جنگ ذوقار: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۱۱:
|جنگنده۳= [[بنی شیبان]]
|فرمانده۱= [[ایاس بن طائی]]
|فرمانده۲= [[حنظله بن ثعلبه]] و [[هانی بن مسعود]]<br /> {{سخ}}
|قوای۱=۴۰۰۰۰ <br />{{سخ}}
|قوای۲=۱۰۰۰۰ <br />{{سخ}}
}}
 
 
== زمینهٔ تاریخی ==
[[پرونده:Persia 600ad.jpg|400px|leftچپ|thumbبندانگشتی|قلمرو حکومت ساسانی در سال ۶۰۰ میلادی و قلمرو لخمی‌ها]]
 
'''لخمی‌ها''' یا '''بنی‌لخم''' یا '''مناذره''' نام دودمانی [[عرب]] بود که در روزگار [[ساسانیان]] و میان سده‌های [[سده ۳ (میلادی)|سوم]] تا [[سده ۷ (میلادی)|هفتم میلادی]] بر [[حیره]] فرمان می‌راندند.
سطر ۴۶ ⟵ ۴۵:
چون خسرو خبر رسیدن نعمان را شنید، وی را به بند کرده و به زندان [[خانقین]] فرستاد و به زندان بود تا [[طاعون]] بیامد و در آنجا بمرد.
 
همچنین از ابوعبیده معمر بن مثنی روایت کرده‌اند که «وقتی نعمان عدی را بکشت، برادر و پسر عدی مترجم خسرو بودند و نامه‌ای که نعمان به خسرو نوشته بود را، تحریف کرده، خسرو به خشم آمده و بگفت تا نعمان را بکشند.»<ref> طبری، ص ۷۴۸ تا ص ۷۵۷</ref> {{پایان نقل قول بزرگ}}
<ref> طبری، ص ۷۴۸ تا ص ۷۵۷</ref> {{پایان نقل قول بزرگ}}
در [[تاریخ بلعمی]] آمده‌است که [[نعمان بن منذر]] را بازداشتند و بعد از چهار روز در پای فیلان انداختند.<ref>بلعمی، ص ۱۱۱۸</ref>
 
سطر ۷۴ ⟵ ۷۲:
در تاریخ [[ابن خلدون]] آمده‌است که [[ایاس بن طائی]] به جای نعمان فرمانروای حیره شد. ایاس نه سال در آن کار بماند. در سال هشتم فرمانروایی او، بعثت پیامبر اسلام ([[۶۱۰ میلادی]]) رخ داد. بنابراین ایاس در تاریخ [[۶۰۲ (میلادی)]] به فرمانروایی [[حیره]] رسیده‌است و قتل نعمان، همزمان یا قبل از این زمان بوده‌است.<ref>ابن خلدون، ص ۳۰۹</ref> همچنین در همین کتاب آمده‌است که [[نعمان سوم]] بیست و دو سال پادشاهی کرد. هشت سال در زمان [[هرمز چهارم]] و چهارده سال در زمان خسرو پرویز. بدین ترتیب نعمان در سال [[۶۰۴ (میلادی)]] به قتل رسیده‌است.<ref>ابن خلدون، جلد اول ص ۳۰۵ </ref>
 
== حدیثی از پیامبر اسلام دربارهٔ جنگ ذوقار ==
حدیثی از پیامبر اسلام هم در کتاب [[ابن خلدون]] نقل شده‌است که رسول خدا در ایام جنگ ذوقار در [[مدینه]] بود، فرمودند «امروز عرب از عجم، داد خویش گرفتند و پیروز شدند.» آن روز را بخاطر سپردند، روز نبرد ذوقار بود. هجرت از مکه به مدینه در سال [[۶۲۳ (میلادی)]] صورت گرفته‌است. <ref>ابن خلدون، جلد اول ص ۳۰۸ </ref>
<ref>ابن خلدون، جلد اول ص ۳۰۸ </ref>
 
در [[تاریخ بلعمی]] آمده‌است در هنگام جنگ ذوقار، مصطفی (ص) به مدینه آمده بود و هجرت کرده و با مشرکان [[جنگ بدر]] جنگ کرده و ظفر و نصرت او را بود. پیامبر حدیث جنگ بشنید و گفت این اول روز بود که عرب داد از عجم ستانیدند. در اینجا بلعمی، تاریخ وقوع جنگ ذوقار و تاریخ این حدیث را بعد از جنگ بدر یعنی بعد از [[۶۲۴ (میلادی)]] دانسته‌است. <ref>بلعمی، ص ۱۱۳۲ و ص ۱۱۳۵</ref>
<ref>بلعمی، ص ۱۱۳۲ و ص ۱۱۳۵</ref>
در تاریخ طبری تاریخ این حدیث همزمان با جنگ ذوقار و بعد از مبعث [[۶۱۰ (میلادی)]] ذکر شده‌است.<ref>طبری، ص ۷۵۹</ref>
'''هر چند لازم به ذکر است که اين حدیث ضعیف الإسناد میباشد.'''
سطر ۸۷ ⟵ ۸۳:
 
خسرو به ایاس نامه نوشت که اموال و سلاحهای نعمان را نزد او بفرستد. ایاس پاسخ داد که ترکهٔ نعمان نزد طایفهٔ بنی شیبان (یکی از تیره‌های [[بکر بن وائل]]) است. [[ایاس بن طائی]] کس پیش [[هانی بن مسعود]] بزرگ طایفه فرستاد که اموال را پس بگیرد ولی هانی نخواست که اموال را پس بدهد. چون هانی ابا کرد، خسرو خشمگین شد و گفت که طایفهٔ [[بکر بن وائل]] را نابود خواهد کرد و خواست سپاه بفرستد. ایاس به وی گفت که «گروه بنی شیبان و گروه بنی بکر و بنی عجل مردمانی بسیارند و در زمستان پراکنده هستند، سپاه بزرگ لازم است.» قرار بر این شد که هنگام تابستان که [[هانی بن مسعود]] و همهٔ بنی شیبان بر سر آب ذوقار جمع شدند، سپاه برای جنگ فرستاده بشود.<ref>بلعمی، ص ۱۱۲۰</ref> خسرو فرستاده‌ای نزد اعرابی که در فصل گرما نزدیک آبگاه ذوقار ساکن شده‌بودند، فرستاد که یا تسلیم شاه شوید یا از این دیار بروید یا برای جنگ آماده باشید.
[[پرونده:Lakhmids-English.jpg|300px|leftچپ|thumbبندانگشتی|پایتخت لخمی‌ها، شهر حیره]]
 
قوم به مشورت نشستند و [[حنظله بن ثعلبه]] را سالار خویش کردند. حنظله گفت «اگر تسلیم شوید، شما را بکشند و زن و فرزند به اسیری برند و اگر بروید، از تشنگی هلاک شوید، پس برای جنگ شاه آماده باشید.»
سطر ۱۱۳ ⟵ ۱۰۹:
== نتایج شکست ایرانیان در جنگ ذوقار ==
در حالی که اردوهای ایران، همانوقت در داخل خاک [[روم شرقی]] فتوحات شایانی کرده‌بودند، شکست در جنگ ذوقار ظاهراً نبایستی خیلی مهم محسوب شده‌باشد و در بادی نظر، خطیر بنظر نیامد. لکن داستان شکست سپاه ایران، در نزدیکی پایتخت، از یک قبیلهٔ عربی، چنان انعکاس عظیمی در تمام [[عربستان]] پیدا کرد که در عرض و طول شبه جزیره، نقل مجالس و موضوع حماسه‌ها و افتخارات عرب شد و یوم ذی قار از بزرگترین حوادث ایام عرب گردید و هیجان ناشی از این پیروزی، موجب تجری و تشویق اعراب بر ضد ایران گردید. در واقع خبط سیاسی خسرو پرویز، در بر انداختن حائل، بین قلمرو ایران و اعراب بادیه، برخلاف سیاست دیرینه و مستمر دولت‌های قبلی، عاقبت در انقراض دولت ساسانی، بی‌تأثیر نبود.<ref>تقی زاده، ص ۱۴۶</ref> از سوی دیگر برکنار شدن خاندان باستانی بنی‌لخم دوستی دیرین مردم آن سرزمین را به دشمنی تبدیل کرد، این است که با درآمدن عرب به [[حیره]] هیچگونه پایداری از آنان دیده نشد و بی‌چون و چرا خود را به عرب‌ها سپردند. اگر باز خاندان بنی لخم سرکار بود و به آن دوستی دیرین، گزندی نرسیده بود به این آسانی دشمن در آنجا رخنه نمی‌کرد و به [[تیسفون]] راه نمی‌یافت.<ref>پنجاه گفتار پورداود، ص ۳۶۶</ref>
 
 
== پانویس ==
سطر ۱۳۷ ⟵ ۱۳۲:
* سلسلهٔ لخمی‌ها در حیره نوشتهٔ روتشتاین (به آلمانی)
 
[[رده:استان ذی‌قار]]
[[رده:تاریخ عرب]]
[[رده:جنگ‌های ایران باستان]]