ربه‌کا (فیلم ۱۹۴۰): تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
نباید این همه از داستان توضیح میدادید بنا بر این من کمی کمش کردم تا جذابیتش از دست نرود
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۲۳:
 
== خلاصهٔ داستان ==
ندیمه‌ای جوان در مونت کارلو با مرد جوان ثروتمندی به نام ماکسیم دو وینتر که همسرش ربه‌کا را به تازگی از دست داده‌است آشنا می‌شود. آندو عاشق یکدیگر شده و ازدواج می‌کنند. ماکسیم همسرش را به عمارت باشکوه ماندرلی می‌آورد، اما خدمتکاران که هنوز به همسر اول ماکسیم که به طرز مشکوکی جان داده‌است وفادارند، خانم دو وینتر جدید را با بی‌میلی به عنوان بانوی خانه می‌پذیرند. اما در رأس آنان خانم دانوِر، ندیمهٔ وفادار ربه‌کاست که بانوی زیبارویش را همچنان می‌ستاید و برخوردی سرد و ترسناک با بانوی جدید خانه دارد.
 
خانم دو وینتر جدید که مرعوب خانم دانور شده‌است، کم‌کم به شک می‌افتد که آیا ازدواج او با ماکسیم کار درستی بوده‌است یا خیر. با این وجود رفتاری طبیعی در پیش می‌گیرد و از همسرش می‌خواهد تا جشن بالماسکه‌ای را در عمارت ماندرلی برگزار کنند. ماکسیم با بی‌میلی می‌پذیرد و خانم دو وینتر جوان سرگرم تهیهٔ لباسی برای خود می‌شود. خانم دانور به او پیشنهاد می‌دهد تا لباسی همچون لباس کارولین دو وینتر، یکی از اجداد خانواده که پرتره‌اش بر دیوار آویزان است تهیه کند و او نیز چنین می‌کند. در شب جشن ماکسیم از دیدن لباس همسرش عصبانی می‌شود و خانم دو وینتر می‌فهمد که ربه‌کا نیز چنین لباسی را پوشیده بوده و خانم دانور نیز از این موضوع آگاه بوده‌است. خانم دانور به او می‌فهماند که هرگز نمی‌تواند جای ربه‌کا را بگیرد و تا آنجا پیش می‌رود که خانم دو وینتر تصمیم به خودکشی می‌گیرد. اما با برخاستن هیاهویی به حال خود بازمی‌گردد.
 
در طبقهٔ پایین می‌شنود که قایقی را از زیر آب بیرون کشیده‌اند و جسد ربه‌کا را در آن یافته‌اند. او که شگفت‌زده شده از ماکسیم می‌شنود که جسدی را که پیش‌تر به جای ربه‌کا شناسایی کرده بوده هم او نبوده و به عمد چنین گفته بوده‌است. سپس برایش توضیح می‌دهد که او و ربه‌کا از ابتدا از یکدیگر متنفر بودند ولی به خاطر خانواده قرار گذاشته بودند تا همچون یک زوج واقعی در جمع حاضر شوند. با این وجود ربه‌کا کم‌کم رفتاری بی‌خیالانه در پیش گرفت و ماکسیم فهمید که او پنهانی با پسرعمویش جک ارتباط دارد. یک شب که ربه‌کا در کلبهٔ ساحلی منتظر آمدن جک بود با ماکسیم روبرو می‌شود و به او می‌گوید که از جک حامله است. در حین بگومگوی آندو با یکدیگر پای ربه‌کا سر خورده و به دلیل اصابت سرش بر زمین جان خود را از دست می‌دهد. ماکسیم که چنین می‌بیند او را در قایقی گذاشته و آنرا غرق می‌کند.
 
 
با پیدا شدن جسد واقعی، پلیس به ماکسیم مظنون شده و او را به جرم قتل ربه‌کا بازداشت می‌کند. در پرسش از دکتر ربه‌کا معلوم می‌شود که او حامله نبوده، بلکه سرطان داشته و چون به زودی بر اثر آن از پای درمی‌آمده‌است به شوهرش دروغ گفته تا خشمگین شده و او را بکشد. ماکسیم آزاد شده و به خانه‌اش بازمی‌گردد، اما می‌بیند که عمارت ماندرلی در میان شعله‌های آتش می‌سوزد. ماکسیم همسرش را می‌یابد و از سلامت او مطمئن می‌شود اما خانم دانور که خانه را به آتش کشیده‌است در میان آتش می‌سوزد و می‌میرد.
 
خانم دو وینتر در ادامه رازی را که اقای ماکسیم دارد را می فهمد و.....
 
د.
 
ب
 
== بازیگران ==