«کیت و هامفری» به همراه ۳ تولهای که دارند، در کنار هم با شادمانی برای جشن گرفتن نخستین زمستان زندگی مشترکشان آماده میشوند. اما در همین زمان، کوچکترین تولهشان «رانت» به طرز مرموزی ناپدید میشود و ... .
دو گرگ آلفا و امگا دوستان همدیگر هستند ، هامفری که گرگ نر امگا است عاشق کیت گرگ ماده آلفا میشود اما از شانس بد او یک امگا است و نمیتواند با آلفا ازدواج کند.
رهبران دو قبیله گرگها باهم بر سر گرفتن جنگل دچار اختلاف میشوند اما آنها به توافق میرسند و تصمیم میگیرند که پسر و دختر شان را به ازدواج یکدیگر دربیاورند که کیت دختر این ماجراست.
این قضیه باعث میشود که هامفری ناراحت شود او هرکاری میکند تا این ازدواج صورت نگیرد اما موفق نمیشود.
سرانجام چند نفر از انسان ها هامفری و کیت رو که درحال حرف زدن با یکدیگر را بودند بیهوش میکنند و به یک دشت دیگر میفرستند.
آنها در آنجا با دو پرنده آشنا میشوند ، و از آنها میخواهند تا راه خونه را به آنها نشان بدهد .
بلاخره کیت و هامفری با کمک گرفتن از آن دو پرنده موفق میشوند با قطار خودشان را به خانه برسانند .
و در همین سفر پر ماجرا هامفری موفق میشود دل کیت را بدست آورد.