'''یوهان پاول فریدریش ریشتر''' که بعدأ نام خود را به '''ژان پل''' تغییر داد، در یک خانواده [[پروتستان]] چشم به جهان گشود. پدرش که به شغل آموزگاری و نوازندگی ارگ کلیسا اشتغال داشت از سال ([[۱۷۶۵ (میلادی)|۱۷۶۵]]) به سمت کشیشی در شهر [[یودیتس]] و سپس به درجه بالاتری در شهر [[شوارتزنباخ]] ارتقاء یافت. محیط مذهبی [[کلیسا]] و سخت گیری هایگیریهای پدر، دوران کودکی وی را در برگرفت. بیش از هرکسی، معلم و کشیش کلیسای شهرستان همجوار در تربیت و آگاهی وی و آشنا کردن او به جنبش [[روشنگری]]، مؤثر بود. ژان پل علاوه بر تحصیل علم در مراکز آموزشی آن زمان، به خودآموزی نیز پرداخت و در سن پانزده سالگی از دانش وسیعی درباره کتاب هایکتابهای مختلف برخوردار بود. وی گلچینی از مندرجات کتب هاکتبها در چندین دفتر جمع آوری نمود. درسال([[۱۷۷۹ (میلادی)|۱۷۷۹]]) در دبیرستانی در شهر [[هوف]] واقع در کنار رود [[زاله]] ثبت نام کرد و درهمانجا با دوست دوران جوانیش، [[یوهان برنارد هرمان]] آشنا شد. «هرمان» به عنوان نماد شخصیت های داستانشخصیتهای هایداستانهای ژان پل در بیشتر آثارش حضور دارد. چند ماه پس از ورود وی به دبیرستان، پدر ژان درگذشت و او را در فقر و نابسامانی خانوادگی تنها گذاشت.
== سالهای دانشجویی ==
ژان پل در سال ([[۱۷۸۱ (میلادی)|۱۷۸۱]]) در [[دانشگاه]] [[لایپزیک]] در رشته [[الهیات]] ثبت نام کرد اما چندان علاقهای به تحصیل در این رشته از خود بروز نداد و حرفه نویسندگی را پیشه خود ساخت . اولین تجارب ادبی خود را به سبک [[جاناثان سویفت]] در سال ([[۱۷۸۳ (میلادی)|۱۷۸۳ میلادی]]) بهنام [[پروسه گرونلاند]] منتشر کرد . زان پس، دوران ناکامی ژان پل آغاز شد . در سال ([[۱۷۸۴ (میلادی)|۱۷۸۴ میلادی]]) اعلام ورشکستگی کرد و فرار از دست طلبکاران در دستورکار روزانه او قرار گرفت . سرانجام به خانه مادرش در هوف بازگشت. سال هایسالهای تلخ زندگی ژان در کتاب «زیبنکز» به تصویر کشیده شده است. حادثه مرگ دوستش در سال ([[۱۷۸۶ (میلادی)|۱۷۸۶ میلادی]]) و خودکشی برادرش هاینریش در سال ([[۱۷۸۹ (میلادی)|۱۷۸۹]]) تؤام با فشار فقر ، اورا رنج میداد. سرانجام در سال ([[۱۷۸۷ (میلادی)|۱۷۸۷]]) با پولی که از تدریس خصوصی به دست آورد، به تدریج زندگیش رو به بهبودی گذاشت.
== آغاز اشتهار ==
خط ۱۵:
== دوران شکوفائی ==
ژان پل به دعوت یکی از طرفداران با نفوذش به نام خانم [[شارلوته فن کالب]] عازم [[وایمار]] شد. وی در این مرکز فرهنگی زمان خود، به صور شایستهای مورد استقبال قرار گرفت ولی رابطه او با گوته و شیلر همچنان سرد و گسسته باقی ماند. دوسال بعد ژان پل برای معرفی آثارش و این بار به عنوان یک نویسنده سرشناس راهی وایمار شد. اقامت در این شهر روابط عاشقانهای به همراه داشت که از نظر اختلاف طبقاتی برای ژان پل، مردی که از ازدواج گریزان بود ، مشکلات فراوانی ایجاد نمود . سرانجام در طی یک مسافرت به [[برلین]]، با همسر آینده خود، کارولینه مایر آشنا شده و در سال ([[۱۸۰۰ (میلادی)|۱۸۰۰ میلادی]]) بهازدواج تن داد . مسافرت به برلین ژان پل را به اوج شهرت و مکنت رساند. [[لوئیزه ، ملکه پروس]] که از خوانندگان رمان هایرمانهای ژان پل بود وی را ترغیب به اقامت دایم در برلین نمود و او با قبول این پیشنهاد ، در ماه اکتبر ۱۸۰۰ به این شهر نقل مکان کرد و با شخصیت هایشخصیتهای فرهنگی و فلسفی زمان خود مانند [[اشلگل]]، [[تیک]]، [[اشلایرماخر]] و [[فیشته]] طرح دوستی افکند.
== دوران پیری ==
ژان پل به تدریج از قله اشتهار به زیر آمد. رمان هایرمانهای [[تیتان]] و [[سال هایسالهای خشونت]] که بین سال هایسالهای ([[۱۸۰۰ (میلادی)|۱۸۰۰]] - [[۱۸۰۵ (میلادی)|۱۸۰۵]]) نوشته و منتشر شدند مورد توجه خوانندگانش واقع نشد گرچه در عصر حاضر این دو رمان از آثار پر اهمیت او شناخته میشوند. ژان پل در سال ([[۱۸۰۴ (میلادی)|۱۸۰۴]]) برلین را به مقصد [[بایرویت]] ترک گفته و پس از توقف کوتاهی در شهرهای [[ماینینگن]] و [[کوبورگ]]، وارد بایرویت شد و زندگی جدیدی را در آنجا آغاز کرد. در مدت اقامت خود در بایرویت سفرهای کوتاهی به [[بامبرگ]] و [[هایدلبرگ]] نمود و با مشاهیر زمان خود، [[اِ. ت. آ. هوفمان]] و [[هگل]] آشنا شد. در سال ([[۱۸۱۷ (میلادی)|۱۸۱۷ میلادی]]) بهپیشنهاد هگل ، از [[دانشگاه هایدلبرگ]] درجه دکترای افتخاری دریافت کرد. نظرات سیاسی ژان پل مورد توجه دانشجویان میهن پرست قرار گرفت و او را بهعنوان پیشوای معنوی سازمانهای دانشجوئی انتخاب کردند . در سال ([[۱۸۱۷ (میلادی)|۱۸۱۷ میلادی]]) در هایدلبرگ و ([[۱۸۱۹ (میلادی)|۱۸۱۹ میلادی]]) در [[اشتوتگارت]] بهعنوان محبوبترین شاعر خلق [[آلمان]] برگزیده شد. آثار ادبی ژان پل در این دوره برخوردار از استحکام و درخشش کمتری است. در سال ([[۱۸۲۱ (میلادی)|۱۸۲۱ میلادی]]) در اثر مرگ فرزندش «ماکس» ، بار دیگر ضربهای دردناک بر او وارد شد و از نوشتن و خلق آثار ادبی دست کشید . ژان پل در سالهای آخر زندگی در اثرابتلا به [[آب مروارید]] بینائی خود را از دست داد و سرانجام بیماری [[استسقاء]]، وی را از پا درآورد. ژان پل در روز ([[۱۴ نوامبر]] [[۱۸۲۵ (میلادی)|۱۸۲۵ میلادی]]) دیده از جهان فروبست. وی پس از مرگش بهسرعت از خاطرهها محو شد. آثار ژان پل به کوشش شاعر آلمانی [[قرن نوزدهم]] و [[قرن بیستم|بیستم]] ، [[اشتفان گئورگه]] بار دیگر کشف و معرفی شد.
== محتوای ادبی ==
مقام ژان پل در ادبیات آلمان به رتبهای دوگانه دست یافته است. خوانندگان آثارش همیشه در دو جبهه مخالف قرار داشته اند. عدهای وی را شایسته احترامی خاص دانسته و دستهای دیگر ارزشی بر آثارش ارزانی نداشتند. [[آگوست ویلهلم اشلگل]] در باره ژان پل میگوید: او در رمان هایش با خود سخن میگوید و خواننده را در این گفتگو سهیم میدارد.
خوانندگان رمان هایرمانهای ژان پل بیشتر از گروه بانوانند. دلیل این گرایش در نقشی است که شخصیت هایشخصیتهای مؤنث داستانهای ژان پل به عهده دارند، این نقش پیوندی درونی با خواننده برقرار کرده و باعث جذب آن هاآنها میشود. از محتوای رمان هایرمانهای ژان پل به خوبی درک میشود که وی نه تنها به [[ادبیات]] بلکه به [[ستاره شناسی]] و سایر علوم نیز توجه و آگاهی داشته است.
شیلر در باره او گفته است: «ژان پل همیشه برای من غریبه بوده است ، مانند کسی که از کره ماه آمده باشد.». برعکس، هردر و ویلاند از او حمایت کرده و وی را محترم میداشتند. ژان پل یکی از نخستین مبلغین فلسفه شوپنهاور بوده است. برخی از نویسندگان قرن بیستم از سبک وی پیروی نموده و به حمایت او برخاسته اند. [[آرنو اشمیت]] میگوید: «من به خاطر او حاضرم با تمام دنیا دست به یقه شوم.»