در آغاز این دوره، پادشاهان با [[فرّه]] می فرمایند. در این گام در گذر زمان پیشرفتهای مردم در سوهای گوناگون زندگی، از جمله پیدایش آتش، چگونگی یادگیری ساختمانسازی و… را می بینیم. مهندترین کس این دوره، [[جمشید]] است که در پایان، [[ضحاک|اژدهاک]] بیفرّه و فریبخوردهٔ [[اهریمن]] پادشاهی را از او میستاند. در تام زمان هزارسالهٔ پادشاهی اژدهاک، بدی جهان را فرا میگیرد. [[فریدون]] بر او چیره میشود و دوباره پادشاهانِ با فرّه به سلطنت میرسند، و نبردهای ایران و [[توران]] آغاز میشود.<ref>جستاری چند در فرهنگ ایران، ۸۳</ref>
== خلاصهٔچکیده تاریخ پیشدادیان ==
[[پرونده:Jamshid Halved.jpg|بندانگشتی|[[ضحاک]]اژدهاک فرمان میدهد که [[جمشید]] را به دو نیم کنند.]]
کیومرثگیومرت پسری به نام [[سیامک]] داشت که در جنگ با دیوان کشته شد. [[هوشنگ]] (پسر سیامک) انتقامخونخواهی خون پدرش را از دیوان ستاند و پس از مرگ کیومرثگیومرت پادشاه [[هفت کشور]] شد. او چهل سال فرمانروایی کرد و [[آهن]] و [[آتش]] را کشفپیدا کرد و [[جشن سده]] را بنیاد گذاشت و ساختن پوشاک از پوست حیواناتجانوران را به مردم آموخت.<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۳|ک=حماسهسرایی در ایران|ص=۴۱۱–۴۱۲}}</ref> پس از او، [[طهمورث|تهمورس]] بر تخت نشست و در برانداختن [[دیو]]ان رنج بسیار برد و برخی از چهارپایان را رام کرد و آیینهای نیکو آورد.<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۳|ک=حماسهسرایی در ایران|ص=۴۱۸}}</ref>
پس از طهمورث،تهمورس، فرزندش [[جمشید]] پادشاه شد و به ساختن ابزار رزم و خود و زره و آب کردن آهن پرداخت. او گوهرها را از سنگها بیرون آورد و بویهای خوش پدیدآورد و به مردم کشتیرانی و رشتن و بافتن و دوختن جامه را آموخت. مردم در روزگار او به چهار گروه آتشبانها، جنگجویان، کشاورزان و دستورزان دستهبندی میشدند. او تختی ساخت و در روز هرمزد از ماه فروردین بر آن تخت نشست و مردم آن روز را [[نوروز]] خواندند. او با این نیکیها و پرستش خدا و درستی سیصدسیسد سال فرمانروایی کرد. اما پس از چندی خودبین شد و خود را خدای جهان دانست و [[فر]] کیانی از او دور شد. سرانجام، سپاهی از ایران به سوی ضحاکاژدهاک رفت و او را به پادشاهی ایران برگزید و او به ایران آمد و از جهانیان سپاهی گردآورد و بر جمشید تاخت و جمشید گریخت و صدسد سال پنهان شد. اما او روزی در کنار دریای چین پدیدار شد و ضحاکاژدهاک او را به دو نیم کرد و دخترانش [[ارنواز]] و [[شهرناز]] را به زنی گرفت.<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۳|ک=حماسهسرایی در ایران|ص=۴۲۴–۴۲۵}}</ref>
اهریمن که با آدمیان و آسودگی آنان دشمن بود، میخواست از این راه همه مردم را به کشتن دهد و تخمهٔتخم آدمیان را براندازد. در روزگار ضحاک آیین فرزانگان پنهان و کام دیوان آشکار شد و هر روز مغز دو مرد جوان را برای خورش به مارهای روی شانههای ضحاکاژدهاک میدادند، اما دو تن به نامهای [[ارمایل]] و [[گرمایل]] هر روز جان یکی از جوانها را رهایی میبخشیدند. وقتیوختی که چهل سال از پادشاهی ضحاکاژدهاک ماندهبود، در شبی سه نفر را که فر کیانی داشتند، در خواب دید. خوابگزاران او را از پیدایش [[فریدون]] آگاه کردند و هنگامی که او در جستجوی فریدون بود، [[کاوه آهنگر]] بر او به پا خاست و فریدون را به پادشاهی برگزید و او را به جنگ با ضحاکاژدهاک برانگیخت و فریدون او را در کوه [[دماوند]] در غاری آویخت. فردوسی بارها ضحاک را اژدها یاد کردهاست:<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۳|ک=حماسهسرایی در ایران|ص=۴۵۱–۴۵۲}}</ref>
[[پرونده:Derafshe Kaviani (Tashrifati).jpg|بندانگشتی|[[درفش کاویانی]] که [[کاوه آهنگر|کاوهٔ آهنگر]] در میدان [[باختر (بلخ)|بخدی]] برافراشت]]
خط ۱۱۱:
{{پایان شعر}}
فریدون از [[نژاد]] جمشید و فرزند [[آبتین]] و [[فرانک (مادر فریدون)|فرانک]] بود. او گسترهٔ فرمانروایی خود را به سه پاره کرد و هر پاره را به یکی از پسران خود سپرد. او پادشاهی [[ایران]] به [[ایرج پسر فریدون|ایرج]]، [[توران]] به [[تور]] و [[شام (سرزمین)|شام]] را به [[سلم (پسر فریدون)|سلم]] داد. تور و سلم، ایرج را کشتند و فریدون به دست [[منوچهر]] به خونخواهی ایرج به پا خاست.<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۳|ک=حماسهسرایی در ایران|ص=۴۶۲}}</ref> منوچهر نیز که نوادهٔ فریدون و پسر [[پشنگ]] بود، تور و سلم را به یاری پهلوانانی مانند [[نریمان]] و [[قارن|غارن]] کشت. پس از آن منوچهر نزد فریدون آمد و فریدون او را به پادشاهی برگزید و خود درگذشت.<ref>{{پک|صفا|۱۳۶۳|ک=حماسهسرایی در ایران|ص=۴۷۴–۴۷۵}}</ref>
در شاهنامه، پادشاهی این دودمان با درگذشت [[زوتهماسب]] یا [[گرشاسپ (شاه)|گرشاسپ]] و بر تخت نشستن [[کیقباد|کیکواد]] به پایان میرسد.