نیروی لورنتس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Xqbot (بحث | مشارکت‌ها)
جز r2.7.2) (ربات اصلاح: ro:Forță Lorentz
Sanchooli (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
نیروی لورنتس در فیزیک به صورت نیروی وارد بر بار نقطه اینقطه‌ای در میدان الکترود مغناطیسی تعریف می شودمی‌شود. این نیرو با استفاده از رابطه زیر که شامل میدان هایمیدان‌های الکتریکی و مغناطیسی است بیان می شودمی‌شود:
 
: <math>\mathbf{F} = q (\mathbf{E} + \mathbf{v} \times \mathbf{B}),</math>
خط ۲۴:
توجه داشته باشید که این معادلات [[برداری]] هستند و کلیهٔ کمیت‌هایی که به صورت پررنگ نوشته شده‌اند، بردار می‌باشند. (مشخصا: '''F'''، '''E'''، '''v'''، '''B'''و '''A''')
 
قانون نیروی لورتنس رابطه نزدیک با قانون القای فاراده دارد جسمی که به صورت نسبت بار دار شده در همان جهت میدان الکتریکی شتاب می گیردمی‌گیرد اما به طور عمود بر سرعت لحظه ایلحظه‌ای و میدان مغناطیسیB است و براساس قانون دست راست عمل می کندمی‌کند (یعنی اگر انگشت شست است راست جهت v باشد انگشت اشاره جهت B و خمش انگشتان جهت F را مشخص می کندمی‌کند.)
عبارت qE نیروی الکتریکی بیست و B× qv عبارت نیروی مغناطیسی است براساس همین رابطه نیروی لورتنس را می توانمی‌توان به صورت زیر بیان کرد
:<math>\mathbf{F}_{mag} = q(\mathbf{v} \times \mathbf{B})</math>
 
با نیروی کامل الکترو مغناطیسی (که شامل عبارت نیروی الکتریکی نیز هست.) اسامی دیگری (که غیر استاندارد هستند) اطلاق می شودمی‌شود که بیان نیروی لورتنس برای این نیروی کامل استاندارد ترین نام است.
مولفه مغناطیسی نیروی لورنتس نیرویی است بر سیم حامل جریان در میدان مغناطیسی دارد می شودمی‌شود که به تنهایی نیروی لاپلاس نامیده می شودمی‌شود که بزرگی این نیرو qvBsinA است و جهت آن عمود بر B,v است اگر B,v عمود باشند بزرگی این نیرو به صورت qvB خواهد بود. و مسیر حرکت به صورت دایره ایدایره‌ای خواهد بود اگرچه بزرگی سرعت تغییر می کندمی‌کند اما جهت آن به صورت دایره ایدایره‌ای تغییر خواهد کرد
 
 
==تاریخچه==
اولین تلاش هاتلاش‌ها برای تشریح کمی نیروی الکترو مغناطیسی در اواسط قرن 18 بود که پیشنهادی بر نیروی وارد برقطب هایبرقطب‌های مغناطیسی لود این کار توسط جان توبیاس مایر (john tobias Mayor) و دیگران در 1760 و اجسام بار دار الکتریکی توسط هنری کاندیش در 1762 که قانون عکس مجذور فاصله پیروی می کندمی‌کند البته در هیچ کدام از این در مورد اثبات هایاثبات‌های تجربی کامل نشدند و تا 1784 تا زمانی که چالز آگوستین کولن با استفاده از یک تعادل توانست نشان دهد که روش هایروش‌های اثبات تجربی این مسئله درست هستند. کمی بعد در 1820 اورستد نشان داد که عقربه مغناطیسی به اعمال ولتاژ و جریان عکس العمل نشان می دهدمی‌دهد. در همان نسل آندره ماری آمپر توانست رابطه بین که نیرو با زاویه ی نا مشخص بین دو المان جریان را پیدا کند. در تمام این توصیفات نیرو به عنوان ویژگی خاص از یک المان در فاصله ی مشخص از میدان الکتریکی مغناطیسی بیان می شدمی‌شد.
اولین بیان مدرن از مفهوم میدان الکتریکی و مغناطیسی در نظریه ی مایکل فاراده خود را نشان داد به ویژه نظریه او راجع به خطوط نیرو و بعدها توصیف ریاضی کامل این نظریه توسط لرد کلوین و جیمز کلارک ماکسول ارائه شد.
ماکسول با معادلاتش راهی برای رابطه ی بین نیروی لورتنس و میدان الکتریکی پیدا کرد. اگرچه در آن زمان کسی درک نمی کردنمی‌کرد که الکتریسته شامل حرکت بارهای الکتریکی نیز می شودمی‌شود. و اینکه حرکت این بارهای الکتریکی باعث ایجاد میدان مغناطیسی می شودمی‌شود. هنری رولند در 1875 نشان داد که بارهای متحرک الکتریکی مانند سیم حامل جریان میدان مغناطیسی ایجاد می کنندمی‌کنند. در همان زمان بود که تامسون سعی می کردمی‌کرد با استفاده از نتایج معادلات ماکسول نیروی دارد. از طرف میدان مغناطیسی بر بار متحرک را به عنوان یک ویژگی خارجی اثبات کند. در توجیه رفتار الکترو مغناطیسی در پرتوهای کاتدی تامسون مقاله ایمقاله‌ای در 1881 چاپ کرد و در آن نیروی وارد بر بار از طرف میدان خارجی را با رابطه زیر به دست آورد.
تامسون به یک بیس درست از فرمول رسید. اما به دلیل برخی اشتباهات در محاسبه و توصیف نادرست جریان جا به جایی یکای اشتباهی برای فرمول به دست آورد. الیو هوبسارید تعریف جدیدی از بردار ارائه داد و از آن هاآن‌ها در معادلات ماکسول استفاده کرد و در نسل هاینسل‌های 1885 و 1889 رابط تامسون را تصحیح کرد و به شکل درست معادلات رسید و نهایتاً در 1892 هنریک لورتنس توانست رابطه ی کلی نیرو را که هم شامل میدان الکتریکی و هم شامل میدان مغناطیسی بود بیاید. لورتنس معادلات ماکسون در رابطه بالاتر و رسانایی صرف نظر کرد و در عوض میان ماده واتر شفاف قائل شد و توانست معادلات ماکسون را در مقیاس میکروسکوپیک بیان کند.
با استفاده از مدل هویساید از معادلات ماکسون برای اترساکن و استفاده از مکانیک لاگرانژی لورتنس به نرم صحیح و کامل نیرو رسید و نام خود را ثبت کرد.
 
خط ۴۲:
 
 
در حالی که معادلات مدرن ماکسول نشان می دهندمی‌دهند که چگونه بار و اجسام باردار در مقابل میدان هایمیدان‌های مغناطیسی و الکتریکی رفتار می کنندمی‌کنند. قانون نیروی لورتنس این تصویر ذهنی را بر بار این بیان که بار متحرک q در مقابل میدان مغناطیسی قرار دارد، تکمیل می کندمی‌کند.
قانون نیروی لورتنس اثرات میدان هایمیدان‌های B,E را بر یک بار نقطه اینقطه‌ای بیان می کندمی‌کند اما همانند نیروهای الکترو مغناطیسی همه ی تصویر را نشان نمی دهدنمی‌دهد بارها اغلب به نیروهای دیگری تبدیل می شوندمی‌شوند به طور برسجته، جاذبه و نیروی هسته ایهسته‌ای بنابراین معادلات ماکسول جدا از سایر قوانین فیزیک قرار نمی گیردنمی‌گیرد اما با آن هاآن‌ها با بار و چگالی جریان پیوند می خوردمی‌خورد. واکنش یک ذره به باردار به نیروی لورتنس یک جنبه و تولید B,E توسط جریان و بار جنبه ی دیگر قضیه استقضیه‌است.
در مواد واقعی نیروی لورتنس برای توصیف رفتار بار کافی نیست نه در توصیف نیروها و نه حتی در محاسبه. قسمت هایقسمت‌های بار دار در ماده به طور متوسط به B,E واکنش نشان می دهندمی‌دهند و حتی آنها را تولید نیز می کنندمی‌کنند. معادلات پیچیده تر باید زمان و فاصله ی بین بارها را نیز محاسبه کنند، مانند معادلات بولتزمن یا معادلات فوکر، پلانک و یا معادلات ناویر استوکس. همچنین مغناطیس شاره هاشاره‌ها دینامیک سیادلات و همچنین تحولات ستاره ایستاره‌ای که کل فیزیک به علت سر و کار داشتن با این مفاهیم تغییر کرده استکرده‌است.
اگر چه ممکن است عده ایعده‌ای این تئوری هاتئوری‌ها را ترتیبی برای واقعیت و یا اجسام بزرگ بدانند اما با یک نگاه عمیق تر می توانمی‌توان به این نکته پی برد که بررسی ذرات باعث به وجود آمدن نیروهایی جاذبه یا نیروی هسته ایهسته‌ای و یا به وجود آمدن شرایط مرزی می شودمی‌شود و این مختص الکتر و مغناطیس نیست بلکه شامل تمام قسمت ها میقسمت‌ها شودمی‌شود
==نیروی لورنتس توصیفی برای B,E ==
 
در بسیاری از کتاب هایکتاب‌های درسی در الکترو مغناطیس کلاسیک نیروی لورنتس راهی برای توصیف میدان هایمیدان‌های B,E است برای مثال نیروی لورنتس به صورت زیر بیان می شودمی‌شود.
نیروی الکترو مغناطیسی وارد بر بار آزمون به صورت تابعی از بار و سرعت بیان می شودمی‌شود که با پارامتری کردن توسط دو بردار B,E به صورت زیر بیان می شودمی‌شود:
 
::::<math>\mathbf{F}=q[\mathbf{E}+(\mathbf{v}\times\mathbf{B})].</math>
 
اگر فرض کنیم که این بیان تجربی صحیح باشد (که تعداد بی شماره از آزمایشها ثابت کرده اندکرده‌اند که صحیح است.) دو میدان برداری E,B وجود دارند که فضا و زمان را پر کرده اندکرده‌اند که میدان الکتریک و میدان مغناطیسی نامیده می شوندمی‌شوند.
باید توجه کرد که میدان هامیدان‌ها هر جایی در فضا و زمان مطرح می شوندمی‌شوند بدون توجه به اینکه آیا به ذره نیرویی دارد می شودمی‌شود و یا نه به طور مشخص میدان هامیدان‌ها نسبت به نیرویی که بار آزمون فرضی متوجه ان است قرار می گیرندمی‌گیرند.
توجه کنید که به عنوان توصیفی از B,E نیروی لورتنس تنها یک بیان قابل استنباط است. معکوس ان نیز قابل استفاده استاستفاده‌است یعنی از معادلات ماکسول و نیروی لورتنس می توانمی‌توان به قانون فاراده رسید.
 
== نیروی لورنتس و قانون القای فاراده==
خط ۷۰:
که ابن قانون هم برای سیم ساکن هم سیم متحرک صادق است.
 
فرض می کنیممی‌کنیم <math>\part\mathbf{\Sigma}(t)</math> یک سیستم حامل جریان باشد که بدون چرخش دارای سرعت ثابت v است و <math>\mathbf{\Sigma}(t)</math> سطح کل سیم است مقدار emf در یک سطح بسته <math>\part\mathbf{\Sigma}(t)</math> توسط رابطه ایرابطه‌ای زیر داده می شودمی‌شود.
 
:<math>\mathcal{E} =\oint_{\part \Sigma (t)} d \boldsymbol{\ell} \cdot \mathbf{F} / q</math>
 
که d'''ℓ''' المانی از سطح منحنی <math>\part\mathbf{\Sigma}(t)</math> است. شار Φ<sub>B</sub> در قانون فاردای به طور واضح از رابطه زیر به دست می آیدمی‌آید.
 
:<math> \Phi_B = \iint_{\Sigma(t)} d \boldsymbol{A} \cdot \mathbf{B}(\mathbf{r}, t)</math>
خط ۸۰:
 
که در آن :<math>\part\mathbf{\Sigma}(t)</math> سطحی است که توسط <math>\part\mathbf{\Sigma}(t)</math>
محسور شده استشده‌است.
'''E''' میدان الکتریکی
d'''ℓ''' یک المان بسیار کوچک از سطح <math>\part\mathbf{\Sigma}(t)</math>,
خط ۸۷:
 
 
برای هر دو بردار d'''ℓ''' و d'''A''' یک ابهام وجود دارد که برای تعیین علامت صحیح از قانون دست راست و قانون استوکس استفاده می شودمی‌شود تمام نتایج بالا در قانون القای فاراده بیان می شودمی‌شود که نتیجه آن صورت جدیدی از معادلات ماکسول است که رابطه ی ماکسول فاراده خوانده می شودمی‌شود.
 
:<math>\nabla \times \mathbf{E} = -\frac{\partial \mathbf{B}}{\partial t} \ .</math>
 
که این رابطه با استفاده از قانون استوکس به شکل انتگرالی زیر است بدست می آیدمی‌آید.
 
:<math> \oint_{\partial \Sigma(t)}d \boldsymbol{\ell} \cdot \mathbf{E}(\mathbf{r},\ t) = - \ \iint_{\Sigma(t)} d \boldsymbol {A} \cdot {{ d \,\mathbf {B}(\mathbf{r},\ t)} \over dt } </math>
خط ۹۹:
:<math> \oint_{\partial \Sigma(t)}d \boldsymbol{\ell} \cdot \mathbf{F}/q(\mathbf{r},\ t) = - \frac{d}{dt} \iint_{\Sigma(t)} d \boldsymbol {A} \cdot \mathbf{B}(\mathbf{r},\ t) </math>
 
که با استفاده از رابطه لایبنبز به صوزت ریز در می آیدمی‌آید :
 
:<math> \oint_{\partial \Sigma(t)} d \boldsymbol{\ell} \cdot \mathbf{F}/q(\mathbf{r}, t) =
خط ۱۱۷:
:<math> \mathbf{F}= q\,\mathbf{E}(\mathbf{r},\ t) + q\,\mathbf{v} \times \mathbf{B}(\mathbf{r},\ t)</math>
 
قانون القای فاراده هم برای سیم صلب ساکن و هم برای اجسام متحرک کاربرد با حضور میدان مغناطیسی متغیر با زمان یا ثابت کاربرد دارد. البته موارد ی وجود دارند که قانون فاراده برای آن هاآن‌ها قابل استفاده نیست یا بسیار دشوار است که با آن هاآن‌ها تطابق پیدا کند و است تضمینی برای ضرورت وجود نیروی لورتنس است.
اگر میدان مغناطیسی با زمان تغییر نکند و حلقه رسانا در میدان حرکت کند شار مغناطیسی حلقه به طرق مختلف تغییر می کندمی‌کند. برای مثال اگر جهت میدان Bتغییر کند تغییر شار حلقه مخالف جهت حرکت B است. به همین ترتیب اگر جهت حلقه نسبت به میدان B تغییر کند المان دیفرانسیلی '''B'''•d'''A''' نیز تغییر خواهد کرد. به دلیل اینکه زاویه ی بین d'''''A''''' و '''B''' تغییر می کندمی‌کند بنابراین شار نیز تغییر می کندمی‌کند. در حالت سوم نیز اگر زاویه ی حلقه تغییر کند شار با حرکت آن مجدداً مخالفت خواهد کرد.
 
 
در تمامی این حالت هاحالت‌ها قانون فارده وجود نیروی emf را به دلیل وجود شار Φ<sub>B</sub>. پیش گویی می کندمی‌کند توجه کنید که عبارت ماکسول، فاراده ایجاب می کندمی‌کند که در صورت تغییر میدان B با زمان، E بدون تغییر باقی بماند.
 
==قانون لورنتس بر حسب پتانسیل==
 
اگر پتانسیل هایپتانسیل‌های اسکالر و برداری را جایگزین B,E کنیم نیروی لورنتس به فرم زیر در می آیدمی‌آید.
 
:<math>\mathbf{F} = q(-\nabla \phi- \frac{\partial \mathbf{A}}{\partial \mathbf{t}}+\mathbf{v}\times(\nabla\times\mathbf{A}))</math>
خط ۱۳۶:
که در آن A پتانسیل برداری مغناطیسی
:<math>\phi</math>پتانسیل الکترو استاتیکی است.
و نمادهای <math>\nabla,(\nabla\times),(\nabla\cdot)</math> ]]، نمایشگر، گرادیان، کرل و دیورژانس هستند.پتانسیل با B,E از طریق رابطه زیر مربوط می شودمی‌شود.
 
 
خط ۱۴۶:
==نیروی لورنتس در دستگاه cgs==
 
در فرمولی که در بالا ذکر شد از B دستگاه SI استفاده شد که در بین مهندسان و دانشمندان بسیار رایج است. دستگاه cgs در بین فیزیکدانان نظری بسیار رایج است. یکی از تفاوت هایتفاوت‌های آن
 
<math>\mathbf{F} = q_{cgs} \cdot (\mathbf{E}_{cgs} + \frac{\mathbf{v}}{c} \times \mathbf{B}_{cgs}).</math>
 
که در آن c سرعت نور است. اگر چه این عبارت کاملا متفاوت از معادل ان به نظر می رسدمی‌رسد روابط زیر را نیز می توانمی‌توان خاطر نشان شد:
 
 
<math>q_{cgs}=\frac{q_{SI}}{\sqrt{4\pi \epsilon_0}}</math>, &nbsp; <math>\mathbf E_{cgs} =\sqrt{4\pi\epsilon_0}\,\mathbf E_{SI}</math>, and &nbsp;&nbsp;<math>\mathbf B_{cgs} ={\sqrt{4\pi /\mu_0}}\,{\mathbf B_{SI}}</math>
 
که در آن ε<sub>0</sub> و μ<sub>0</sub> ضریب گذر دهی الکتریکی و مغناطیسی در خلاء هستند در عمل متاسفانه ذکر نمی شودنمی‌شود که دستگاه مورد استفاده SIاست یا cgs و این مطلب باید از متن نوشته درک شود.
 
==شکل چند متغیری نیروی لورنتس==
 
قانون حرکت نیوتن در شکل چند متغیری براساس تانسور نیروی مغناطیسی به صورت زیر بیان می شودمی‌شود.
 
 
خط ۱۶۵:
<math> \frac{d p^\alpha}{d \tau} = q u_\beta F^{\alpha \beta} </math>
 
که در آن t زمان، q بار و u چهار بردار سرعت است که از رابطه زیر به دست می آیدمی‌آید.
::<math>u_\beta = \left(u_0, u_1, u_2, u_3 \right) = \gamma \left(c, v_x, v_y, v_z \right) \,</math>
 
با استفاده از توصیف بالا برای نیروی لورتنس تانسور نیروی الکترو مغناطیسی به صورت زیر در می آیدمی‌آید:
 
::<math>F^{\alpha \beta} = \begin{bmatrix}
خط ۱۷۹:
</math>.
 
میدان توسط قاب متحرکی که با سرعت نسبی ثابت حرکت می کندمی‌کند جا به جا می شودمی‌شود و این سرعت از رابطه زیر به دست می آیدمی‌آید:
 
:<math> \acute{F}^{\mu \nu} = {\Lambda^{\mu}}_{\alpha} {\Lambda^{\nu}}_{\beta} F^{\alpha \beta}
خط ۱۸۸:
جا به جایی لورتنس است. به طور مشابه با استفاده از چهار بردار :<math> A^{\alpha} = \left( \phi / c,\ A_x,\ A_y,\ A_z \right) \ , </math>
 
که به میدان هایمیدان‌های الکتریکی و مغناطیسی با رابطه زیر مربوط می شودمی‌شود.
 
:<math> \mathbf{E = -\nabla} \phi - \partial_t \mathbf{A}</math>&emsp; &emsp; <math> \mathbf{B = \nabla \times A } \ ,</math>
خط ۱۹۴:
تانسور میدان به شکل :<math> F^{\alpha \beta} = \frac {\partial A^{\beta}}{\partial x_{\alpha}} - \frac {\partial A^{\alpha}}{\partial x_{\beta}} \ ,</math>
 
در می آیدمی‌آید که در آن
 
:: <math>x_{\alpha} = \left( -ct,\ x,\ y,\ z \right) \ .</math>
خط ۲۰۰:
==نماد سازی برداری==
 
برای مولفه x نیرو می توانمی‌توان نوشت
 
::<math> \gamma \frac{d p^1}{d t} = \frac{d p^1}{d \tau} = q u_\beta F^{1 \beta} = q\left(-u^0 F^{10} + u^1 F^{11} + u^2 F^{12} + u^3 F^{13} \right) .\,</math>
 
که در آن t زمان مشخصه استمشخصه‌است جاگذاری این مولفه در تانسور نیروی الکترومغناطیسی منتج به این نتیجه می شودمی‌شود.
 
::<math> \gamma \frac{d p^1}{d t} = q \left(-u^0 \left(\frac{-E_x}{c} \right) + u^2 (B_z) + u^3 (-B_y) \right) \,</math>
خط ۲۱۴:
 
::<math> \gamma \frac{d p^1}{d t} = q \gamma \left( E_x + \left(\mathbf{v} \times \mathbf{B} \right)_x \right) .\,</math>
برای سایر مولفه هامولفه‌ها نیز به همین ترتیب داریم.
 
<math> \gamma \frac{d \mathbf{p} }{d t} = \frac{d \mathbf{p} }{d \tau} = q \gamma \left(\mathbf{E} + (\mathbf{v} \times \mathbf{B})\right)\ , </math>
خط ۲۲۴:
==نیرو وارد بر سیم حامل جریان==
 
هنگامی که یک سیم حامل جریان در یک میدان مغناطیسی قرار بگیرد هر کدام از بارهای متحرک که عامل ایجاد جریان هستندنیروی لورنتس برآان هابرآان‌ها وارد می شودمی‌شود و در مقیاس ماکرو سکوپی می توانندمی‌توانند بر سیم حامل جریان نیرو وارد کنند. (گاهی نیروی لاپلاس نامیده می شودمی‌شود). با ترکیب نیریو لورنتس با تعاریف نیروی الکتریکی عبارت زیر برای یک سیم ثابت و صاف حامل جریان بدست می آیدمی‌آید :
 
:<math>\mathbf{F} = I \mathbf{L} \times \mathbf{B} \,</math>
 
به طور معادل می توانمی‌توان رابطه زیر را نیز نوشت
 
:<math>\mathbf{F} = L \mathbf{I} \times \mathbf{B}</math>
 
که در آن جهت بردار با جهت جریان متغیر تغییر می کندمی‌کند و هر دو فرم بالا با هم معادل هستند (این یک نیروی خالص است به علاوه در صورت صلب نبودن سیم گاهی ممکن است گشتاور نیز دار شود.)
 
==EMF==
نیریو مغناطیسی (''q'' '''v''' <big>×</big> '''B''') می تواندمی‌تواند به عنوان نیروی جنبشی الکترو متوری (emf) در نظر گرفته شود که این پدیده در بسیاری از ژنراتورها اتفاق می افتدمی‌افتد وقتی یک ماده رسانا در میدان مغناطیسی حرکت می کندمی‌کند. نیروی مغناطیسی بر الکترون هایالکترون‌های سیم نیرو دار می کندمی‌کند و این باعث به وجود آمدن emf می شودمی‌شود و emf باعث حرکت سیم می شودمی‌شود.
در سایر ژنراتورها در حالی که رسانا ساکن است آهن ربا حرکت داده می شودمی‌شود در این حالت emf باعث ایجاد نیروی الکتریکی qE می شودمی‌شود در این حالت نیروی الکتریکی به دلیل میدان مغناطیسی متحرک ایجاد می شودمی‌شود و این نیروی emf القایی را ایجاد می کندمی‌کند که توسط رابطه ماکسول فاراده توصیف می شودمی‌شود.
هر دو این emf هاemf‌ها با این که منشاء متفاوت دارند با یک رابطه که شار مغناطیسی وارد بر سیم نامیده می شودمی‌شود محاسبه می شوندمی‌شوند (قانون القای فاراده) نسبیت خاص انیشتن تا حدودی باعث درک بهتر این پدیده شد. در واقع نیروهای الکتریکی و مغناطیسی دو روی نیروی واحد الکترو مغناطیس هستند.