امپریالیسم زبانی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Amirhosseinkarimi33 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
Amirhosseinkarimi33 (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱۰:
 
بسیاری از محققین خارجی نیز در کتابها و مقالات خود بر تاثیر انکار ناپذیر فرهنگ بر زبان آموزی، عمدتا بدون اشاره به استفاده های امپریالیستی از زبان، تاکید می کنند. برای مثال،الی هینکل (2005)می نویسد «زبانشناسان کاربردی و معلمان انگلیسی متوجه اند که زبان دوم و خارجی را بندرت بشود بدون آگاهی از فرهنگ جامعه ای که به آن زبان تکلم می کنند، آموخت و تدریس کرد».
در پارادایم متعارف آموزش زبان انگلیسی غالبا گفته می شود که آموزش انگلیسی را نمی توان از آموزش فرهنگ گویشوران بومی آن زبان جدا کرد( هیدو هوریب، 2008). بر همین اساس بسیاری از معلمین زبان بر وجود رابطه مهم بین زبان و فرهنگ سخنوران بومی و بر لزوم ادغام آن فرهنگ در آموزش زبان تاکید دارند. کراوفورد- لانگ (1984) قاطعانه بیان می کند که مطالعه زبان بدون مطالعه فرهنگ سخنوران بومی آن زبان کار عبثی است. با وجود این، بسیاری از مردم گسترش جهانی انگلیسی و کاربرد روزافزون آن را به عنوان زبان میانجی می دانند. در بسیاری از کشورهای غیر انگلیسی، زبان انگلیسی به عنوان زبان بین المللی و نه زبان انگلو- امریکن آموخته می شود. اسمیت (1987) بر این باور است که لزومی ندارد گویشوران غیر بومی انگلیسی را همانند بومی آن زبان بکار برند. اگر این منطق پذیرفته شود، ارتباط مستقیم و معمولی بین زبان انگلیسی و فرهنگهای گویشوران بومی، دیگر پیش فرض انگاشته نخواهد شد ( هیدو هوریب، 2008). بدین ترتیب، فرهنگ پذیری انگلیسی بدین معناست که انگلیسی دیگر وابسته به فرهنگ امریکایی نمی باشد. اما این به منزله تدریس انگلیسی در خلاء فرهنگی نمی باشد. بلکه بر اساس نظر کاچور (1992) انگلیسی بیانگر مجموعه ای از فرهنگها و نه یک دو فرهنگ خاص می باشد.
==آیا زبان حائز ویژگی هژمونیک است؟==