کتاب‌خوان: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amirobot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات:تصحیح پيوند به بيرون يا عنوان پيوند. اطلاعات بیشتر
Zeerak (بحث | مشارکت‌ها)
جز واگردانی واپسین ویرایش Amirobot
خط ۱۴:
داستان رمان در سه بخش که هر یک مربوط به یک دوره زمانی است، روایت می‌شود. بخش نخست که در سال ۱۹۵۸ روی می‌دهد، روایتگر رابطه عاشقانه میشائیل پسری ۱۵ ساله با زنی به نام ''هانا'' است که بیست سال از او بزرگ‌تر است و در تراموا کار می‌کند. در رابطه این دو به تدریج رسمی ثابت شکل می‌گیرد، هر بار هنگام دیدار و پیش از ارتباط جنسی، میشائیل به خواست هانا که بی‌سواد است، برای او با صدای بلند کتاب می‌خواند.
 
در بخش دوم، پس از هشت سال، پسر که در رشته حقوق درس می‌خواند هانا را در دادگاه جنایتکاران جنگی نازی در جایگاه متهمان می‌بیند.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=http://www.hamshahrionline.ir/News/?id=75569|عنوان = اسکار برایم اهمیت چندانی ندارد|تاریخ بازدید =۱۱ آذر ۱۳۸۸|ناشر=همشهری آنلاین|تاریخ=|زبان=فارسی}}</ref><ref name="DW">{{یادکرد وب|نشانی=http://www.deutsche-welle.com/dw/article/0,,4460385,00.html|عنوان =کتابخوان، درامی عاشقانه|تاریخ بازدید =۱۰ آذر ۱۳۸۸|ناشر=دویچه وله فارسی |تاریخ= ۶ ژوئیه ۲۰۰۹|زبان=فارسی}}</ref> هانا که در این دادگاه به عنوان یکی از متهمان اصلی قتل ۳۰۰ زن [[یهودی]] در [[اردوگاه آشویتس]] در حال محاکمه است، سرانجام محکوم به حبس ابد می‌شود.
 
در بخش سوم، با گذشت سال‌ها و در حالی که میشائیل با داشتن یک دختر از همسرش جدا شده‌است، تصمیم به برقراری رابطه‌ای دیگرگون با هانا می‌گیرد. او نوارهایی را که در آنها کتاب‌خوانی‌هایش را ضبط کرده برای هانا در زندان می‌فرستد. از آن سو، هانا با روشی ابتدایی، با انطباق کتاب‌هایی که از کتبخانه زندان قرض گرفته با صدای میشائیل، سواد می‌آموزد و به تدریج موفق به نگاشتن پاسخ نامه‌ها می‌شود. سرانجام در سال ۱۹۸۴ میشائیل با آگاهی از زمان آزادی هانا، برای او کار و محل سکونت می‌یابد، اما مسئولان زندان او را در روز آزادی‌اش به طور حلق‌آویز در اتاقش می‌یابند. در پایان داستان میشائیل با در دست داشتن یک قوطی چای حاوی پول و یاگارهای هانا و به منظور اجرای وصیت‌نامه او، به ملاقات زنی که از بازماندگان واقعه آشویتس است به [[نیویورک]] می‌رود...