خاقانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Shahab.z (بحث | مشارکت‌ها)
واگردانی به نسخهٔ 3868474 با استفاده از پاپآپس
Bahramee (بحث | مشارکت‌ها)
بهبود منابع
خط ۱:
{{جعبه زندگینامه
|نام_شخص= افضل‌الدّین بدیل بن علی {{سخ}} خاقانی شروانی
|نام_تصویر= Afzal al-din badil khaghani statue-tabriz.jpg|۱۸۰px180px
|عرض_تصویر=
|توضیح_تصویر=
خط ۳۰:
}}
 
'''افضل‌الدّین بدیل‌بنبدیل‌ بن علی خاقانی شروانی''' متخلّص به '''خاقانی''' ([[۵۲۰ (هجری قمری)|۵۲۰]] قمری در [[شیروانشَروان]] - [[۵۹۵ (هجری قمری)|۵۹۵]] قمری در [[تبریز]]) از جملهٔ بزرگ‌ترین [[قصیده]]‌سرایان [[تاریخ]] [[شعر]] و [[ادبیات فارسی|ادب فارسی]] به‌شمار می‌آید. از القاب مهم وی '''حسان العجم''' می‌باشد. آرامگاه او هم‌اکنون در شهر [[تبریز]] قرار دارداست.
 
== زندگی ==
افضل‌الدین بدیل بن علی خاقانی حقایقی شَروانی در سال ۵۲۰ هجری قمری در شهر [[شروان|شَروان]] به دنیا آمد. تاریخ تولد او از اشاره‌های موجود در دیوان به دست آمده است. پدرش نجیب‌الدین علی مروی درودگر بود. مادر او مسیحی [[نسطوری]] بود که به اسلام گرویده بود. عمویش کافی‌الدین عمر طبیب و فیلسوف بود و خاقانی تا بیست و پنج سالگی در سایهٔ حمایت او بود و در نزد او انواع علوم ادبی و حکمی را فرا گرفت. چندی نیز در خدمت [[ابوالعلاء گنجه‌ای]] شاعر بزرگ معاصر خود که در دستگاه [[شروانشاهان]] به سر می برد، کسب فنون شاعری کرد. پس از آنکه ابوالعلاء وی را بخدمت خاقان منوچهر [[شروانشاهان|شروانشاه]] معرفی کرد لقب «خاقانی» بر او نهاد. از ان پس خاقانی نزدیک به چهل سال وابسته به دربار [[شروانشاهان]] و در خدمت منوچهر شروانشاه، و پسر و جانشین او اخستان شروانشاه بود.
خاقانی در سال [[۵۲۰ (هجری قمری)|۵۲۰ هجری قمری]] در شروان یا [[شیروان]] چشم به جهان گشود. پدرش، به نام علی در شروان به شغل درودگری اشتغال داشت؛ آن‌گاه که جان به جان‌آفرین تسلیم می‌کند، عمویش به نام کافی‌الدین سرپرستی وی را به‌عهده می‌گیرد. کافی‌الدین مردی فرهیخته بود و به شغل داروگری (یعنی عطاری که آن زمان پزشک و داروشناس هم محسوب می‌شده) اشتغال داشت. وی که ظاهراً در فقه، ادبیات و به‌ویژه در نثر دست داشت، در تربیت و آموزش برادرزاده خود، کوشش فراوان به عمل می‌آورد که شاعر نیز از آن یاد کرده‌است.
مرگ کافی‌الدین، خاقانی را عمیقا متأثر می‌نماید که به همین مناسبت و به منظور بزرگداشت وی، چندین قصیده و مراثی سروده‌است. از دیگر وقایع تلخ زندگی خاقانی مرگ فرزندش «رشید» در سن بیست سالگی است که بدین مناسبت نیز احساس خود را به نظم کشیده‌است.
 
در حدود سال ۵۵۰ به امید دیدار استادان خراسان و دربارهای مشرق روی به [[عراق]] نهاد و تا [[ری]] رفت. در آنجا بیمار شد، و والی [[ری]] او را از ادامه سفر بازداشت و خاقانی مجبور به بازگشت به «حبسگاه شروان» گشت. پس از مدتی توقف در [[شروان]] به قصد حج و دیدن امرای عراقین از [[شروانشاهان |شروانشاه]] اجازهٔ سفر گرفت و در زیارت [[مکه]] و [[مدینه]] چندین قصیده سرود. در حدود سال ۵۵۱ یا ۵۵۲ سرگرم سرودن مثنوی [[تحفةالعراقین]] بود. در راه سفر به [[بغداد]]، از [[ایوان مدائن]] گذر کرد و قصیدهٔ غرای خود را در باره آن ساخت.
خاقانی بدون شک یکی از بلندپایه‌ترین شاعران پارسی است و ازجمله ادیبانی است که مورد استقبال و و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفته‌است. حتی شاعران بلندپایه‌ای مانند سعدی و حافظ بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نموده‌اند.
 
در بازگشت به [[شروان]] باز خاقانی به دربار [[شروانشاهان|شروانشاه]] پیوست . لیکن میانهٔ او و شروانشاه به علت نامعلومی کدورت ایجاد شد، و آنچنانکه از قصیده‌های حبسیه که در دیوانش ثبت است برمی‌آید یک سالی را در حبس گذراند. بعد از چندی در حدود سال ۵۶۹ قمری به سفر حج رفت و بعد از بازگشت به شروان در سال ۵۷۱ فرزندش بیست سالهٔ خود رشیدالدین را از دست داد و بعد از آن مصیبت مرگ همسر و مسائب دیگر دیگر بر او وارد شد. از آن پس میل به عزلت یافت و خدمت دربار شروانشاهان کناره گرفت. در اواخر عمر در [[تبریز]] به سر می‌برد و در همان شهر درگذشت و در [[مقبرةالشعرا]] در محله [[سرخاب]] تبریز مدفون شد. سال وفات او را ۵۹۵ و هم ۵۸۲ نوشته‌اند.
[[پرونده:Msm-tabriz-poett.jpg|thumb|left|200px| <small>مقبرةالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نام‌آور ایران است</small>.]]
 
همچنین دیوان خاقانی یکی از پیچیده‌ترین دیوان‌هاست و به همین سبب از منظر مقام سخنوری و توانایی، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانش‌ها مانند: پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاه‌شناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی دارد ؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پی‌ببرد.
 
== [[شروان|شَروان]]، زادگاه خاقانی ==
خاقانی یکی از شاعران کلاسیک ایران است که بعضی از آثارش بازتاب صادقانهٔ زندگی واقعی او است. بعضی از قطعات و [[قصیده|قصیده‌های]] خاقانی بازگو کنندهٔ رخدادها و اتفاقات واقعی زندگی [[شاعر]] هستند. از همین‌رو، با وجود این‌که سبک [[شعر]] خاقانی تصنع است (بطور کلی در قصیده تصنع «طبیعی» است!) بازهم خوانندهٔ آشنا با اشعار خاقانی بدون شک با بسیاری از خصوصیات زندگی شاعر، ویژگی‌های اخلاقی، احساسات واقعی و بطورکلی با شاعر از دیدگاه روانشناسی و جامعه‌شناسی زمان وی آگاه می‌گردد.
زادگاه خاقانی آنچنانکه از موارد بسیار در دیوان او و به عبارت‌های مختلف برمی‌آید، شهر [[شروان|شَروان]] از بلاد قفقاز در شمال رود کُر است و در بسیاری از کتاب‌های تاریخی و جغرافیایی و تذکره‌ها نیز شروان به عنوان موطن خاقانی ذکر شده است، و اینکه بعضی از تذکره‌نویسان متأخر زادگاه او را به‌صورت «شیروان» ذکر کرده‌اند نادرست است. از موارد متعدد در دیوان او این ابیات را می‌توان به‌عنوان شاهد نقل کرد:<ref>دیوان خاقانی شروانی، مقدمۀ مصحح، ص هشت-نه</ref>
{{شعر}}
{{ب|عیب شروان مکن که خاقانی|هست از آن شهر کابتداش شرّ است}}
{{ب|عیب شهری چرا کنی بدو حرف|کاوّل شرع و آخر بشر است}}
{{پایان شعر}}
 
 
[[شروان]] کهن بعد از انقراض آخرین سلسلۀ [[شروانشاهان]] و استیلای [[صفویه]] بر آن شهر، و دست به دست گشتن‌های ان میان ایران و عثمانی ظاهراً ویران شده است و جهانگردان در اواخر عصر صفویه ویرانه‌های خالی از سکنۀ آن را دیده‌اند. اما شیروان وطن [[زین‌العابدین شیروانی]] و [[بهار شیروانی]] نام جدید آن ناحیه و ولایت است و شهر مرکز آن شماخی است.<ref>محمدامین ریاحی، مقدمه بر نزهت‌المجالس، ص ۲۰ پانویس</ref>
 
خاقانی در سال [[۵۹۵ (هجری قمری)|۵۹۵ هجری قمری]] در شهر [[تبریز]] درگذشت.
 
== آثار خاقانی ==
'''دیوان'''، شامل قصاید، ترجیعات، مقطعات، غزلها و رباعیات است. دیوان خاقانی به تصحیح [[ضیاءالدین سجادی]] در سال ۱۳۳۸ در تهران به چاپ رسیده است و بخش عمدهٔ پژوهش‌هایی که در بارهٔ خاقانی انتشار یافته بر پایهٔ همین چاپ از دیوان خاقانی بوده است.
قصاید خاقانی به نسبت در مرتبه‌ای بالا قرار دارد. از او قطعات بسیار خوبی نیز دردست است اما غزلیاتش در سطح قصاید او نیستند.
شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایش‌های سخنوری و دقایق لفظی.
از آثار خاقانی که در دست است یکی دیوان اشعار اوست و دیگری مثنوی [[تحفةالعراقین]]. علاوه برآن، می‌توان به منشأت خاقانی و مثنوی کوتاه ختم‌الغرایب نیز اشاره کرد.
 
نمونه اشعار:
 
'''[[تحفةالعراقین]]'''، مثنوی در سه هزار و دویست بیت است که در سال ۵۵۱ تألیف شده است. [[تحفةالعراقین]] در شرح نخستین سفر خاقانی به [[مکه]] و «عراقین» است و در ذکر هر شهر از رجال و معاریف آن نیز یاد کرده و در آخر هم ابیاتی در حسب حال خود آورده است. تحفة‌العراقین به تصحیح یحیی قریب در سال ۱۳۳۰ در تهران به چاپ رسید. پس از آن، چندین نسخه معتبر از تحفةالعراقین شناسایی شد که در این میان نسخه [[وین]] (با عنوان '''ختم‌الغرایب''') تاریخ ۵۹۳ هجری را دارد.<ref>این نسخه در سال ۱۳۸۵ به‌صورت چاپ عکسی (با مقدمهٔ ایرج افشار) انتشار یافت.</ref>
<div style="text-align: center;">
خاقانی آن کسان که طریق تو می‏روند / زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست
 
بس طفل کارزوی ترازوی زر کند / بادام از آن خرد که ترازو کند ز پوست
 
'''منشآت خاقانی'''، چند نامه از خاقانی است که به بزرگان زمان خود نوشته، و غالباً مشحون از کلمات و جملات عربی دشوار و مترادف و گاهی از اشعار خود خاقانی در آنها هست.
گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار / کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست
 
</div>
 
== تأثیر هنر خاقانی بر حافظ ==
بنا به وجود مضامین و تعابیر همانند در اشعار خاقانی و [[حافظ]] و [[سعدی]] و نیز با توجّه به پاره‌ای از [[غزل|غزلیات]] هم‌وزن و قافیهٔ آن‌ها می‌توان نگرش این دو شاعر بزرگ را به دیوان خاقانی نتیجه گرفت. به عنوان نمونه می‌توان موارد زیر را شاهد آورد:
{{شعر}}
{{ب|دیدی که یار چون زدل ما خبر نداشت|ما را شکار کرد و بیفکند و برنداشت}}
{{پایان شعر}}
<div style="text-align: center;">
خاقانی
</div>
{{شعر}}
{{ب|دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت؟|بشکست عهد و از غم ما هیچ غم نداشت؟}}
{{پایان شعر}}
<div style="text-align: center;">
حافظ
</div>
{{شعر}}
== خاقانی و نظامی ==
از معاصران خاقانی میان او و [[نظامی گنجوی]] بسبب قرب جوار رشته‏های مودت مستحکم بود و چون خاقانی درگذشت،نظامی در رثایش چنین سرود:
{{شعر}}
{{ب|به خود گفتم که خاقانی دریغاگوی من باشد|دریغا من شدم آخر دریغاگوی خاقانی}}
{{پایان شعر}}
== خاقانی پژوهی ==
از زمان خود خاقانی، تلاش برای دریافت و درک شعر او وجود داشته‌است و شروح گوناگونی از دیرباز که بر شعر خاقانی نوشته‌اند وجود دارد.
از برجسته‌ترین خاقانی پژوهان ایرانی [[ضیاءالدین سجادی]] می‌باشد. وی منقح‌ترین دیوان را از خاقانی به چاپ رسانده‌است. همچنین فرهنگ اصطلاحات خاقانی نیز از وی چاپ شده‌است. از دیگر خاقانی پژوهان می‌توان به [[جلال الدین کزازی|میر جلال الدین کزازی]]، [[معصومه معدن‏کن]] و [[نصرالله امامی]] اشاره کرد.<ref> ختم الغرایب، به کوشش [[ایرج افشار]]، انتشارات میراث مکتوب، ۱۳۸۵.</ref>
 
== مقام شاعری خاقانی ==
 
خاقانی از سخنگویان قوی‌طبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجۀ اول از قصیده‌سرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدۀ او پدیدار است.<ref>سخن و سخنوران، بدیع‌الزمان فروزانفر، ص ۶۱۴</ref>
 
به بیان [[بدیع‌الزمان فروزانفر]]: «می‌توان گفت که بسیاری اطلاع و احاطۀ خاقانی بر لغات عربی و فارسی و اصطلاحات فلاسفه و اطبا و دقت ادبی او در ترکیب الفاظ سبب پوشیدگی آرا و افکار سادۀ وی گردیده، چندان که گمان می‌رود مضامین ابیاتش نیز سراسر پیچیده و فکر او از حد طبیعی بیرون است، و این خیال اگر هم در قسمتی از ابیات او با واقع مطابقت کند ولی در بسیاری از آن با حقیقت سازگار نیاید».<ref>سخن و سخنوران، بدیع‌الزمان فروزانفر، ص ۶۱۵</ref>
 
 
دیوان خاقانی از منظر مقام سخنوری و توانایی، از پیچیده‌ترین دیوان‌هاست و به همین سبب ، در بین عامه مردم از توجه کمتری برخوردار است. چون هم فهم درست و لذت بردن از اشعارش نیاز به سطح بسیار بالایی از چیرگی به زبان پارسی و دیگر دانش‌ها مانند پزشکی کهن ایرانی که بیشتر بر مبنای گیاه‌شناسی و داروشناسی بود، نجوم، تاریخ، قرآن‌شناسی و حدیث‌شناسی دارد؛ و هم اینکه خواننده باید با شعر پارسی از دیدگاه فنی و به اصطلاح «صنعت شعر»، به حد کافی مطلع باشد تا بتواند به اشعار پرمغز خاقانی بدرستی پی‌ببرد.
 
شعر خاقانی سبکی دیریاب و بغرنج دارد و بیشتر، نظمی است هنرمندانه با گرایش‌های سخنوری و دقایق لفظی.
[[پرونده:Msm-tabriz-poett.jpg|thumb|left|200px| <small>مقبرةالشعرای تبریز، محل دفن حدود ۴۰۰ تن از دانشمندان و ادیبان نام‌آور ایران است</small>.]]
 
خاقانی از بلندپایه‌ترین شاعران پارسی‌گوی و از جمله ادیبانی است که مورد استقبال و اقتباس دیگر شاعران قرار گرفته‌ است. شاعران بلندپایه‌ای مانند [[سعدی]] و [[حافظ]] بسیاری از ابداعات و مضامین او را استقبال و تضمین نموده‌اند.
 
== نمونهٔ اشعار ==
{{شعر}}
{{ب|خاقانی آن کسان که طریق تو می‏روند|زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست}}
{{ب|داده‌ام صدجان بهای گوهری در من یزید|ور دوعالم داده‌ام، هم رایگان آورده‌ام}}
{{ب|بس طفل کارزوی ترازوی زر کند|بادام از آن خرد که ترازو کند ز پوست}}
{{ب|گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار|کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست}}
{{پایان شعر}}
 
<div style="text-align: center;">
== از قصیدهٔ ایوان مدائن ==
خاقانی
</div>
{{شعر}}
{{ب|هان ای دل عبرت‌بین ازدیده نظر کن هان|ایوان مدائن را آیینه عبرت دان}}
{{ب|بی‌معرفت مباش که در من یزید عشق|اهل نظر معامله با آشنا کنند}}
{{ب|یک ره ز لب دجله منزل به مدائن کن|وز دیده دوم دجله بر خاک مدائن ران}}
{{ب|خود دجله چنان گرید صد دجله خون گوئی|کز گرمی خونابش آتش چکد از مژگان}}
{{ب|بینی که لب دجله چون کف بدهان آرد|گوئی ز تف آهش لب آبله زد چندان}}
{{ب|از آتش حسرت بین بریان جگر دجله|خود آب شنیدستی کاتش کندش بریان}}
{{ب|بر دجله گری نونو وزدیده زکاتش ده|گر چه لب دریا هست از دجله زکاة استان}}
{{ب|گر دجله در آموزد باد لب و سوز دل|نیمی شود افسرده نیمی شود آتشدان}}
{{ب|تا سلسله ایوان بگسست مدائن را|در سلسله شد دجله، چون سلسله شد پیچان}}
{{ب|گه‌گه به زبان اشک آواز ده ایوان را|تا بو که به گوش دل پاسخ شنوی ز ایوان}}
{{ب|دندانه هر قصری پندی دهدت نونو|پند سر دندانه بشنو ز بن دندان}}
{{ب|گوید که تو از خاکی ما خاک توایم اکنون|گامی دو سه بر ما نه و اشکی دو سه هم بفشان}}
{{ب|از نوحه جغد الحق ماییم به درد سر|از دیده گلابی کن درد سرما بنشان}}
{{ب|آری چه عجب داری کاندر چمن گیتی|جغد است پی بلبل ، نوحه است پی الحان}}
{{ب|ما بارگه دادیم ، این رفت ستم بر ما|بر قصر ستمکاران گوئی چه رسد خذلان}}
{{ب|گوئی که نگون کرده است ایوان فلک‌وش را|حکم فلک گردان یا حکم فلک گردان}}
{{پایان شعر}}
 
<div style="text-align: center;">
== پانویس ==
حافظ
{{پانویس|2}}
</div>
{{شعر}}
{{ب|تاکی از قصه‌های بدگویان|قصه‌ها پیش داور اندازیم}}
{{پایان شعر}}
<div style="text-align: center;">
خاقانی
</div>
{{شعر}}
{{ب|یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد|بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم}}
{{پایان شعر}}
<div style="text-align: center;">
حافظ
</div>
{{شعر}}
{{ب|هرلحظه هاتفی به تو آواز می‌دهد|کاین دامگه نه جای امان است، الامان}}
{{پایان شعر}}
<div style="text-align: center;">
خاقانی
</div>
{{شعر}}
{{ب|به کمندی درم که ممکن نیست|رستگاری به الامان گفتن}}
{{پایان شعر}}
<div style="text-align: center;">
سعدی
</div>
 
== منابع ==
* سخن و سخنوران، بدیع‌الزمان فروزانفر
{{پانویس|2}}
* دیوان خاقانی شروانی، به تصحیح ضیاءالدین سجادی، تهران، کتابفروشی زوار، ۱۳۳۸
* دیدار با کعبۀ جان، عبدالحسین زرین‌کوب، تهران، ۱۳۷۲
 
* خرّمشاهی، بهاءالدّین. ''حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ''، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
بر اثر تحقیقات امروزی اثبات شده‌است که نام اصلی کتاب تحفه العراقین، ختم الغرایب بوده‌است. نسخه‌ای از ختم الغرایب (همان تحفه العراقین) که در موزهٔ کتب خانه‌ای در اتریش بوده‌است، در سال ۱۳۸۵ به کوشش ایرج افشار به چاپ رسیده‌است.
 
== پیوند به بیرون ==
* [http://www.farhang-as.gov.ir/tomb.php مقبرهٔ‌الشّعرای تبریز]
{{ویکی‌گفتاورد}}
{{افراد-خرد}}
{{ادبیات-خرد}}
 
[[رده:شاعران پارسی‌گوی سده ششم قمری]]