زنی که مردش را گم کرد: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
جز پاکسازی فاصلههای مجازی زائد |
|||
خط ۶:
[[رده:صادق هدایت]]
"صبح زود در ایستگاه قلهک آژان قد کوتاه صورت سرخی به شوفر اتومبیلی که آنجا ایستاده بود، زنِ بچه بغلی را نشان داد و گفت:
- این میخواسته برود مازندران این جا آمده، او را به شهر برسانید ثواب دارد."
شروع کتاب شاید در حدّ و اندازه های بوف کور نباشد اما به خواندن ادامه داستان ترغیب می شوید.
|