نظامی گنجوی: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
مرتب سازی |
||
خط ۴۲:
مادر او از اشراف [[کرد]] بوده و این بر پایهٔ یک بیت از دیباچهٔ [[لیلی و مجنون]] («گر مادر من رئیسهٔ کرد...») دانسته شده است<ref>
V. Minorsky, Studies in Caucasian History, Cambridge University Press, 1957. pg 34:"The author of the collection of documents relating to Arran Mas’ud b. Namdar (c. 1100) claims Kurdish nationality. The mother of the poet Nizami of Ganja was Kurdish (see autobiographical digression in the introduction of Layli wa Majnun). In the 16th century there was a group of 24 septs of Kurds in Qarabagh, see Sharaf-nama, I, 323. Even now the Kurds of the USSR are chiefly grouped south of Ganja. Many place-names composed with Kurd are found on both banks of the Kur"
</ref>.
در باره اصلیت و تبار پدری او آنچه در تذکرهها آمده گمانهزنیهایی بر پایۀ برخی از شعرهای اوست.<ref> ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۷۹۹</ref>
<ref>در رابطه با پدر او،
بهروز ثروتیان، "لیلی و مجنون"(نظامی گنجه ای)- انتشارات امیر کبیر- صفحه ۴۲۴:
نقل قول:
دهقان فصیح پارسی زاد: نظامی گنجهای
عرب:مجنون و پدر او
یادداشت- سرآغاز بندهای لیلی و مجنون همه به توضیحی کنایی آراسته است و شاعر بالکنایه اشاره میکند که این بخش از خود اوست یا در داستان اصلی و به زبان عربی آمده است.
بیت اول بند 36 از اهمیت به سزایی از نظر تاریخ تحقیق در زندگی و آثار نظامی برخوردار است و آن اینکه شاعر شغل و موقعیت اجتماعی خود را که «دهقان» بوده است و همچنین نژاد او که خود را «پارسی زاده» مینامد، به تصریح بیان داشته و هیچگونه تردیدی در صحت بیت و مطلب نیست و با تحقیق دربارهی دهقانان قرن ششم در آذربایجان و بررسی "پارسی" که آیا نظر او «ایرانی» است یا زبان «پارسی» و یا هر دو، گوشهای از حیات و موقعیت اجتماعی شاعر آشکار میگردد
در برخی از نسخههای اسکندرنامه، این دو بیت نیز آمده است:
سطر ۵۹ ⟵ ۶۰:
{{پایان شعر}}
[[وحید دستگردی]] معتقد است که این دو بیت شاید الحاقی باشند ولی عراقی بودن نظامی و اینکه پدر و نیاکانش اهل [[عراق عجم]] بودهاند را مسلم میداند.
وحید دستگردی نیز مینویسد:«برای اثبات این مطلب که آیا زاد و بوم نظامی همان شهر گنجه است یا آنکه در عراق متولد و در زمان کودکی با پدر به گنجه رفته، دلیلی در اشعارش نیست، ولی تقریباً تمام تذکره نویسان مینگارند که در گنجه متولد شده است، اما عراقی الاصل بودن وی مسلم است. بدین دلیل که در همه جا عراق را ستایش و همواره به دیدار عراق و مسافرت بدین صوب اضهار شوق کرده است و از آن جمله است(مخزن الاسرار ص 179):
{{شعر}}
سطر ۸۹ ⟵ ۹۰:
(اقبالنامه ص 29):
این دوبیت کمال ارتباط معنوی و لفظی را با هم دارند و صاحب ذوق سلیم میداند که جای دو بیت تفرش و قم در میان این دو بیت نیست، پس باآنکه عراقی بودن نظامی مسلم است و پدر و نیاکانش اهل عراق عجم بودهاند دلیل مسملی برقمی و تقرشی بودن وی در دست نیست و این دو بیت به دلیل عدم تناسب مکان و نبودن در نسخ کهنسال شاید الحاقی باشد»
برات زنجانی- آثار و احوال و شرح مخزن الاسرار نظامی گنجوی- دانشگاه تهران -1384).
▲</ref> نیز در کتاب خود به نام «بررسی ادبیات پارسی» این دو بیت را الحاقی تشخیص داده است و معتقد است نظامی اهل گنجه بوده (که در آن زمان به گفت او: هنوز دارای مردمان ایرانی بود) تمام عمر خود را در [[قفقاز جنوبی]] گذراندهاست.<ref>
C. A. (Charles Ambrose) Storey and François de Blois (2004), "Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period.", RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (June 21, 2004). ISBN 0947593470. Pg 363: "Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia; the verse in some of his poetic works which makes him a native of the hinterland of Qom is a spurious interpolation."
</ref>.
[[پرونده:Folio from a Khamsa-c.jpg|thumb|برگی از خمسهٔ نظامی، مربوط به ۱۵۴۸ میلادی که در شیراز نگهداری میشود.]]▼
از اشارات موجود در [[خسرو و شیرین]] دانسته میشود که اولین همسر او، کنیزکی بود که دارای [[دربند]] به عنوان هدیه برایش فرستاده بود. این کنیزک زمانی که نظامی سرودن [[خسرو و شیرین]] را به پایان رساند و پسرشان محمد هفت سال بیشتر نداشت، از دنیا رفته بوده است.<ref>پیر گنجه در جستجوی ناکجاآباد، ص ۲۳</ref>.▼
▲[[پرونده:Folio from a Khamsa-c.jpg|thumb|برگی از خمسهٔ نظامی، مربوط به ۱۵۴۸ میلادی که در شیراز نگهداری میشود.]]
هرچند برخی از محققان مانند وحید دستگردی با استناد یک بیت، نام این کنیزک را آفاق دانستند، اما [[سعید نفیسی]] میگوید<ref>▼
▲از اشارات موجود در [[خسرو و شیرین]] دانسته میشود که اولین همسر او، کنیزکی
▲<ref>هرچند برخی از محققان مانند وحید دستگردی با استناد یک بیت، نام این کنیزک را آفاق دانستند، اما [[سعید نفیسی]] میگوید
{{شعر}}
{{ب|سبک رو چون بت قفچاق من بود|گمان افتاد که خود آفاق من بود}}
{{پایان شعر}}
استنباط عجیبی کرده و نام این کنیزک و همسر نظامی را "آفاق" دانسته است و متوجه نبوده است که مراد وی از «گمان افتاد که خود کافاق من بود» این نیست که نامش آفاق بوده بلکه مقصود اینست که چنین باو دل بسته بوده است که او را همه چیز خود میدانسته و در نزد او جانشین همۀ آقاق و در برابر همۀ آقاق بوده است. البته در زمان ما معمول شده است که نام زنان را «آفاق» بگذارند اما در زمان نظامی این کلمه در نام زنان معمول نبوده و نظیر آن در جای دیگر نشده است و بسیار بعید مینماید که نام این همسر آفاق بوده باشد» (دیوان قصاید و غزلیات نظامی گنجوی، به کوشش سعید نفیسی، ۱۳۳۷، ص ۳۹۵)▼
▲استنباط عجیبی کرده و نام این کنیزک و همسر نظامی را "آفاق" دانسته است و متوجه نبوده است که مراد وی از «گمان افتاد که خود کافاق من بود» این نیست که نامش آفاق بوده بلکه مقصود اینست که چنین باو دل بسته بوده است که او را همه چیز خود میدانسته و در نزد او جانشین همۀ آقاق و در برابر همۀ آقاق بوده است. البته در زمان ما معمول شده است که نام زنان را «آفاق» بگذارند اما در زمان نظامی این کلمه در نام زنان معمول نبوده و نظیر آن در جای دیگر نشده است و بسیار بعید مینماید که نام این همسر آفاق بوده باشد»
جای دیگر نظامی به دو همسر دیگر خود اشاره میکند:
سطر ۱۳۶ ⟵ ۱۲۴:
{{پایان شعر}}
از این اشعار آشکار میگردد که گذشته از کنیز و همسری که هنگام نظم خسرو و شیرین از دست داده است، همسر دیگری از دست داده که هنگام لیلی و مجنون زنده نبوده و همسر سومی از دست او رفته که هم کنیز بوده و چنانکه که خود گوید جز وی مرد دیگری ندیده یعنی دوشیزه بوده است و هنگان نظم اقبال نامه زنده نبوده است. به نظر میرسد که از این دو همسر دیگر فرزندی نداشته است.</ref>
در اشعار نظامی اشارههایی به دو همسر بعدی او نیز دیده میشود که هر دو در زمان حیات شاعر درگذشتهاند.<ref>ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در ایران، جلد دوم، ص ۷۹۹</ref>
نظامی از دانشهای رایج روزگار خویش (علوم ادبی، نجوم، علوم اسلامی و زبان عرب) آگاهی وسیع داشته و این خصوصیت از شعر او بهروشنی دانسته میشود.
نظامی همه عمر خود را در [[گنجه]] در زهد و عزلت بسر برد و تنها در ۵۸۱ سفری کوتاه به دعوت سلطان [[قزل ارسلان]] (درگذشتهٔ ۵۸۷) به سی فرسنگی [[گنجه]]
نظامی در فاصلهٔ سالهای ۶۰۲ تا ۶۱۲ در [[گنجه]] درگذشت و آرامگاهی به او در همان شهر منسوب است.
سطر ۱۷۵ ⟵ ۱۵۹:
</ref>.
در کتاب [[نزهت المجالس]] نیز شعرهایی از بیست و چهار شاعر پارسیگوی اهل [[گنجه]] از پیش از یورش [[مغولان]] ذکر شده است و وجود این تعداد شاعر پارسیگوی تنها از شهر [[گنجه]]، که در قرن ششم و هفتم در شمالغرب ایران قدم به عرصه گذاشتهاند و در زبان همگانی ایرانیان ـ فارسی ـ شعر سرودهاند، نشاندهندهٔ رواج بازار شعر و ادب پارسی در عصر نظامی و همچنین مؤید آن است که در
محمدامین ریاحی، ''مقدمه بر نزهتالمجالس''. </ref><ref>C. A. (Charles Ambrose) Storey and Franço de Blois (2004), “Persian Literature - A Biobibliographical Survey: Volume V Poetry of the Pre-Mongol Period.”, RoutledgeCurzon; 2nd revised edition (June 21, 2004). Pg 363: “Nizami Ganja’i, whose personal name was Ilyas, is the most celebrated native poet of the Persians after Firdausi. His nisbah designates him as a native of Ganja (Elizavetpol, Kirovabad) in Azerbaijan, then still a country with an Iranian population, and he spent the whole of his life in Transcaucasia; </ref>
<ref>
Amin Riyahi, Nozhat al-Majales, in Encycloapedia Iranica
[http://www.iranica.com/articles/nozhat-al-majales]
سطر ۲۰۹ ⟵ ۱۹۳:
Peter J. Chelkowski, «Mirror of the Invisible World», New York: Metropolitan Museum of Art, 1975. pp 6: «Nizami's strong character, his social sensibility, and his poetic genius fused with his rich Persian cultural heritage to create a new standard of literary achievement. Using themes from the oral tradition and written historical records, his poems unite pre-Islamic and Islamic Iran»,
</ref>.
== نظامی گنجوی و پیشینیان ==
<ref>
Dick Davis VIS O RĀMIN Iranica (July 20, 2005).
سطر ۲۷۸ ⟵ ۲۶۳:
* '''[[هفت پیکر]]''' (که آن را '''بهرامنامه''' و '''هفت گنبد''' نیز خواندهاند)، در بحر خفیف مسدس مخبون مقصور و محذوف، در ۵۱۳۶ بیت، در سرگذشت افسانهای بهرام گور. از آن منظومه است در وصف ایران:
{{شعر}}
{{ب|همه عالم تن است و ایران دل| نیست گوینده زین قیاس خجل}}
سطر ۳۴۰ ⟵ ۳۲۵:
{{پانویس}}
== منابع ==
* ذبیحالله صفا، تاریخ ادبیات در
* لغتنامهٔ دهخدا
* نزهةالمجالس، تألیف جمال خلیل شروانی، تصحیح و مقدمه و حواشی و توضیحات و تحقیق زندگی گویندگان و فهرستها، از دکتر محمدامین ریاحی، تهران، انتشارات زوار ۱۳۶۶، چاپ دوم علمی
|