گرین ارو: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
Vosoghi701 (بحث | مشارکتها) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
Vosoghi701 (بحث | مشارکتها) برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۴:
بعد از گذشت مدت زمانی از فعالیت اولیه گرین ارو، یک همتا و همکار جوانتر به نام «روی هارپر» ملقب به «اسپیدی» هم به او پیوست. اسپیدی هم درست همانند گرین ارو یک تیرانداز بسیار ماهر بود و همین موضوع باعث شد تا این دو تبدیل به یک تیم بسیار خوب شوند. آنها حتی برای یک مدت زمان طولانی، درکنار یکدیگر کار کردند. زمانیکه گرین ارو ثروت خود را از دست داد، تبدیل به یک شخصیت تاریکتر و دارکتر شد. به همین ترتیب، بیشتر از قبل به خیابانهایی که از آنها محافظت میکرد، نزدیکتر شد و افرادی که در آنجا زندگی میکردند، شباهت بیشتری پیدا کرد. او حتی در همین دوران یک ریش مخصوص (اصطلاح ریش بزی) هم گذاشت؛ ریش مخصوصی که امروزه خیلی معروف شده است. در طی همین برهه زمانی بود که اولی بهطور آشکار دیدگاههای سیاسی خود در رابطه با جناح چپ اعلام کرد و بهنوعی از این دیدگاه حمایت کرد
=== New 52 ===
داستان گذشته و منشاء گرین ارو در این مجموعه کمی نسبت به قبل متفاوت است. در این توالی، قرار بود که اولیور کویین در طی مدت زمانیکه یک مهمانی برای یک کشتی نفتی برگزار کرده، به درون آب انداخته شود. اما درنهایت این مهمانی توسط دزدان دریایی خراب شد. اولیور که خیلی به خودش مغرور بود، تصور میکرد که میتواند این دزدان دریایی را متوقف کند به همین دلیل به سمت اسیر کنندهها تیری پرتاب کرد؛ با وجود اینکه بهترین دوستش یعنی تامی مرلین از او خواهش کرد که این کار را انجام ندهد. بااینحال، او در پرتاب این تیر اشتباه کرد و باعث شد تا جایی که آنها روی آن مهمانی گرفته بودند، منفجر شود. همین اتفاق ظاهرا باعث شد تا مرلین کشته شود و اولیور هم به درون آب افتاد. او بالاخره به یک ساحل رسید، آن هم تنها با یک کمان.
بعد از گذراندن مدت زمانی در آن جزیره و همچنین تقویت تواناییهای خود در زمینه تیراندازی با کمان، اولیور متوجه شد که او تنها فردی نیست که در آن جزیره زندگی میکند. زیرا زمانیکه در یک تور گیر کرده بود، فردی او را آزاد کرد و به داخل یک کابین برد تا او را شکنجه کند. کمی بعد از منتقل شدن به کابین، اینگونه نشان داده شد که ظاهرا اولیور به روشهای مختلفی شکنجه شده بود؛ روشهایی مانند شکنجه با آب یا همان القای حس غرق شدن، بریدن یا فرو کردن چاقو در بدن او. در طی این شکنجه، سؤالهایی مانند اینکه او چه کسی است و چه او در آن جزیره بود، از اولیور پرسیده میشد. با اینکه اولیور با صداقت کامل این سؤالها را پاسخ میداد، اما آنها باور نمیکردند و دوباره سؤالهای خود را میپرسیدند. آنها در صحبتهای خود اعلام کرده بودند که رهبر آنها، یعنی مردی که ماسک اژدها بهصورت دارد، اصلا دست از این کار برنمیدارد اما اجازه مردن هم به او نمیدهد.
''' پسر اولیور کویین یعنی کانر هاوک هم برای مدتی گرین ارو بوده است '''
درست زمانیکه آنها در تلاش بودند تا دندان اولیور را از جا بکنند، او به خود آمد و برای زندگی خود مبارزه کرد. او حتی برای اینکه بتواند زنده بماند، دست به کشتن هم زد و درنهایت از آنجا فرار کرد. بعد از فرار از آن کابین، اولیور توسط خود آن مرد با ماسک اژدها تحت تعقیب قرار گرفت. کار به جایی رسید که مبارزه تن به تنی بین آنها آغاز شد؛ مبارزهای که در پایان آن اولیور توانست با پرتاب کردن دشمن خود از روی یک صخره، پیروز آن باشد. بعد از گذشت مدتی مشخص شد که پدر اولیور یعنی «رابرت کویین» درواقع پشت تمام این اتفاقات بوده است؛ حمله به کشتی، تنها رها شدن در آن جزیره و همچنین مشخص شد که آن مرد با ماسک اژدها همان رابرت بوده است.
=== اتفاقات اخیر ===
در این برهه زمانی دیگر اولیور کویین در سیاتل زندگی میکند؛ آن هم با خواهر ناتنی خود یعنی «امیکو کویین». او قناری سیاه را ملاقات میکند و با او متحد میشود تا در رابطه با یک سازمان به نام Ninth Circle تحقیق کنند. زمانیکه آنها خیلی به این سازمان نزدیک شدند، اعضای تیم Ninth Circle، فردی به نام «شَدو» را که مادر امیکو محسوب میشد و برای این سازمان کار میکرد، به سراغ گرین ارو فرستادند. از طرف دیگر هم امیکو که تمام این مدت برای مادرش جاسوسی میکرد، به گرین ارو خیانت کرد. آنها به طرز وحشیانهای اولیور را کتک زدند و در پایان هم او را به درون اقیانوس انداختند.
آنها تصور میکردند که با این کار اولیور را به قتل رساندهاند اما او توسط یک دوست نجات یافت و به بهبودی کامل رسید. در همین حین هم قناری سیاه بهدنبال سازمان Ninth Circle رفت تا از آنها انتقام بگیرد زیرا تصور میکرد که اولیور مرده است. اولیور که بعد از گذشت مدتی کاملا درمان شده بود، بهدنبال فردی میگشت تا بتواند در شکست دادن Ninth Circle، از او کمک بگیرد؛ به همین دلیل با دوست خوب قدیمیاش یعنی «جان دیگل» ارتباط برقرار کرد. به همین ترتیب، این دو با کمک یکدیگر به سراغ این سازمان رفتند. بعد از کمی تحقیق و جستوجو، این دو دوست توانستند پایگاه آنها را پیدا کنند و در همین حین هم بهطور اتفاقی با قناری سیاه روبهرو شدند.
در همین برهه زمانی امیکو متوجه شد که با خیانت به اولیور مرتکب چه اشتباهی شده است. به همین دلیل تصمیم گرفت که با آنها متحد شود. آنها بلافاصله یکی از پایگاههای عملیاتی این سازمان را منفجر کردند. آنها متوجه شدند که در این پایگاه یک چیز وجود داشت و آن هم متعلق به اولیور بود؛ مثل اینکه یکی از مدیران اولیور در این سازمان قرار داشت. اما آنها مجبور بودند که این سازمان را متوقف کنند، آن هم به هر قیمتی که شده. بااینحال، زمانیکه آنها در حال فرار بودند و بمب هنوز منفجر نشده بود، شَدو و همچنین افرادش به آنجا آمدند و بعد از غافلگیر کردن آنها، امیکو را همراه خود بردند.
اولیور تلاش کرد تا خواهر خود را نجات دهد اما زمان آنها تمام شد و بعد از منفجر شدن بمب، به همراه دیگر اعضای تیم خود به سمت آب و اعماق اقیانوس پرتاب شد. بعد از گذشت مدتی آنها به یک جزیره رسیدند؛ جایی که ظاهرا بهعنوان پایگاه مخفی Ninth Circle از آن استفاده میشد. به همین ترتیب اعضای این تیم دوباره درکنار هم جمع شدند و پایگاه آنها را نابود کردند. بعد از این اتفاق، آنها به وسیله یک ایستگاه قطار از آنجا فرار کردند؛ قطاری که قرار بود بهعنوان سیستم مترویی جدید سیاتل استفاده شود.
مدت زیادی طول نکشید که این قطار ربوده شد. به همین ترتیب اولیور و دیگر اعضای تیم خود بلافاصله به کمک مسافران داخل قطار رفتند و امنیت آنجا را برقرار کردند. در همین حین مشخص شد که تمام این اتفاقات، بخشی از نقشه سازمان Ninth Circle بوده است. اما برای هر اقدامی، عواقبی وجود دارد. در طی این ماجراها، یک نفر در حال تماشا کردن بود و تصمیم گرفت که با جا زدن خود بهجای اولیور کویین، تمام شهرت و محبوبیتی را که داشت، از بین ببرد. بعدها مشخص شد که این فرد درواقع «مالکوم مرلین» یعنی پدر تامی مرلین بود که قصد داشت با این کار، انتقام پسر خود را از اولیور بگیرد.
== منابع ==
|