پایتخت (فصل ۳): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
←‏خلاصه داستان: پیوندهایی افزوده شد
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
←‏خلاصه داستان: پیوندهایی افزوده شد
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با برنامهٔ اندروید
خط ۴۲:
 
== خلاصه داستان ==
[[ارسطو عامل|ارسطو]] برای سومین بار عاشق شده‌است و قصد برپایی مراسم [[عروسی]] دارد. [[نقی معمولی|نقی]] که در حال ساخت خانه خود است، این مراسم را در همان خانه نیمه‌ساز برگزار می‌کند و [[شام]] مراسم را هم هما به عهده می‌گیرد. اوستا موسی ([[معمار]] [[مشهدی (پیشوند نام)|مشهدی]] ساختمان) به [[نقی معمولی|نقی]] اصرار می‌کند تا [[ستون|ستونی]] را وسط خانه نصب کند ولی [[نقی معمولی|نقی]] قبول نمی‌کند. مراسم برگزار می‌شود و بعد از [[شام]] هنگامیکه همه مشغول [[رقص]] و پایکوبی در طبقه دوم هستند ساختمان فرو می‌ریزد و همه مصدوم می‌شوند. چند [[هفته]] از این ماجرا می‌گذرد و [[نقی معمولی|نقی]] در خانه خواهرش فهیمه سکونت دارد و با [[ارسطو عامل|ارسطو]] قهر کرده‌است. بهبود (همسر فهیمه) که جنگلبان است به گفته خودش در راه نجات جان [[پلنگ]] [[مازندران]] از دست شکارچی‌ها با برخورد تیر به لگنش جانفدایی کرده‌است و این قصه را همیشه با آب و تاب فراوان تعریف می‌کند. [[نقی معمولی|نقی]] که چند وقتی است بیکار شده تصمیم می‌گیرد در مسابقات [[کشتی (ورزش)|کشتی]] پیشکسوتان شرکت کند، او در مسابقه پایانی با دیدن حریف سالخورده‌اش دچار غرور شد و کشتی را باخت. [[ارسطو عامل|ارسطو]] هم با یک هجده چرخ در [[اروپا]] کار می‌کند. خلاصه بزرگان فامیل [[نقی معمولی|نقی]] و [[ارسطو عامل|ارسطو]] را آشتی می‌دهند. [[پنجعلی معمولی|بابا پنجعلی]] هم [[توهم|توهمی]] شده و همیشه لیلا (همسر مرحومش) را در کنارش می‌بیند و با او حرف می‌زند. وقتی [[ارسطو عامل|ارسطو]] برای معاینه بهبود او را به [[درمانگاه|دکتر]] می‌برد، متوجه می‌شود که یک [[ساچمه]] در [[کمر]] بهبود باقی مانده و به سمت [[نخاع]] او در حال حرکت است. اوستا موسی که در حادثه ساختمان هر دو [[دست|دستش]] شکسته این مدت در منزل بهبود و فهیمه ساکن بود. ارسطو، نقی و موسی تصمیم می‌گیرند تا با این بهانه که سر نقی مشکل پیدا کرده بهبود را با خود به تهران ببرند برای انجام عمل چون او از دکتر می‌ترسد و به فهیمه هم هیچ چیزی نمی‌گویند. بعد از راه افتادن آن‌ها به سمت تهران، معینی (رئیس هیئت کشتی [[شیرگاه]]) به در خانه فهیمه می‌رود و خبر می‌دهد که نقی باید به جای حریف سالخورده‌ای که در مسابقات از او شکست خورد به اردوی تیم ملی برود چون سوهانپز (کشتی‌گیر رقیب نقی) مصدوم شده‌است. هما می‌ترسد که نقی به مسابقات برود و ببازد و مجدد افسردگی بگیرد برای همین تصمیم می‌گیرد به نقی چیزی نگویند. رحمت (دوست خانوادگی نقی) به منزل آن‌ها می‌رود و با دهن لقی ماجرای بهبود را لو می‌دهد و فهیمه که [[بارداری|باردار]] است با اصرار با ماشین رحمت دنبال آن‌ها می‌روند و با نقی و بقیه همسفر می‌شوند. ارسطو هم که قصد ازدواج با یک زن چینی به نام چوچانگ دارد متوجه می‌شود که وی در راه تهران است. خانواده نقی در منزل اوس موسی سکنا می‌گزینند. نقی و هما و ارسطو هم برای استقبال از چوچانگ به برج میلاد می‌روند و …
 
== بازیگران ==