انقلاب چه گوارا: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amirobot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات: تصحیح جایگذاری کاما، شمارگان هزارگان
AliBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات:فاصلهٔ مجازی، "ك" و "ي"، غلط املایی
خط ۱۵:
 
7 جولایژوئیه 1953 گوئوارا دوباره به سفر رفت. بولیویا، پرو، اکوادور، پاناما، کاستاریکا، نیکاراگوئه، هاندوراس و ال ساوادور. او در دسامبر 1953 به گواتمالا می‌رسد جایی که رئیس جمهور جاکوب آربنز(Jacob Arbenz) از طریق اصلاحات ارضی قصد بر اندازی نظام لاتیفوندیا(''latifundia'' system) را داشت.گوئوارا در گواتمالا ماند تا آنچه لازم بود تا به یک" انقلابی واقعی" تبدیل شود را به نحو احسن انجام دهد.
در شهر گواتمالا گوئوارا با هیلدا گادآ آکوستا(Hilda Gadea Acosta) که یک اقتصاد دان پرویی بود آشنا شد. هیلدا از لحاظ سیاسی به خوبی با جناح چپ گرای '''''APRA''''' (متحدین انقلابی خلق آمریکا) در ارتباط بود. او گوئوارا را به چند مقام رسمی بلند مرتبه در دولت آربنز معرفی کرد. همچنین گوئوارا با چند تن از تبعیدی‌های متصل به [[جنبش 26 جولای]] '''''"[[فیدل کاسترو]]"''''' (حمله به یک سرباز خانه در سانتیاگو، [[کوبا]]) ارتباط بر قرار کرد. در طی این ارتباطات بود که گوئوارا لقب معروف '''''"چه"''''' (che) را که در آرژانتینی مانند "رفیق" به کار می‌رود کسب کرد.
خط ۲۸:
 
 
گوئوارا در اوایل سپتامبر 1954 به مکزیک رسید و ارتباط خود را با نیکو لوپز(Niko Lopez) و بقیهٔ تبعیدی‌های 26 جولای(که در گواتمالا آشنا شده بود) بر قرار کرد. لوپز در سال 1955 او را به "رائول کاسترو" معرفی کرد و رائول هم او را به برادر بزرگترش "فیدل کاسترو" رهبر جنبش 26 جولایژوئیه که اکنون سعی بر براندازی نظام دیکتاتوری فولگنسیو باتیستا (Fulgencio Batista) داشت معرفی کرد. بعد از یک گفتگوی طولانی مدت با کاسترو چه به جنبش پیوست.
چه به عنوان پزشک جنبش انتخاب شد. او در تمرین‌های نظامی شرکت کرد و در آخر به عنوان بهترین [[پارتیزان]] شناخته شد. اولین عملیات انقلابی کاسترو حمله به کوبا توسط یک [[رزمناو]] بسیار قدیمی به نام '''''"مادر بزرگ"''''' (Granma) بود. در روز 25 نوامبر 1956 از مکزیک به وسیلهٔ مادر بزرگ به سمت کوبا راه افتادند. اما کمی بعد از پهلو گرفتن توسط ارتش باتیستا مورد حمله قرار گرفتند. از 82 نفر بسیاری کشته شدند وبسیاری هم بعد از دستگیری تبعید شدند. فقط 22 نفر توانستند فرار کنند. خود چه نوشته است :"در همین مقابلهٔ خونین بود که من تجهیزات پزشکیم را کنار گذاشتم و برای جنگ از جسد یکی از مبارزان سلاح برداشتم." واین گونه از یک پزشک به یک پارتیزان مبارز تبدیل شد.
 
چند نفری که زنده ماندند به عنوان بک گروه انقلابی فرو پاشیده در اعماق کوه‌های سییرا مایسترا(Sierra Maestra) پناه گرفتند، حایی که از طرف گروه [[چریکی]] فرانک پایس(Frank Pais)جنبش 26 جولایژوئیه و نهادهای مردمی حمایت شدند. با عقب نشینی گروه به طرف کوهها این سؤال پیش آمد : کاسترو زنده است یا مرده؟تا این که در اوایل 1957 یک مصاحبه به همراه یک عکس از کاسترو و گروه چریکی اش در نیویورک تایمز چاپ شد. چه برای مصاحبه حاضر نبود اما در ماههای بعد به اهمیت رسانه‌ها در انقلابشان پی برد. سختی کوه نشینی و کمبود مهمات باعث شد تا چه از این روزها به عنوان سخت‌ترین روزگار یاد کند .
کاسترو چه را به عنوان رهبر هنگ دوم لشکر انتخاب کرد. اولین اقدام چه برای حمله به یک پادگان در بیکیتو(Bueuycito) درست مانند نقشه پیش نرفت. افراد چه سر وقت حاضر نشدند و او هم به تنهایی حمله را شروع کرد. چه خواست یکی از نگهبان‌های دشمن را دستگیر کند اما نگهبان فرار کرد و او هم به طرف نگهبان شروع به تیراندازی کرد اما تفنگش از کار افتاد.او در زیر بارانی از گلوله به طرف نیروهای خودی فرار کرد، اما آن‌ها هم با شنیدن صدای تیراندازی، پادگان را به رگبار تیر گرفتند. در هر صورت پادگان تا قبل از این که چه بتواند تفنگش را درست کند تسلیم افراد او شد.
خط ۴۰:
گوئوارا برای گروه یک مرکز رادیویی مخفی به نام '''''Radio Rebelde'''''(رادیوی شورشی) در فوریهٔ 1958 درست کرد. آن‌ها به وسیلهٔ این مرکز برای مردم کوبا اعلامیه منتشر می‌کردند و با افرادی که خواستار عضویت در گروه بودند ارتباط بر قرار می‌کردند. ایدهٔ مرکز رادیویی را، چه از فعالیت‌های رادیویی CIA برای بر اندازی دولت آربنز در گواتلاما الهام گرفته بود.
در اواخر جولایژوئیه 1958 گوئوارا نقشی بسیار اساسی را در نبرد Las Mercedes ایفا کرد. او 1500 نفر از افراد باتیستا را که قصد کشتن کاسترو و از بین بردن جنبش را داشتند، با استفاره از هنگ خود دستگیر کرد. بعدها سرگرد آمریکایی لری باکمن(Larry Bockman ) این عملیات چه را تحلیل کرد و آن را عالی و بی همتا(brilliant) خواند.با ادامه یافتن جنگ، گوئوارا رهبری یک هنگ دیگر را بر عهده گرفت و آن را به غرب اعزام کرد تا در لحظهٔ موعود حملهٔ آخر را به سوی هاوانا (Havana) انجام دهند. در روزهای پایانی دسامبر 1958 گوئوارا به هنگ انتحاری خود دستور داد تا به سانتا کلارا (Santa Clara) حمله کنند. این حمله آخرین پیروزی قاطعانهٔ انقلابیون بود. Radio Rebelde اعلام کرد هنگ گوئوارا در شب سال نو سانتا کلارا را پیروزمندانه تصرف کردند که با خبری که خبرگزاری بین‌المللی بنا بر مرگ چه در حین نبرد داده بود تناقض داشت.در هر حال، باتیستا وقتی فهمید که ژنرال هایش با شورشی‌ها مذاکره داشته ودر جبههٔ آن‌ها هستند در اولین روز سال 1959 از کوبا فرار کرد.
و در اولین روز سال 1959 کاسترو و افرادش در نبرد خود پیروز شدند و نظام کنونی کوبا را تشکیل دادند.