انقلاب ۱۳۵۷: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۴:
 
'''انقلاب ایران''' در سال [[۱۳۵۷]] هجری خورشیدی، (مشهور به انقلاب اسلامی) که با مشارکت روحانیون، بازاریان، احزاب سیاسی مخالف، [[روشنفکر|روشنفکران]]، [[دانشجو|دانشجویان]] و مردم عادی در [[ایران]] انجام پذیرفت، [[پهلوی|نظام پادشاهی]] این کشور را سرنگون، و زمینهٔ روی کار آمدن [[نظام جمهوری اسلامی]]، به رهبری روحانی [[شیعه]]، [[روح‌الله خمینی]] را فراهم کرد. تفکرات و شخصیت‌های اسلامی، در این انقلاب ضدسلطنتی حضور برجسته‌ای داشتند و خمینی آن را '''انقلاب اسلامی''' خواند.<ref>Esposito, p.۱۶۱</ref> این انقلاب، با نام '''انقلاب بهمن ۵۷''' نیز شناخته می‌شود.
 
== سال‌های قبل از انقلاب ۱۳۵۷ ==
پس از [[کودتای ۲۸ مرداد]] سال ۱۳۳۲، [[محمدرضا شاه]] به تثبیت قدرت خود پرداخت و طرح‌های جنجال‌برانگیز موسوم به [[انقلاب سفید]] که محور اصلی آن‌را [[اصلاحات ارضی]] تشکیل میداد، به اجرا گذاشت. اجرای این طرح‌ها و افزایش چند برابری درآمدهای [[نفت|نفتی]]، توسعه اقتصادی و دگرگونی ساختار اجتماعی ایران و در عین حال افزایش اختلاف طبقاتی و تنشهای اجتماعی را در دهه‌های ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ در پی داشت. او با معطوف کردن اقدامات امنیتی و اطلاعاتی خویش بر سرکوب طبقه متوسط جدید و احزاب سکولار، خود را در مقابل روحانیون و تفکرات مبارز جدید اسلامی آسیپ‌پذیر ساخت. اصلاحات شاه و نیز جانبداری مستقیم و غیر مستقیم او از دولتهای [[آمریکا]] و [[اسرائیل]]، مورد مخالفت روحانیون به ویژه خمینی واقع شد. در این دوران شماری از [[روشنفکری در ایران|روشنفکران ایران]] (از همه مهمتر [[علی شریعتی]]) بر احیای تفکر سیاسی شیعه تاثیری عمیق نهاده و تفسیری انقلابی از شیعه را به عنوان یک ایدئولوژی رهایی‌ساز، در اذهان مردم به ویژه محصلان و دانشجویان به جای گذاشتند. خمینی نیز در سالهای تبعید خود، اگرچه خواهان ایجاد یک حکومت اسلامی به رهبری فقها به جای سلطنت موروثی بود، بیشتر به طرح نقطه ضعفهای رژیم و مسائلی که توده مردم مسلمان ایران را خشمگین میساخت، میپرداخت. همچنین شماری [[جنبش چریکی در ایران|سازمانهای چریکی]] [[مارکسیسم|مارکسیست]] و اسلام‌گرا شکل گرفتند که به مبارزه مسلحانه با رژیم پرداختند. نهایتاً با سیاست‌های نادرست [[حزب رستاخیز]] حکومت در خصوص بازار و مذهب در اواسط دهه ۱۳۵۰، بازاریان و روحانیون محافظه کار و غیر سیاسی نیز به عنوان دو متحد تاریخی، به صفوف مخالفان پیوستند.
سطر ۱۱ ⟵ ۱۲:
سپس نظام «[[جمهوری اسلامی]]» در قالب حکومتی دینی برپایهٔ تفسیر خاصی از شیعه به نام [[ولی فقیه]] جایگزین نظام پیشین گردید.<ref>[روح‌الله آیت‌الله خمینی، «شوون و اختیارات ولایت فقیه‏»، ترجمه «مبحث ولایت فقیه از کتاب بیع، ص ۳۵]</ref><ref>[http://www.dw-world.de/dw/article/0,,4965640,00.html?maca=per-rss-per-all-1491-rdf از قانون اساسی بدون ولایت فقیه تا ولایت مطلقه فقیه - مصاحبه با عبدالکریم لاهیجی] دویچه وله</ref>
{{پاک‌کن}}
 
== ریشه‌های انقلاب ==
[[پرونده:TPAjax.jpg|بندانگشتی|چپ|200 px|مخالفان [[محمد مصدق]] و شرکت کنندگان در [[کودتای ۲۸ مرداد]]، سوار بر تانکهای «شِرمَن» ارتش شاهنشاهی.]]
سطر ۱۹ ⟵ ۲۱:
[[پرونده:Mpaminiarsanjani.jpg|بندانگشتی|200px|چپ|[[محمدرضا شاه]] به همراه [[علی امینی]] نخست‌وزیر و [[حسن ارسنجانی]] وزیر کشاورزی، در حال اعطای سند مالکیت زمین‌ها به کشاورزان، به عنوان آغاز برنامه [[اصلاحات ارضی]].]]
در دهه نخست پس از کودتای ۲۸ مرداد، محمدرضا شاه آنچه را که پس از برکناری پدرش، رها شده بود، ادامه داد. او با شتاب هر چه تمامتر، سه ستون حافظ حکومت خود، ''«[[ارتش شاهنشاهی ایران|ارتش]]»''، ''«نظام حمایتی مالی دربار»'' و ''«دیوانسالاری»'' را گسترش داد و به یُمن افزایش چشمگیر درآمد نفت، موفق شد تا رویای رضاشاه در خصوص ایجاد یک ساختار دولتی عظیم را، تحقق بخشد.<ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۲۳</ref> شاه نخست رهبران کودتا را به مقامهای کلیدی گمارد، کمکهای مالی از آمریکا دریافت کرد و از همکاریهای فنی سازمان اطلاعات اسرائیل و آمریکا ([[موساد]] و [[سیا]]) و [[اف‌بی‌آی]] پلیس آمریکا، برای تشکیل پلیس مخفی جدیدی در سال ۱۳۳۶، با عنوان [[ساواک]] (مخفف ''سازمان اطلاعات و امنیت کشور'')، بهره برد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۱۵</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۲۸</ref> اما در سالهای ۱۳۳۹ تا ۱۳۴۲، اقتصاد ایران که مبتنی بر [[کشاورزی]] بود، با بحران شدیدی روبرو شد و ایران را به کمکهای خارجی محتاج کرد. دولت آمریکا به ریاست [[جان اف کندی|جان اف کِندی]]، پرداخت وام‌های آینده را به اجرای [[اصلاحات ارضی]] و لیبرالی که آنرا بهترین سد محافظ در برابر وقوع انقلاب کمونیستی می‌دانست، مشروط کرد. در نتیجه شاه، [[علی امینی]] شخص مورد اعتماد آمریکا را به مقام نخست وزیری رساند و وزیر کشاورزی امینی، [[حسن ارسنجانی]]، برنامه اصلاحات ارضی را با هدف از بین بردن اتکای ایران به کشاورزی و ایجاد طبقه کشاورزان مستقل به پیش برد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۰</ref><ref>مازیار بهروز، ص۸۲</ref> گرچه اصلاحات ارضی از اقدامات دولت امینی بود، شاه پس از تعدیل آن، اصلاحات را ابتکار خود معرفی کرد و با بوق و کرنای تمام آنرا در منشور شش ماده‌ای جنجال برانگیز خود موسوم به «[[انقلاب سفید]]» یا «انقلاب شاه و مردم» منظور نمود. پنج ماده دیگر آن شامل، ملی کردن جنگلها، فروش کارخانه‌های دولتی به بخش خصوصی، سهیم شدن کارگران در سود کارخانه‌ها، اعطای [[حق رای زنان|حق رای به زنان]] و ایجاد «[[سپاه دانش]]» می‌شد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۱-۵۲۲</ref> طرحهای انقلاب سفید، با مخالفتهایی از سوی جبهه ملی و همچنین محافل مذهبی، روبرو شد. در فاصله کمتر از یک دهه پس از کودتا، روابط شاه و روحانیون، مسالمت‌آمیز بود، اما اتخاذ این طرحها و همچنین به رسمیت شناختن دولت [[اسرائیل]] توسط حکومت وقت، بر این دوره کوتاه از روابط حسنه شاه و علما، مهر پایان گذاشت. در میان معترضان، چهره مخالف جدیدی به نام [[روح‌الله موسوی خمینی]] خود را در اذهان مطرح ساخت. این مجتهد ۶۴ ساله که در [[مدرسه فیضیه قم|مدرسه معروف فیضیه]] [[قم]] به تدریس فلسفه و [[فقه]] می‌پرداخت، سخنرانیهای انتقادی خود را از سال ۱۳۴۱ آغاز کرده بود. خمینی ضمن دوری جستن از طرح موضوعاتی چون اصلاحات ارضی و حق رای زنان که موضوع اصلی مورد مخالفت دیگر روحانیون بود، به مسائلی که توده مردم را بیشتر خشمگین می‌ساخت، می‌پرداخت و مرکز ثقل مخالفتش با شاه بر سر نفوذ آمریکا در ایران بود. اعتراضات که در خرداد ۱۳۴۲، در شهرهای بزرگ ایران به وقوع پیوست، با دستور شاه و توسط ارتش، با سرکوبی خونین پایان یافت. پس از [[قیام ۱۵ خرداد]]، رهبران جبههٔ ملی دستگیر و خمینی به ترکیه تبعید شد که پس از چندی از آنجا به عراق رفت.<ref>مازیار بهروز، ص۸۳</ref><ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۴</ref><ref>میلانی، ص ۱۰۴-۱۰۷</ref><ref>Keddie, p۱۴۶-۱۴۷</ref>
 
=== دهه ۴۰ و ۵۰ ===
در باقی سالهای دهه ۱۳۴۰، شاه همچون فرمانروایی خودکامه و متکی به نفس حکومت کرد و خود را پادشاهی اصلاح‌اندیش و متحد نزدیک آمریکا و غرب نشان داد.<ref>مازیار بهروز، ص۸۴-۸۳</ref> با افزودن بر شمار نظامیان، بودجه سالانه ارتش و خرید تسلیحات بسیار، ارتش ایران را در سال ۱۳۵۵ به پنجمین نیروی نظامی بزرگ جهان تبدیل کرد<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۳۵-۵۳۶</ref> سازمان امنیتی خود ساواک را بسیار گسترش داد چنانکه می‌توانست به خبرچینی از بسیاری از افراد و سانسور رسانه‌های گروهی پرداخته و از هر شیوه‌ای از جمله [[شکنجه دولتی در ایران|شکنجه]] برای از بین بردن مخالفان استفاده کند.<ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۲۶</ref>
 
سالهای دهه ۱۳۴۰ و ۱۳۵۰ همچنین شاهد توسعه اجتماعی-اقتصادی بود که بیشتر به واسطه درآمدهای روزافزون نفت میسر گشت. همزمان با گسترش بنادر و راه‌ها، سدهای بزرگی در دزفول، کرج و منجیل بنا شد و بیش از ۸۰۰ کیلومتر ریل راه‌آهن احداث گشت که [[تهران]] را به شهرهای اصلی دیگر متصل می‌ساخت. ایران در سالهای ۱۳۴۲ تا ۱۳۵۵ شاهد «انقلاب صنعتی» کوچکی بود که در نتیجه آن، سهم تولید ناخالص ملی، شمار کارخانه‌ها و تولید برخی صنایع مادر، رشد یافت.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۵-۵۲۹</ref> توسعه در بخش [[منابع انسانی]] نیز، افزایش شمار مدارس، درمانگاه‌ها، پرستاران و پزشکان را در پی داشت. همچنین رونق اقتصادی دهه ۴۰ به طرز شگفت‌آوری به سود بنیادهای مذهبی بود، چرا که در پی این رونق، بازاریان به عنوان متحد قدیمی روحانیت، امکان یافتند تا هزینه نهادهای پرشمار و رو به رشد مذهبی مانند مساجد، موقوفه‌ها، چند حسینیه و شش حوزه علمیه بزرگ را تامین کنند و در اواسط دهه ۵۰، نهادهای مذهبی تا آن اندازه قدرت داشتند که شاید برای نخستین بار در تاریخ ایران، واعظانی را به طور منظم به محلات فقیرنشین شهری و روستاهای دورافتاده بفرستند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۳۲-۵۳۳</ref>
 
=== نوسازی های شاه ===
با وجود آنکه شاه در حوزه اقتصادی-اجتماعی نوسازی کرد و در نتیجه طبقه متوسط جدید و طبقه کارگر صنعتی را گسترش داد، اما نتوانست در حوزه دیگر - حوزه سیاسی - دست به نوسازی زند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۴-۵۲۵</ref> در واقع، با توسعه و مدرن‌سازی کشور، شمار دو گروهی که در بین سالهای ۱۳۲۰-۱۳۳۲ (پیش از کودتا) مخالفان اصلی حکومت پهلوی محسوب می‌شدند، یعنی کارگران شهری و روشنفکران به چهار برابر رسید و منع کردن آنها از داشتن نهادها و ابزارهای سیاسی سابق خود، چون [[اتحادیه کارگری|اتحادیه‌های کارگری]]، روزنامه‌های مستقل و احزاب سیاسی، بر شدت مخالفتشان افزوده بود. برنامه اصلاحات ارضی، کشت تجاری را رونق بخشید و شمار دهقانان صاحب زمین را، بسیار افزایش داد، اما مقدار زمین اعطا شده به بیشتر آنان، برای راه‌اندازی کار مستقل کشاورزی کافی نبود. این امر، لشکری از کشاورزان مستقل و مزدبگیران بی‌زمین به وجود آورد که به آسانی می‌توانستند، کانونهای سیاسی نامنسجمی را تشکیل دهند.<ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۳۹-۱۴۰</ref><ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۲۷-۵۵۰</ref>
 
=== توسعه اقتصادی ===
دیگر آنکه، شیوه توسعه اقتصادی رژیم، اختلاف طبقاتی یا فاصله بین «غنی» و «فقیر» را افزود که در شهر [[تهران]] بسیار بارز بود. هرچند سطح زندگی بیشتر خانواده‌هایی که به آپارتمانهای مدرن، مزایای اجتماعی و همچنین کالاهای مصرفی جدید دسترسی داشتند، بهبود یافت، ولی گسترش حلبی‌آبادها، ترافیک و آلودگی هوا، کیفیت زندگی بیشتر خانوارها را به سطح نازلتری رساند. ۴۲ درصد خانوارهای تهرانی، فاقد مسکن مناسب بودند و در حالی‌که برخی ثروتمندان در قصرهای شمال شهر به سرمی‌بردند، تهیدستان در حلبی‌آبادها و زاغه‌های اطراف شهر زندگی می‌کردند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۵۰-۵۵۲</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۴۰-۱۴۱</ref> این زاغه نشینان، مهاجران روستایی فقیری بودند که با مشقت فراوان، از راه عملگی، بنایی، تکدی‌گری و دستفروشی امرار معاش می‌کردند. «سان‌کولوت‌ها» یا پابرهنه‌های انقلاب سال ۱۳۵۷، همین افراد بودند که بعدها به «مستضعفین» مشهور شدند.<ref group="پانویس"> Sans-Culottes، عنوان طبقات پایین جامعه و تهیدستان در انقلاب فرانسه </ref><ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۵۳۴</ref> این شکاف بین پایتخت و شهرهای دیگر استانها نیز به روشنی قابل مشاهده بود و برای نمونه در حالی‌که ساکنان تهران از فرصت دست‌یابی بهتر به آموزش، امکانات بهداشتی، رسانه‌ها، شغل و درآمد برخوردار بودند، ۹۶ درصد روستاییان، برق در اختیار نداشتند.<ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۴۲</ref>
 
=== انتظارات مردم ===
عامل دیگر افزایش تنشها این بود که با پنج برابر شدن ناگهانی درآمدهای نفتی، انتظارات مردم بالا رفت و در نتیجه شکاف میان وعده‌ها، ادعاها و دستاوردهای رژیم از یک سو و انتظارات تحقق نیافته جامعه از سوی دیگر، عمیق تر شد. اگرچه در سایه برنامه‌های رفاه اجتماعی، پیشرفتهای چشمگیری در بخشهای بهداشت و نظام آموزشی به دست آمد، ایران همچنان بدترین نسبتهای آماری را در میزان مرگ و میر کودکان، امکانات رفاهی و نیز میزان افراد دارای تحصیلات عادی، در بین کشورهای خاورمیانه داشت.<ref>ایران بین دو انقلاب، ۵۴۹-۵۵۲</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۴۱-۱۴۲</ref>
سطر ۸۴ ⟵ ۹۰:
[[پرونده:Iranian Revolution 1979 marching young people.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|راهپیمایی ضد شاه در تاریخ ۶ دی ۱۳۵۷خ]]
در اواسط دهه ۱۳۵۰، همزمان با شدت گرفتن بحران اقتصادی در قالب [[تورم]] حاد و اقدامات مخرب [[حزب رستاخیز]] در مقابله با آن، بحران دیگری به شکل اعمال فشارهای خارجی بر رژیم شاه، به منظور وادار ساختن آن به تعدیل کنترل‌های پلیسی و رعایت حقوق بشر در ایران، به وقوع پیوست. در اواخر سال ۱۳۵۴، [[سازمان عفو بین‌الملل]]، [[کمیسیون بین‌المللی قضات]] در [[ژنو]] و همچنین [[کمیسیون بین‌المللی حقوق بشر]] وابسته به سازمان ملل، هر یک رژیم شاه را به نقض شدید [[حقوق بشر]] محکوم کردند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۱۳-۶۱۵</ref> همزمان با انتقاد سازمانهای هوادار حقوق بشر، دانشجویان ایرانی و گروه‌های مخالف خارج از کشور به منظور افشای جنایتهای ساواک، اقدام به تشکیل کمیته‌های ویژه و برگزاری راهپیمایی کردند. در پی آن، روزنامه‌های بانفوذ غربی مانند «[[ساندی تایمز]]» لندن، مطالب افشاگرانه‌ای را درباره نحوه شکنجه‌های ساواک به انتشار رساندند. در همین اوان، [[جیمی کارتر]] در کمپین انتخاباتی خود برای انتخابات ریاست جمهوری آمریکا در سال ۱۹۷۶ میلادی (۱۳۵۵)، بر اهمیت مسئله حقوق بشر در ایران برای ایالات متحده، تاکید کرد. شاه که نمی‌خواست تصویر اصلاحگری پیشرو و مشتاق به آوردن مزایای تمدن غربی را به ایران از دست دهد، نسبت به فشارهای خارجی واکنش مثبت نشان داد. در نتیجه در اواخر سال ۱۳۵۵، ۳۵۷ زندانی را بخشید، به [[صلیب سرخ جهانی]] اجازه داد تا از زندان‌ها بازدید کند و به کمیسیون بین‌المللی حقوقدانان قول داد که در آینده بیشتر محاکمه‌ها در دادگاه‌های مدنی صورت گیرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۱۷-۶۱۹</ref>
 
=== سال ۱۳۵۶ ===
[[پرونده:Pahlavi street.jpg|300px|بندانگشتی|چپ|جوانی در حال برافراشتن تابلو خیابان پهلوی (ولیعصر کنونی) در خلال انقلاب ۱۳۵۷. عبارت "سرنگون شد" به صورت دست‌نویس به پایین کلمه پهلوی اضافه شده‌است.]]
سطر ۱۰۶ ⟵ ۱۱۳:
شاه کوشید تا با دادن امتیازات بیشتر به مخالفان چون عفو ۲۶۱ زندانی دیگر، بیرون بردن نیروهای نظامی از دانشگاه‌ها و وعده انتخابات آزاد، از شدت بحران بکاهد. او برای جلب نظر روحانیون [[جعفر شریف امامی]] را به نخست وزیری تعیین کرد. در دوران تصدی دولت شریف امامی که «دولت آشتی ملی» نام گرفته بود، آزادی مطبوعات بیشتر شد و احزاب و تشکلهای سیاسی قدیمی به صحنه بازگشتند. همچنین تقویم شاهنشاهی لغو گردید، بیشتر روحانیون عالی رتبه از زندان آزاد شدند و ۵۷ قمارخانه تعطیل گشت. شریف امامی پس از توافق با رهبران میانه رو مخالفان، مانند سنجابی، بازرگان و فروهر، اجازه راهپیمایی [[عید فطر]] را صادر کرد و از آنان قول گرفت که از شعار دادن علیه شخص شاه و دعوت به تظاهرات بیشتر، خودداری کنند. در مراسم عید فطر تقریباً در همه شهرها شمار بسیاری از اقشار مختلف مردم شرکت کردند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۳۳-۶۳۴</ref><ref name=autogenerated6/> گرچه در روز عید فطر مشکلی پیش نیامد، طی سه روز پس از آن بحران شدت گرفت. خمینی در اعلامیه شب عید فطر خود، به عنوان وظیفه‌ای برای همه مسلمانان، خواستار عدم سازش با شاه و ایستادگی در مقابل او تا زمان اخراجش از کشور شده بود. علی رغم فراخوان مخالفان میانه‌رو در خودداری از تظاهرات، شمار جمعیت تظاهرکننده بیشتر و بیشتر شد چنانکه در ۱۶ شهریور در تهران، بیش از نیم میلیون نفر به تظاهرات پرداختند و ضمن سر دادن شعار «حسین سرور ماست، خمینی رهبر ماست» و «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی» برای نخستین بار خواستار برقراری حکومت جمهوری اسلامی شدند و خواسته مخالفان میانه رو مبنی بر اجرای قانون مشروطه، تحت
الشعاع قرار گرفت. شاه برای حفظ تسلط خود بر اوضاع، کوشید تا قاطعانه عمل کند از اینرو با ممنوعیت تظاهرات خیابانی برای نخستین بار پس از سال ۱۳۴۲، در تهران و یازده شهر دیگر حکومت نظامی اعلام کرد. صبح روز بعد، جمعه ۱۷ شهریور، درگیریهای شدیدی در جنوب تهران رخ داد، کارگران ضمن سنگربندی در خیابان، به سوی کامیونهای ارتش کوکتول مولوتف پرتاب می‌کردند و در میدان ژاله، حدود پنج هزار نفر - اغلب دانشجو - که بسیاری از آنان از اعلام حکومت نظامی در سحرگاه آن روز خبر نداشتند، به صورت نشسته به تظاهرات پرداختند.
 
=== حضور مستضعفان ===
حضور فقرای شهری، نسبت به دیگر طبقات در تظاهرات این روز بسیار چشمگیرتر بود و برای پراکنده کردن مردم در محله‌های پرجمعیت جنوب شهر از هلیکوپترهای جنگی استفاده شد. در میدان ژاله نیز کماندوها و تانکها به سوی جمعیت شلیک کردند. در شب همان روز، مقامات نظامی، شمار کشته شدگان را ۸۷ و شمار زخمی‌ها را ۲۰۵ نفر اعلام کردند. اما مخالفان شمار کشته‌ها را بیش از ۴۰۰۰ نفر دانستند. (پس از انقلاب، در تحقیقات به عمل آمده، اما رسماً منتشر نشده توسط [[بنیاد شهید]]، تعداد کشته‌شدگان شناسایی شده، ۸۸ نفر اعلام شد)<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۳۵-۶۳۶</ref><ref>Abrahamian, Modern Iran, p۱۶۰</ref><ref name=autogenerated7/><ref>[http://www.emadbaghi.com/archives/000105.php درباره یک نویسنده: روایت فرزند انقلاب از انقلاب - از روزنامه شرق ۱۶/۲/۱۳۸۳ ص ۳۰ ویژه نامه کتاب]</ref>
سطر ۱۱۷ ⟵ ۱۲۵:
 
شاه در رویایی با بحران، تصمیماتی ضد و نقیض گرفت، از یک سو به برقراری حکومت نظامی در دیگر شهرها، دستگیری رهبران جبهه ملی و تحت فشار قرار دادن [[عراق]] برای اخراج خمینی پرداخت و از سوی دیگر به آزادی ۱۱۲۶ تن از زندانیان سیاسی، (از جمله منتظری و طالقانی و همچنین هشت توده‌ای که از سال ۱۳۳۴ همچنان در زندان بودند)، بازداشت ۱۳۲ تن از دولتمردان پیشین از جمله هویدا و نصیری، انحلال حزب رستاخیز و پذیرفتن بیشتر درخواستهای اقتصادی کارمندان و کارگران صنعتی دست زد و ضمن وعده انتخابات آزاد و جبران اشتباهات گذشته، از تلویزیون سراسری به مردم گفت که «پیام انقلاب» آنان را شنیده‌است.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۳۹-۶۴۰</ref> خمینی که در این زمان از عراق به پاریس تبعید شده بود، از آنجا پیام فرستاد که اگر شاه واقعاً صدای انقلاب مردم را شنیده‌است، باید بیدرنگ استعفا داده و در دادگاه اسلامی حاضر شود. او هرگونه سازش با «سلطنت منفور» را خیانت به اسلام دانست و از مردم خواست تا آنرا به «زباله‌دان تاریخ» نیفکنده‌اند، از پای ننشینند. هنگامی که روزنامه‌نگاران اروپایی از او پرسیدند که چه چیز جایگزین رژیم سلطنتی خواهد شد، خمینی برای نخستین بار به جای پاسخ همیشگی خود «حکومت اسلامی»، واژه «جمهوری اسلامی» را به کار برد. روشن بود که او می‌کوشید طبق توصیه اعضای نهضت آزادی، جبهه ملی و سازمانهای دانشجویی مخالف (مانند قطب‌زاده، بنی‌صدر و یزدی) که به محض ورود او به فرانسه به وی پیوسته بودند، به زبان آنان سخن گوید. در اوایل آبان، سنجابی و بازرگان نیز برای دیدار با خمینی به فرانسه رفتند و ضمن اعلام پشتیبانی از او، با زبانی اندک متفاوت، خواستار جایگزینی یک «حکومت ملی و اسلامی، مبتنی بر اصول اسلام، دموکراسی و حاکمیت ملی» با نظام سلطنتی شدند. بدین‌سان با سفر سنجابی و بازرگان به پاریس، پیوند نیروهای سکولار و مذهبی احیا شد و امکان مطرح کردن هر گزینه دیگری بین «جمهوری اسلامی» و «سلطنت» از بین رفت.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۱-۶۴۲</ref><ref>Keddie, p۲۳۴</ref> با استحکام پیوند و ائتلاف رهبران مخالفان، راهپیمایی‌ها و اعتصابات شدت یافته و در ماه محرم به خشونت کشیده شد. در تهران در سه روز نخست ماه محرم در آذرماه، صدها هزار نفر به فراخوان رهبران مخالف به پشت‌بامها رفته و فریاد «الله‌اکبر» سر دادند و هزاران کفن‌پوش نیز با زیرپاگذاشتن مقررات منع رفت و آمد در شب، به خیابانها ریختند. در قزوین نیز عده‌ای با منع مقررات، زیر تانکها مانده و کشته شدند. رژیم از بیم وخیم‌تر شدن اوضاع، امتیازهای دیگری داد و با آزاد ساختن ۴۷۰ زندانی سیاسی دیگر، اجازه برگزاری مراسم سوگواری را به شرط حفظ نظم و عدم حمله مستقیم به شاه، صادر کرد. در راهپیمایی روز تاسوعا به رهبری طالقانی و سنجابی، بیش از نیم میلیون نفر حضور یافتند و در روز عاشورا تعداد جمعیت به حدود دو میلیون نفر رسید. روزنامه‌ها و نشریات معروف غربی این راهپیمایی‌ها را نشانی از خواست و توانایی توده عظیم مردم برای بیرون راندن شاه و برقراری حکومت جدید دانستند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۲-۶۴۴</ref>
 
=== پس از عاشورای ۵۷ ===
[[پرونده:Imam in Paris.jpg|بندانگشتی|چپ|300px|خمینی در فرانسه و در جمع خبرنگاران.]]
سطر ۱۲۲ ⟵ ۱۳۱:
 
== کنفرانس گوادلوپ و تاثیرات آن بر انقلاب ایران ==
 
در هفته اول ژانویه ۱۹۷۹ سران ۴ کشور غربی آمریکا، انگلیس، فرانسه و آلمان در یک دیدار و گردهمایی غیر رسمی معروف به [[کنفرانس گوادلوپ]]، در [[جزیره گوادلوپ]] با هم مذاکره کردند. بدون شک ایران از اهم موضوعاتی بود که در این کنفرانس مطرح گردید. نتیجه این کنفرانس اینگونه بود :
 
سطر ۱۳۷ ⟵ ۱۴۵:
بختیار پس از نشستن بر کرسی نخست‌وزیری، برای خشنود نمودن مخالفان اقداماتی انجام داد. او ضمن وعده لغو حکومت نظامی، خروج شاه، انحلال ساواک و اجازه به خمینی برای بازگشت به کشور، داراییهای [[بنیاد پهلوی]] را ضبط، شماری از وزرای پیشین را دستگیر و زندانیان سیاسی بیشتری را آزاد کرد. در همین حال به مخالفان هشدار داد که در صورت ایجاد مانع برای برقراری حکومت مشروطه، با توسل به ارتش، دیکتاتوری نظامی و خشنی به وجود خواهد آورد. گرچه شریعتمداری و دیگر روحانیون میانه‌رو از بختیار حمایت کردند، سنجابی و فروهر دو همقطار وی، ضمن اخراج بختیار از جبهه ملی، خواستار برکناری شاه شدند و خمینی نیز با دعوت دوباره مردم به اعتصاب و راهپیمایی، پیروی از دولت بختیار را پیروی از ارباب او «شیطان» خواند.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۷-۶۴۸</ref>
[[پرونده:Shahraft.gif|بندانگشتی|250px|تیتر [[روزنامه اطلاعات]] هنگام خروج شاه از کشور.]]
 
=== دی ماه ۵۷ ===
در اوایل دی ماه، اعتصابات فلج کننده دوباره از سر گرفته شد و در ۱۵ و ۱۸ دی، صدهاهزار نفر در شهرهای بزرگ به راهپیمایی پرداختند. در ۲۳ دی، حدود دو میلیون نفر در سی شهر دست به راهپیمایی زده و خواستار بازگشت خمینی، برکناری شاه و استعفای بختیار شدند. در ۲۶ دی ماه، هنگام خروج شاه از کشور به مقصد قاهره (که به گفته دولت، برای «استراحت» صورت گرفت)، صدها هزار نفر به خیابانها ریختند تا این رویداد را جشن بگیرند. در ۲۹ دی، پس از فراخوان خمینی به برگزاری «همه‌پرسی خیابانی» برای تعیین تکلیف سلطنت و دولت بختیار، تنها در تهران بیش از یک میلیون نفر به خیابانها آمدند. در ۷ و ۸ بهمن ماه، در جریان اعتراض به بسته شدن فرودگاه برای جلوگیری از ورود خمینی، چندین نفر کشته شدند و سرانجام در ۱۲ بهمن، بیش از سه میلیون نفر برای استقبال از [[بازگشت سید روح‌الله خمینی به ایران|بازگشت خمینی]] به خیابانها ریختند. هنگامی که خمینی برای در دست گرفتن سکان انقلاب به کشور بازگشت، رژیم پهلوی سرنگون شده بود و سه ستون سابق نگاهدارنده آن، ارتش مدرن، نظام حمایتی و مالی دربار، دیوانسالاری حجیم و غول پیکر و همچنین حزب رستاخیز، بر اثر شانزده ماه درگیریهای خیابانی، شش‌ماه راهپیمایی مردمی و پنج ماه اعتصاب فلج کننده، کاملاً ویران گشته بود.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۸-۶۴۹</ref> به محض فروپاشی دولت، قدرت به دست سازمان‌هایی موسوم به «[[کمیته‌های انقلاب اسلامی|کُمیته]]» افتاد. بیشتر این کمیته‌ها را به ویژه در استانهای مرکزی شیعه‌نشین و فارسی زبان، روحانیون محلی هوادار خمینی اداره می‌کردند. کمیته‌های شهرها، با پخش مواد غذایی، تعیین قیمتها، اجرای قوانین راهنمایی رانندگی و احیای دادگاه‌های شرع، می‌کوشیدند تا نظم و قانون را اجرا کنند. روحانیون دیگری نیز، نزدیک به یکهزار تن از جوانان، اغلب از محلات پایین شهر را گرد آورده و یک نیروی شبه‌نظامی تشکیل دادند که بعدها به «[[سپاه پاسداران|پاسداران انقلاب]]» معروف شد. خمینی ضمن دعوت به ادامه تظاهرات‌ها تا کناره‌گیری بختیار، بازرگان را مامور تشکیل دولت موقت نمود و یک [[شورای انقلاب]] مخفی را، برای مذاکره مستقیم با رؤسای ارتش تعیین کرد.<ref>آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ص۶۴۹-۶۵۱</ref>