یاروسلاو سایفرت: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Ebrambot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: جابجا کردن الگوی انبار رده
Ebrambot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: اصلاح ی/ک درون پیوندهای درون ویکی
خط ۲۷:
 
== زندگی ==
ياروسلاو در يكی از محلات كارگرنشين [[پراگ]] به دنيا آمد.مادر سايفرت [[كاتوليكکاتولیک]]ی مؤمن بود و پدرش [[سوسياليستسوسیالیست]]ی خدانشناس. سايفرت با هر دوی آنها ميانه خوبی داشت. به رغم تنگناهای مالی خانواده، سايفرت توانست در دبيرستانی خوب ثبت نام كند؛ اما تحصيلاتش را به پايان نرسانيد و به فعاليت های روزنامه نگاری روی آورد و خود را وقف ادبيات كرد. بعدها در وصف اين دوران نوشت، همه وقت خود را به تمرين شعر و شاعری می گذرانيده است.
 
سايفرت نوجوان، پيش از سرآمدن [[جنگ جهانی اول]] و قبل از شكل گيری [[چكسلواكیچکسلواکی]] كه هنوز يكي از ايالات كشور پادشاهی [[اتريشاتریش]] به [[مجارستان]] محسوب می شد، كارش را رسماً به عنوان يك شاعر آغاز كرد. اشعار اوليه او دارای مضمونی آموزنده بودند و همدردی و حساسيت شاعر را به طبقه [[پرولتارياپرولتاریا]] و [[آنارشیست]]ها نشان می دادند در اكتبر ۱۹۱۸ كه چكسلواكی به استقلال رسيد، سايفرت به جناح چپ حزب سوسيال دموكرات پيوست و در سال ۱۹۲۱ كه حزب كمونيست سازماندهی شد، وی يكی از اعضاي رسمی و فعال آن گشت.
 
سالهای دهه بيست برای سايفرت و دوستانش، دوران سرمستی جواني، گاه خودنماي و همواره فعاليت پرشور در شعر، روزنامه نگاری، هنر و بحث های سياسی بود.
خط ۴۰:
در كتابهای شعری كه سايفرت به سالهاي ،۱۹۲۹ ۱۹۳۳ و ۱۹۳۶ منتشر كرد، سبك خاص خود را گسترش داد.اشعار او اكثراً بسيار موجز بودند و از فرط آهنگين بودن به ترانه می مانستند.موضوع اين اشعار به زيبايي زن و لطافت روحي او اختصاص داشت و عشق.
 
حدود سال ،۱۹۳۷ كتاب '''هشت روز''' منتشر شد. اين اشعار به شرح اندوهي می پردازند كه بيشتر مردم چك آن را در قلب خود باز می يابند؛ اندوه از دست دادن نخستين رئيس جمهور [[توماس گريگورگریگور ماساريکماساریک]] فيلسوف و دولتمردی كه از نظر آنها، مظهر استقلال و دموكراسی و نماد نخستين جمهوری [[چكسلواكیچکسلواکی]] است.
 
'''چراغ ها را خاموش كن''' كه به سال ۱۹۳۸ منتشر شد، يادداشت روزانه‌های شاعرانه‌ای بودند در وصف ماجرای تهديد آلمان هيتلری كه در ابتدا با بسيج ارتش و يكپارچگي و اتحاد مردم چكسلواكی برای دفاع از خاك چكسلواكی، لحنی سرشار از شور و هيجان دارد و زمانی كه به دستور رئيس جمهور وقت و پيرو تصميمات كنفرانس مونيخ در سپتامبر ۱۹۳۸ ملت وادار به تسليم و دست كشيدن از مرزهای ملی می شود، لحنی تاريك و غم انگيز می يابد.
خط ۵۰:
 
بعد از ،۱۹۴۵ در فضای نسبتاً باز فرهنگی، گزيده اي از اشعار او همراه با تعدادي از كارهاي تازه اش به چاپ رسيد. در ،۱۹۵۶ بعد از لغو محدوديت ها در اتحاد جماهير شوروی، سايفرت در دومين كنگره اتحاد نويسندگان چكسلواكی از پشت تريبون اعلام كرد: «به اميد اين كه ما وجدان مردم خود باشيم. باور كنيد در سالهاي اخير، ما نه تنها وجدان توده‌ها و عامه مردم كه وجدان خود نيز نبوده ايم. هر آن كه درباره حقيقت سكوت اختيار كند، دروغ گفته است.»
خواسته سايفرت، برملا كردن نقش جور و نشان ستم در دوران حكومت [[استاليناستالین]] و دادخواهی از مظلومين و محرومين است. شاعر كه در سالهای دهه بيست به خاطر اشعار غنايی لطيف شهرت يافته بود، اكنون سخنگوي وجدان جامعه و مدافع منافع مردم است.
سخنان سايفرت، حضار را سخت تحت تأثير قرار داد، به همان اندازه نيز ظاهر فيزيكي او. شاعر به زحمت راه مي رفت، به كمك عصا، اما وقتي نشست چون صخره اي به نظر مي رسيد: استوار، محكم و پرصلابت.
بعد از يك دهه سكوت، سايفرت با شعرهاي تازه كه لحنی ديگر و رنگ و رويی ديگر داشتند به ميدان آمد. در دفتر شعر '''كنسرت در جزيره''' ، ،۱۹۶۵ و دفاتر بعدی، او با دست شستن از قافيه و استعاره، اشعاري ساده، گزارشی و بي پيرايه خلق كرد كه ديگر هيچ شباهتی به آن سروده‌های آهنگين ترانه مانند نداشتند. در ،۱۹۶۷ طي جشن بهار در پراگ، جايزه بنگاه نشر نويسندگان چكسلواكي را دريافت كرد و همان سال هنرمند ملی كشورش لقب گرفت.
در ،۱۹۶۸ دخالت نظامي شوروی در چكسلواكي، سايفرت را واداشت، به رغم بيماري جدي، از بستر برخيزد و خود را با تاكسی تلفنی به ساختمان انجمن نويسندگان برساند. نويسندگان او را به عنوان رئيس موقت اتحاديه مستقل انتخاب كردند. يك سال بعد اين اتحاديه منحل شد. سايفرت بيمار و منزوی، به نوشتن ادامه داد. اشعار تايپ شده اش، تكثير مي شد و دست به دست مي چرخيد. او در يكی از حومه‌های پراگ مي زيست و هر كه را به ديدارش مي رفت، ياری مي رساند و خاطراتش را به عنوان شاعر به رشته تحرير مي كشيد. اين خاطرات، دايرة المعارف كاملی از زندگی فرهنگی پراگ است. سايفرت در آنها، شصت سال همكاري مستمر با نويسندگان، هنرمندان و روزنامه نگاران را با جزييات زندگی خصوصی خود در هم آميخته و مجموعه جذابی فراهم آورده است.
بين سالهاي ۱۹۶۸ و ،۱۹۷۵ تنها گزيده اي از كارهای قديمی او در داخل چكسلواكی به چاپ رسيد، اما كارهاي تازه اش تنها در نشريات چك زبان خارج از كشور امكان نشر يافت. ۱۶ آگوست ۱۹۷۶ سايفرت در حمايت از گروه موزيكالی كه مورد حمله قرار گرفته بودند نامه سرگشاده اي به نويسنده شهير آلماني ، [[هاينريشهاینریش بل]] نوشت و از او ياری خواست. اين نامه توسط [[منشور ۷۷]] كه سايفرت از اولين امضا كنندگان آن بود، در بسياری از مطبوعات جهان انعكاس يافت.
 
با گذشت ساليان، اشعار تازه سايفرت، ديگر بار اجازه چاپ در داخل چكسلواكی را يافتند. ترجمه انگليسی آثارش توسط ادوارد اسرس، لين كانين و ديگران در انگلستان و آمريكا به چاپ رسيدند. گلچينی از اشعار ادوار مختلف زندگی اش در چك، در تورنتو و پراگ منتشر شدند. خاطراتش تحت عنوان '''همه زيبايي هاي جهان''' ، در ۱۹۸۱ در چك، تورنتو به چاپ رسيد و بعد در كلن آلمان، همزمان، با همان عنوان اما با حذف و تغييرات كمتر در پراگ نيز انتشار يافت:
 
در اكتبر ۱۹۸۴ ، وقتي سايفرت [[جايزهجایزه نوبل]] را برد، سرانجام چشمان جهانيان متوجه او شد. خبرنگاران تلويزيون و روزنامه نگاران به سوي او هجوم بردند. او به سرودن ادامه داد اما بيماریي با شدت بيشتری به او حمله كرد.
 
ياروسلاو سايفرت روز دهم ژانويه ۱۹۸۶ در گذشت.