هژیر داریوش: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز ربات:افزودن الگو ناوباکس +تمیز(۲.۴) |
||
خط ۱:
{{
'''هژیر داریوش''' (زادروز: *.* ۱۳۱۷ - درگذشت: دوازدهم ماه مهر ۱۳۷۴) کارگردان و فیلم شناس از نخستین کارگردانان اندیشمند و با فرهنگ ایرانست که در بندر انزلی زاده شد و در پاریس درگذشت. او در پایان دههٔ سی با [[گلی ترقی]] داستان نویس ازدواج کرد و پس از چند سال زندگی از او جدا شد.
== زندگی هنری ==
داریوش کار هنری را از هشت سالگی با نوشتن داستان، مسابقه و طرح جدول در نشریاتی مثل «عدل ایران» و «نوباوگان ایران» آغاز کرد. پانزده ساله بود که خاله اش از او خواست تا سردبیری مجلهٔ «خردسالان» او را بپذیرد. چندی پس از آن کار صفحهٔ سینمایی مجلهٔ «شاهکارها» را بر دوش گرفت و در همان هنگام در مجلهٔ «امید ایران» به نقد فیلم پرداخت . در سال ۱۳۳۷ به فرانسه رفت و کارگردانی فیلم را در مدرسهٔ عالی آموزش فنی سینماتوگرافی (ایدک: پاریس I.D.H.E.C) آموخت. فیلم کوتاه «وقت دیگر عشق من» (۱۳۴۰) در فرانسه، دستاورد این دوره بود.
== فیلمسازی ==
"گود مقدس" نخستین فیلم او در ۱۳۴۱ گزارشی فرهنگی بود از زورخانه ها. سپس در ۱۳۴۲ "جلد مار" را با بازیگری [[جمشید مشایخی]] و [[فخری خوروش]] بر پایهٔ داستان "همخوابهٔ خانم چاترلی" نبشتهٔ دی-اچ-لارنس <ref>D.H. Lawrence: Lady Chatterley's Lover</ref> به پرده آورد. فیلم سوم او "ولی افتاد مشکلها" در۱۳۴۴ ناهماهنگی فرهنگی زندکی جوانان را به ریشخند و شوخی میگرفت.
برای نمونه «دخترها نه تنها از لباس و آرایش الیزابت تیلور و بریژیت باردو تقلید میکنند، بلکه برداشت آنها از حوادث سینمایی این موجوداتِِ رؤیایی، به ويژه یک زندگی سودایی است».
سطر ۱۴ ⟵ ۱۳:
در ۱۳۵۱ داریوش فیلم بلند "[[بیتا]]" را با بازیگری "[[گوگوش]]" و "سنا ضیایان" ساخت که با پذیرایی بسیار تماشاگران روبرو شد.
== کارگزار هنری ==
هژیر دبیر کل جشنواره جهانی فیلم تهران بود.او همچنین دبیر عامل جشنوارهٔ بینالمللی کودکان و نوجوانان، مسئول سمینار یونسکو در زمینهٔ فیلمسازی مستند آسیا، دبیر کل نخستین جشنواره فیلمهای جوانان آسیا، دبیر کل نخستین جشنوارهٔ فیلمهای جوانان آسیا؛ عضو هیئت داوران جشنوارههای بینالمللی تائورمینا (قاهره)، کودکان و نوجوانان تهران و جشنوارهٔ جهانی فیلم تهران بود داریوش در [[مدرسه عالی تلویزیون و سینما]] (در اوایل دههٔ ۱۳۵۰) کارگردانی تدریس می کرد و در سال ۱۳۵۸ به فرانسه مهاجرت کرد و در سالهای آغازین مدیریت دانشگاه تولوز را به عهده داشت.<ref> مریم آقا شیخ محمد و سعید نوری نشاط ،" گلزار مشاهیر: زندگینامه درگذشتگان مشاهیر"، ۳ خرداد ۱۳۷۸، تهران، شابک: ۹ - ۰۴ -۵۶۸۱- ۹6۴</ref>
==
{{پانویس}}
== نمونهای از انتقادهای هژِیر ==
سطر ۳۴ ⟵ ۳۳:
|
انتقاد یکی از این دوستان، بهرام ری پور در خصوص فیلمی مرسوم به آسمون جل در مجله ستاره سینما به دستم رسید – خواندم و دیدم که دوست من این فیلم را ستوده، ذوق شخصی را که دکوپاژ و فیلمبرداری و مونتاژ و صدابرداری فیلم از او بود قابل تحسین دانسته، و خلاصه مشتی تعارف بار این فیلم کرده است. موقعی که به تهران آمدم حقیقة علاقمند بودم که این فیلم را ببینم و اگر ذوق و یا علمی در آن دیدم، با سازنده اش آشنا شده و به او تبریک بگویم.
این فرصت هفته پیش دست داد – اما ای کاش به مشاهده این فیلم نمیرفتم و همچنان خوشبینانه، به نظر دوست عزیزی که نویسنده انتقاد کذایی بوده احترام می گذاشتم و لااقل یک نفر را، جوانی را مرسوم به محمود نوذری یکی از مایههای نجات این سینمای فارسی زبان میدانستم – اما چنین نشد – مشاهده این فیلم برای من جز دو ساعت رنج وناراحتی چیز دیگری نبود – افسوس خوردم بر حال دوستی که دکوپاژ زیر تختخواب و روی تختخواب این فیلم را جالب دانسته و از خود پرسیدم مگر این دوست تاکنون یک فیلم خوب سینما ندیده است ؟ و افسوس خوردم بر حال آن جوانی که حتی قادر به تنظیم یک نور ساده در داخل استودیو نیست، که پلان بندیهایش مملو از اغلاط فاحش است، که مونتاژش ضعیف و ابتدایی است، که صدابرداریش نابجا و ناقص است و بعد کسی پیدا میشود و با درج نظریات بی اعتبارش در جراید این جوان را به اشتباه می اندازد. او را دچار غروری نابجا میکند و بدین ترتیب جلوی پیشرفتهای احتمالی او را هم در این زمینه میگیرد.
حتی اگر تکنیک آقای محمود نوذری قابل تحسین میبود، آیا این مضمون بچگانه، این بازیهای مسخره و این قیافههای چمن در قیچی به خودی خود کفایت نمیکرد که منتقد عزیز ما بر این اثر منحوس خط بطلان کشد و خوانندگان خود را به اشتباه نیاندازد و بدین نحو به نوعی غیر مستقیم به آنها خیانت نکند ؟
این فیلم فارسی زبان، فقط و فقط یک مایه تسلی بخش در خود دارد که اتفاقاً دوست منتقد ما از قلم انداخته بود و آن وجود فخری خوروش است – ما که به دنبال قیافههای جدید و قابل تحمل برای فیلمهای سینمای ایران ( که هنوز به وجود نیامده ) هستیم، ما که هیچ نوع زیبایی در امثال ایرن و یا ژاله نیم یابیم، چهره فخری خوروش را دوست داریم ولی در عین حال ... از طرز بازیش بدمان میآید ...
در مباحثی که در این یک ماهه با علاقمندان به سینما در ایران داشته ام به آنها گفته ام که یکی از کوششهای مهم مدعیان ایجاد سینمای ایران یافتن چهرههای قابل تحمل، حتی بهتر از آن چهرههای دوست داشتنی است.
آنها باید در فیلمهای خود نه فقط زیبایی چشم اندازهای میهنشان، بلکه همچنین زیبائیهای مردم و نژاد خود را نیز نشان دهند.
سطر ۶۳ ⟵ ۵۲:
|#default=35px}};font-family:'Times New Roman'،serif;font-weight:bold;text-align:left;padding:۱۰px ۱۰px;" | “
| valign="bottom" style="padding:4px 10px;" |
{{سخ}}
{{سخ}}
{{سخ}}
{{مشاهیر بندر انزلی}}
{{ترتیبپیشفرض:داریوش، هژیر}}
{{ادبیات فارسی}}
[[رده:اهالی بندر انزلی]]
[[رده:درگذشتگان ۱۳۷۴]]
|