فردوسی: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
AliBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات:اصلاح فاصلهٔ مجازی
خط ۶۰:
فردوسی پس از آگاهی یافتن از مرگ [[دقیقی]] و نیمه کاره ماندن ''[[گشتاسب‌نامه]]''اش (که به زمان زندگانی [[زرتشت]] می‌پردازد) به نگاشته شدن [[شاهنامه ابومنصوری]] -که نوشتاری بوده و نه سروده و بن مایه «دقیقی» در سرودن گشتاسب‌نامه بوده‌است- پی برد و به دنبال آن به [[بخارا]] پایتخت سامانیان («تختِ شاهِ جهان») رفت تا آن را بیابد و بازمانده آن را به چامه در آورد.[[سید حسن تقی‌زاده]] این را دور از باور دانسته‌است که فردوسی به [[غزنه]] که پایتخت غزنویان است رفته باشد چراکه با نگریستن به تاریخ چیره شدن غزنویان بر ایران ، که پس از آغاز سروده شدن بخش زیادی از شاهنامه بوده‌است چنین چیزی باورپذیر نیست. فردوسی در این سفر «شاهنامهٔ ابومنصوری» را نیافت اما در بازگشت به [[توس]]، [[امیرک منصور]]-که از دوستان فردوسی بوده‌است و «شاهنامه ابومنصوری» به دستور پدرش [[ابومنصور محمد بن عبدالرزاق]] یکپارچه و نوشته شده بود، آن را به فردوسی می‌دهد و با او پیمان می‌بندد که در سرودن شاهنامه او را یاری نماید.
 
سالا== سرودن شاهنامه ==
 
شاهنامه پر آوازه‌ترین سروده فردوسی و یکی از بزرگ‌ترین نوشته‌های [[ادبیات کهن فارسی]] می‌باشد. فردوسی برای سرودن آن نزدیک به پانزده سال -بر پایه شاهنامهٔ ابومنصوری- تلاش نمود ، و سر انجام آن را در سال [[۳۷۲ (شمسی)|۳۷۲ خورشیدی]] به پایان رساند. فردوسی از آنجا که به گفت خودش «هیچ پادشاهی سزاواری پیشکش شدن شاهنامه را نیافته بود («ندیدم کسی کش سزاوار بود»)»، برای چندی آن را پنهان نگه داشت و در این زمان بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود.
خط ۶۶:
پس از گذشت ده سال (نزدیک به سال ۳۸۲ هجری شمسی در سن شست و پنج سالگی) فردوسی که تهی دست شده بود و فرزندش را نیز از دست داده بود، بر آن شد که شاهنامه را به«سلطان محمود» پیشکش کند. ازاین رو ویرایش نوینی از شاهنامه را آغاز کرد و بخش‌هایی از شاهنامه را که در ستایش پیشینه کهن و شاهان باستانی ایران بودند ، را با سروده‌هایی در رسای «سلطان محمود» و نزدیکانش جای‌گزین کرد. ویرایش دوم در سال ۳۸۸ هجری شمسی پایان یافت (به باور تقی‌زاده در سال ۳۸۹) که نزدیک به پنجاه هزار تا شست هزار بیت داشت. فردوسی آن را در شش یا هفت نسک برای سلطان محمود فرستاد.
 
به گفته خود فردوسی«سلطان محمود» به شاهنامه نگاه نکرد و پاداشی هم برای وی نفرستاد. از این رویداد تا پایان زندگانی، فردوسی بخش‌های دیگری نیز به شاهنامه افزود که بیشتر به پشیمانی و به امید بخشش بودن برخی از نزدیکان «سلطان محمود» مانند «سالارر شاه» پرداخته‌است. در روزهای پایانی زندگی فردوسی از سن خود دو بار یاد کرده
در «کنون عمر نزدیک هشتاد شد/امیدم به یک باره بر باد شد»و «کنون سالم آمد به هفتاد و شش/غنوده همه چشم میشار فش»
خود را هشتادساله و بار دیگر هفتاد وشش ساله خوانده‌است.