشتهاند.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راهیابی فرهنگی|ص=۱۲}}</ref> او در ۱۴ سالگی برای تحصیل ایروان را ترک کرد و راهی عتبات در عراق شد. آنجا با درویشی به نام عبدالصمد همدانی آشنا شد و وی را به مرادی خود انتخاب کرد و به سلک درویشان نور علیشاهی پیوست. در سال ۱۸۰۰ میلادی پس از کشته شدن مرادش در حمله وهابیان به کربلا، خانواده استادش را برداشت و به ایران بازگشت و در همدان و سپس تبریز ساکن شد. ممکن است کشته شدن مرادش در یک جنگ مذهبی، در مخالفت او با اهل دین و شکیباییاش در برابر اقلیتهای مذهبی تأثیرگذار بوده باشد.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راهیابی فرهنگی|ص=۱۳}}</ref> اندکی بعد آوازهاش در تبریز پیچید و وارد بارگاه میرزا بزرگ قائممقام شد. پس از مرگ میرزا بزرگ، تبریز را ترک کرد اما چند سال بعد مجدداً توسط عباس میرزا فراخوانده شد و نایبالسلطنه او را به تربیت فرزندانش گمارد. آنجا با محمدمیرزا (محمدشاه آینده) آشنا شد و میان آن دو رابطه مریدی و مرادی شکل گرفت، به گونهای که آنها را «دو درویش» لقب دادند.<ref>{{پک|ناطق|۱۳۶۸|ک=ایران در راهیابی فرهنگی|ص=۱۳}}</ref>
خط ۵۵:
دیدگاهی دربارهٔ حاجی وجود دارد که او را کاملاً منفی ارزیابی میکند: او «در فن حکومت ناشایسته و در عین حال بامبول زن و جاه طلب بود».<ref>امیرکبیر و ایران: ص ۱۹۳</ref> گفتهاند که در مسائل مدنی، داخلی، روابط بینالملل و به ویژه ارتباط با بیگانگان برخورد بسیار سادهلوحانهای داشت به طوری که در کمال تعجب هر نامهای را که به زیردستان خود مینوشت، یک نسخه را به سفارتهای روس و انگلستان هم میفرستاد. در این باب، میرزا محمدتقی خان (امیرکبیر بعدی) که وزیرش بود بارها به او تذکر میداد اما او گوشش بدهکار نبود. «مسئله این است که حاجی اصلاً حوصلهٔ کار دیپلوماسی نداشت»<ref>امیرکبیر و ایران: ص ۱۳۰</ref> و در مقابل بیگانگان دچار مقداری حس خودکمبینی بود.
راستش اینکه بساط دولت حاجی (میرزا آقاسی) از پای بست ویران بود. کج اندیشی و غلط کاریهایش، دولت را ناتوان کرد. در بیشتر ولایات آشوب بر پا کرد. دستگاه مالیه را به کلی ور شکسته کرد. دشمنی بزرگان دولت با او حساب جدایی داشت. اگر چه او خودش آدمکش نبود، مدار حکومتش بر سنت ظلم میگشت و عمّال او بیداد میکردند. خاصه فوج خوی و ماکو که به پشتیبانی وی دلگرم بودند و «از برای روز بد آنها را پیراهن خود میدانست»، انواع ستم و تعدی بر مردم روا میداشتند. حتی از شر آنان در خود دارالخلافه «غروب که میشد هیچ بچه و زنی جرأت بیرون شدن از خانه نداشت». مردم را راهی نبود که عرضحالی بکنند و اگر به «هیئت اجتماع میخواستند تظلمی کنند… به انواع و اقسام تهمتها مبتلا میشدند. حاجی به جز فحش کار دیگر نداشت». این تدبیر بزرگ او بود در فن
دیدگاهی دیگر که دربارهٔ وی وجود دارد او را از منظری دیگر میبیند: «در این دوره شگفتانگیز و از یاد رفته که پادشاهی ۱۴ ساله محمدشاه (۱۸۳۴–۱۸۴۸/ ۱۲۵۰–۱۲۶۴ ق) را در بر میگیرد، ایرانیان از آزادی کامل اعتقاد برخوردار بودند. چنانکه صدها فرقه صوفی سر برآوردند و شاه و وزیرش حاجی میرزا آقاسی خود جلوهای از حکومت درویشان بودند. حتی نماینده انگلیس «کولوئل استوارت» با اینکه در این دوره رابطه این دولت با ایران بریده بود و به دشمنی کشیده بود در خاطرات خود آزادیهای فردی و اجتماعی حکام بر این دوره را اعجابانگیز خواند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=کارنامه فرهنگی فرنگی در ایران|نام خانوادگی=ناطق|نام=هما|ناشر=انتشارات خاوران|سال=1375|شابک=|مکان=پاریس|صفحات=153-154}}</ref> کلنل استوارت در خاطرات خود میگوید: «آزادی بیان در ایران بیمانند است و توده مردم هر چه میخواهند میگویند».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=journal of redidence in northern persia|نام خانوادگی=Stuart|نام=Lieut|ناشر=|سال=1854|شابک=|مکان=London|صفحات=235}}</ref> سارتیژ سفیر فرانسه که گزارش میکند: «در ایران کشتن و شکنجه … عملاً لغو شدهاست».<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=ایران در راهیابی فرهنگی|نام خانوادگی=ناطق|نام=هما|ناشر=انتشارات خاوران|سال=1368|شابک=|مکان=پاریس|صفحات=21-36}}</ref><ref>{{یادکرد وب|عنوان=رفتارشناسی سیاسی مناسبات محمدشاه و حاج میرزا آقاسی در صحنه سیاست ایران|نشانی=http://ensani.ir/fa/article/9614/%D8%B1%D9%81%D8%AA%D8%A7%D8%B1%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%A7%D8%B3%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF%D8%B4%D8%A7%D9%87-%D9%88-%D8%AD%D8%A7%D8%AC-%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7-%D8%A2%D9%82%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D8%AD%D9%86%D9%87-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86|وبگاه=پرتال جامع علوم انسانی|بازبینی=2020-09-22|کد زبان=fa}}</ref>
خط ۶۹:
البته دیدگاهی نیز کاملاً مخالف آن وجود دارد. علت بیشتر تهمتهایی را که به میرزا آقاسی میزنند سعی او در کم کردن قدرت روحانیت و کوتاه کردن دست آنان از قدرت میدانند؛ و این بر خلاف سایر صدراعظمهای قاجار است. چنانکه میرزا نواب بدایع نگار در رساله خود از میرزا آقاسی ستایش میکند.
دیگر دلیلی که موجب شد بدگویی در مورد وی رواج کامل یابد رونق کار باب در زمان وی است؛ و از او به دلیل اینکه از همان ابتدا غائله باب را ساکت نکرده مخصوصا در نزد روحانیان انتقاد شدهاست. برعکس [[امیرکبیر]] که خود با علما ارتباط فراگیری داشت، دستخطی به برادرش میرزا حسن خان فرستاد تا از روحانیان فتوای قتل باب را بگیرد مورد تمجید گروه روحانیون بعد از خود قرار گرفت.
همچنین گروهی دیگر از پژوهندگان استقلال ایران در زمان وی را ستودهاند همچنانکه: دکتر موسی نجفی- موسی حقانی در روزنامه کیهان مینویسند: با توجه به ضعف حکومت مرکزی بعد از ترکمنچای، حفظ نسبی استقلال ایران در زمان محمد شاه و حاجی آقاسی را باید مثبت ارزیابی کرد.<ref>{{یادکرد وب|عنوان=صدراعظم یا مرشد اعظم؟!|نشانی=http://www.iichs.ir/News-5189/صدراعظم-یا-مرشد-اعظم؟!/?id=5189|وبگاه=www.iichs.ir|تاریخ=1396-09-16|بازبینی=2020-09-22|نام خانوادگی=www.dsi.co.ir}}</ref>
|