فدرالیسم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
Shohreh Sharifi (بحث | مشارکت‌ها)
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱:
[[پرونده:Map of federal states.svg|بندانگشتی|300px|کشورهای فدرالی کنونی جهان (به رنگ سبز).]]
{{ایدئولوژی سیاسی}}
'''فِدِرالیسم''' {{انگلیسی|Federalism}} [[نظام]] [[سیاسی]] چندساخت است که در مقابل نظام سیاسی تک‌ساخت یعنی [[حکومت متمرکز]] قرار می‌گیرد.
 
'''فدرالیسم'''
فدرالیسم نظام سیاسی ویژه‌ای است که به موجب آن:
* در کنار یک [[حکومت]] مرکزی، چند حکومت خودمختار و محلی دیگر هم وجود دارد که اقتدار و وظایف [[دولت]]، میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی تقسیم می‌شود.
* دولت‌های محلی هر کدام بنا به موقعیت، از حاکمیت یا قسمتی از حاکمیت خود به نفع دیگری که قدرتمندتر است و یا به نفع دولت مرکزی، صرفنظر می‌کند و در عوض مورد حمایت آن دولت قرار می‌گیرد. البته روش‌های خاصی برای حل اختلاف میان حکومت مرکزی و حکومت‌های محلی مقرر می‌گردد.کشور هایی که نظام فدرال دارند از جمله دموکرات ترین کشور ها به شمار می آیند که در بین آن ها: سوئیس، ایتالیا و [[روسیه]] و [[آلمان]] و [[ایالات متحده ی آمریکا]] و [[کانادا]] بیشترین دموکراسی و [[پاکستان]] و [[ونزوئلا]] کمترین دموکراسی را شامل می شوند.
* به بخش‌ها و حوزه‌های محلی [[کشور]]، [[حقوق]] و وظایف ویژه‌ای واگذار می‌گردد.
* در این روش و جریان سیاسی اغلب دو فاکتور مورد نظر است:
# تمرکززدایی در کشور و به رسمیت شناختن خودمختاری و قدرتهای منطقه‌ای
# ایجاد و تقویت [[فدراسیونی]] بین کشورهای مختلف دارای حاکمیت ملی
 
فدرالیسم یک مفهوم سیاسی است که در آن گروهی از واحد ها (ایالات، استان ها، کشور ها و ...) با یکدیگر متعهد شده اند و به نمایندگی از آن ها یک حکومت مرکزی وجود دارد. اصطلاح فدرالیسم همچنین برای توصیف یک سیستم حکومتی به کار می رود که در آن حق حاکمیت، مطابق [[قانون اساسی]] بین یک قدرت حکومت مرکزی و واحد های سیاسی تشکیل دهنده ی آن (مانند ایالت ها یا استان ها) تقسیم شده است. فدرالیسم، نظامی بر مبنای قواعد دموکراسی و نهادها و سازمان هایی است که در آن ها قدرت اداره ی کشور، بین حکومت های ملی و ایالتی یا استانی تقسیم شده است و آن چه که اغلب [[فدراسیون]] نامیده می شود را ایجاد می کند و طرفدارانِ آن اغلب فدرالیست نامیده می شوند.
به واحدهای تقسیمات سیاسی در نظام فدرالی بیشتر [[ایالت]] گفته می‌شود تا [[استان]].
 
== منابع ==
==فدرالیسم اروپایی در مقابل فدرالیسم آمریکایی==
 
در اروپا، فدرالیست گاهی برای توصیف کسانی به کار می رود که طرفدار یک حکومت فدرال مشترک، با قدرت توزیع شده در سطوح منطقه ای، ملی و فراملی هستند. بیشتر فدرال های اروپایی مایل هستند که این امر در سراسر [[اتحادیه اروپا]] توسعه یابد. فدرالیسم اروپایی، از پس از جنگ اروپا شکل گرفته است. یکی از مهم ترین ابتکارات در این زمینه، سخنرانی [[وینستون چرچیل]] در شهر [[زوریخ]] در سال 1946 بود.<ref> Winston Churchill's speech in Zurich in 1946</ref>
 
در [[ایالات متحده امریکا]]، فدرالیسم در ابتدا به باور به یک حکومت مرکزی قدرتمندتر اشاره داشت. زمانی که پیش نویس قانون اساسی ایالات متحده نوشته شد، حزب فدرالیست، از ایجاد یک حکومت مرکزی قدرتمندتر حمایت کرد. در حالی که ضد فدرالیست ها خواستار یک حکومت مرکزی ضعیف تر بودند. این امر با کاربرد مدرن فدرالیسم در اروپا و ایالات متحده بسیار متفاوت بود. این تمایز ناشی از این واقعیت بود که فدرالیسم در میانه ی یک طیف سیاسی بین [[کنفدراسیون]] و یک دولت متحد واقع شده است.
[[قانون اساسی ایالات متحده]]، به عنوان یک واکنش به '''قانون کنفدراسیون''' نوشته شد که مطابق آن ایالات متحده یک کنفدراسیون سست با یک دولت مرکزی ضعیف بود. بعدن، طی جنگ داخلی امریکا، اعضای ایالات کنفدراسیون امریکا از حکومت مرکزی ضعیف تر حمایت کردند، در مقابل سربازان دولت ایالات متحده بودند که مدافع اتحاد بودند و از آنان با نام فدرال ها یاد می شد.<ref>Free Dictionary: Federal soldier</ref> بنابراین بحث در ایالات متحده پیرامون فدرالیسم حول محور یک حکومت مرکزی قدرتمند و در مقابل کنفدراسیون سابق شکل می گرفت.
 
در مقابل، اروپا تاریخ غنی تری از ایالات متحد شده نسبت به امریکای شمالی داشت. بنابراین بحث ها پیرامون فدرالیسم بیشتر حول محور یک حکومت مرکزی ضعیف تر در برابر دولت واحد شکل می گرفت. استفاده ی مدرن امریکا از این مفهوم فدرالیسم بسیار نزدیک تر به مفهوم اروپایی آن است. هر چه قدر که قدرت دولت فدرال افزایش می یافت، برخی از مردم بیشتر خواستار یک دولت واحد بودند تا آن چیزی که مورد نظر [[آبای بنیان گذار امریکا]] بود. بیشتر مردم در ایالات متحده از نظر سیاسی از فدرالیسمی که قدرت های دولت فدرال در آن محدود است، دفاع می کنند. به ویژه در زمینه ی دادرسی، مدافع قدرت های محدود دولت فدرال هستند.
 
در [[کانادا]] فدرالیسم نوعن در مقابله با [[جنبش های جدایی طلب]] اعمال می شود.
 
دولت های [[آرژانتین]]، [[برزیل]]، [[استرالیا]]، [[هند]] و [[مکزیک]] نیز در میان سایر کشور ها بر اساس اصول فدرالیسم اداره و سازمان دهی شده اند.
 
یک کشور فدرال ممکن است تنها شامل دو یا سه بخش داخلی باشد، همانند [[بلژیک]] با [[بوسنی و هرزه گوین]]. عمومن دو حالت افراطی در فدرالیسم می تواند مورد تمایز قرار گیرد. در یک حالت، دولت فدرال بسیار قوی است و اغلب کاملن یک پارچه است و تنها چند قدرت خاص برای دولت های محلی در نظر گرفته شده است. ولی در دیگر حالت افراطی، دولت ملی با قدرت های محدود ممکن است تنها در اسم دولت فدرال باشد در حالی که در واقع یک کنفدراسیون باشد.
در سال 1999 دولت کانادا، '''مجمع فدراسیون''' را به عنوان یک شبکه ی بین المللی برای تبادل بهترین کارکرد های فدرالیسم بین کشور های فدرال و کشور هایی که در حالی فدرالی شدن هستند بنیان نهاد. مقر اصلی مجمع فدراسین در [[اتاوا]] است. دولت های همکار در مجمع فدراسیون شامل، [[استرالیا]]، [[برزیل]]، [[کانادا]]، [[اتیوپی]]، [[آلمان]]، [[هند]]، [[مکزیک]]، [[نیجریه]] و [[سوئیس]] هستند.
 
بعضی از فرقه های مسیحی بر اساس اصول فدرالیسم سازمان دهی می شوند. در این کلیساها این امر به عنوان نظریه ی فدرالیسم دینی یا الهی شناخته می شود.
 
==نمونه های فدرالیسم==
 
===ایالات متحده===
 
[[پرونده:Map of USA with state names.svg|بندانگشتی|راست|نقشه ایالات متحده که متشکل از پنجاه ایالت است]]
فدرالیسم در ایالات متحده رابطه ای در حال تکامل میان دولت های ایالتی و دولت مرکزی ایالات متحده دارد. دولت امریکایی از یک سیستم دوگانه ی فدرالیسم به یک فدرالیسم مشارکتی تکامل یافته است. به دلیل این که نهاد های سیاسی ایالات از قبل وجود داشتند، قانون اساسی ایالات متحده نیازی نداشت که فدرالیسم را در هر بخش تعریف کند یا توضیح دهد؛ اما اغلب حقوق و مسئولیت های دولت های ایالتی و مقامات دولتی را در رابطه با دولت مرکزی ذکر می کند. دولت مرکزی قدرت های تصریح شده خاصی را دارا است که قدرت هایی هستند که در قانون اساسی مورد اشاره قرار گرفته اند و شامل حق وصول مالیات، اعلام جنگ و تنظیم تجارت بین ایالتی و خارجی می باشد. به علاوه ماده ای معروف به ماده ی ضروری و مناسب در قانون اساسی است که به دولت مرکزی این قدرت ضمنی را اعطا می کند تا هر قانون لازم و مناسبی را در جهت اجرای قدرت های مشخص شده اش تصویب نماید و در آن قدرت های دیگری نیز برای مردم یا ایالات در نظر گرفته شده است.<ref>U.S. Department of State's Bureau of International Information Programs.</ref>
 
[[حزب فدرالیست ایالات متحده]] در مقابل [[حزب جمهوری خواهان دموکرات]] وجود داشت که شامل چهره های قدرتمندی از قبیل [[توماس جفرسون]] بود.
جمهوری خواهان دموکرات اساسن باور داشتند که:
::* [[قوه ی مقننه]] قدرت بسیار زیادی دارد و نظارتی بر آن وجود ندارد
::* [[قوه ی مجریه]] قدرت خیلی زیادی دارد و هیچ نظارتی بر آن وجود دارد و به این ترتیب دیکتاتور به وجود خواهد آمد.
::* یک منشور حقوق باید با قانون اساسی همراه باشد تا از سو استفاده ی دیکتاتور از شهروندان جلوگیری نماید و نهایتن یک رئیس جمهور به
قدرت برسد ولی از سوی دیگر فدرال ها باور دارند که این امر غیر ممکن است که همه ی حقوق بر شمرده شوند و در نتیجه آنهایی که در شمار نیامده اند به آسانی نادیده گرفته می شوند، چرا که در منشور رسمی حقوق ذکر نشده اند. در مورد حقوق در موارد خاص نظام قضایی دادگاه ها تصمیم می گیرد.
 
بعد از جنگ داخلی امریکا، تاثیر دولت مرکزی بر زندگی مردم و مقدار ارتباط آن با دولت های ایالتی به شدت افزایش یافت. این امر به دلیل نیاز به تنظیم مقرراتی برای مشاغل و صنایعی که در محدوده مرز های کشور وجود داشتند، تلاش برای حفظ حقوق مدنی، و مقررات خدمات اجتماعی بود. دولت مرکزی تا زمانی که دادگاه عالی '''قانون ضد تراست شرمن''' را تصویب نکرد، هیچ قدرت جدید قابل توجهی را به دست نیاورد.
از سال 1938 تا سال 1995 [[دادگاه عالی ایالات متحده]]، مطابق ماده ی تجاری قانون اساسی، هیچ قانون مصوب فدرالی که قدرت کنگره را افزایش می داد، لغو و باطل نکرد. بیشتر اقدامات دولت مرکزی می تواند بعضی حمایت ها را در بین قدرت های تصریح شده پیدا کند، مانند: '''ماده ی تجاری قانون اساسی'''، که اعمال آن به وسیله ی دادگاه عالی در سال های اخیر مضیق شده است. در سال 1995 دادگاه عالی '''قانون اسلحه ی آزاد در محدوده ی مدارس''' را در رای لوپز لغو کرد و هم چنین بخش جبران خسارت مدنی را در '''قانون منع خشونت علیه زنان در سال 1994''' در پرونده ی ایالات متحده علیه موریسون لغو کرد. اخیرن ماده ی تجارت قانون اساسی به گونه ای مورد تفسیر قرار گرفت که منجر به قانونی شدن ماریجوانا در رای صادره در پرونده ی گنزالز در مقابل ریچ شد.
 
فدرالیسم دو گانه تاکید می کند که دولت مرکزی و دولت های ایالتی با هم برابر و مساوی هستند.
 
اگرچه در دوران [[جنگ داخلی امریکا]] دادگاه های ملی اغلب دولت مرکزی را به عنوان قاضی نهاییِ منازعات خویش بر اساس اصول فدرالیسم دوگانه تفسیر می کردند، ایجاد دولت های بومی امریکایی که جدا و متمایز از دولت مرکزی و ایالتی بودند، برخی قدرت های محدود حکومتی را اعمال می کردند که این نیز ناشی از همان مفهوم فدرالیسم دو گانه است.
 
===فدرالیسم در اروپا===
 
چندین نظام فدرال در اروپا وجود دارند از قبیل؛ [[سوئیس]]، [[استرالیا]]، [[آلمان]]، [[بلژیک]]، [[بوسنی و هرزه گوین]] و خود [[اتحادیه اروپا]]. آلمان و اتحادیه ی اروپا تنها مثال هایی در جهان هستند که اعضای مجلس های اعیان دولت مرکزی آنها نه انتخاب شده و نه منصوب شده اند بلکه به جای آن از اعضای دولت شان تشکیل شده اند. فدرالیسم در آلمان تنها در زمان [[نازیسم]] لغو شد (1933-1945) و در آلمان شرقی در بیشترین زمان وجودش یعنی در سال های 1952 تا 1990 زمینه ی حضور نیافت. [[آدولف هیتلر]]، فدرالیسم را به عنوان یک مانع بر سر راه اهداف خویش می دید. همانطوری که در [[نبرد من]]، چنین نوشت: [[حزب نازی[[ یا سوسیالیسم ملی باید مدعی تحمیل کردن اصول خود به کل ملت ژرمن باشد، صرف نظر از این که از قدیم تا به حال محدوده ی دولت های فدرال چه بوده است. بنابراین ایده ی یک دولت قوی و متمرکز کارکرد های منفی در سیاست آلمان دارد، اگرچه قبلن تا سال 1919 یا 1933 بسیاری از [[لیبرال]] ها و [[دموکرات ]]های [[سوسیالیست|سوسیالیسم]]، طرفدار [[تمرکز گرایی]] بودند.<ref> "UK Politics: Talking Politics The West Lothian Question". BBC News. 1 June 1998.</ref>
 
از آغاز در [[بریتانیا]] یک فدراسیون استعمارگر به عنوان روشی برای حل مشکل خود مختاری طلبی در [[ایرلند]]، در نظر گرفته شده است و فدرالیسم برای مشکل ایرلند پیشنهاد شده است.
 
====اتحادیه ی اروپا====
 
[[پرونده:LocationEuropeanUnion27.png|بندانگشتی|راست|نقشه ی کشور های ملحق به اتحادیه اروپا]]
بعد از پایان [[جنگ جهانی دوم]] چندین جنبش شروع به کار کرد که به دفاع از فدراسیون اروپا می پرداختند، جنبش هایی از قبیل '''اتحادیه ی فدرالیست های اروپایی''' یا '''جنبش اروپایی ایجاد شده در سال 1948'''. آن سازمان ها در پروسه ی وحدت اروپا تاثیر گذار بوده اما هرگز قطعی و تعیین کننده نبودند. اگرچه فدرالیسم در هر دوی پیش نویس های '''معاهده ی ماستریخ''' و '''معاهده ی ایجاد یک قانون اساسی برای اروپا''' مورد اشاره قرار گرفت ولی هرگز به وسیله ی نمایندگان کشور های عضو تصویب نشد. قوی ترین مدافعان فدرالیسم اروپایی، [[آلمان]]، [[ایتالیا]]، [[بلژیک]] و [[لوکزامبورگ ]]بودند. در حالی که آن هایی که به لحاظ تاریخی بیشترین مخالفت را داشتند [[فرانسه]] و [[انگلستان]] بودند. سایر کشور ها که هرگز به طور خاص برای معنای ویژه ای از حکومت در اروپا مبارزه نکردند به عنوان طرفدار فدرالیسم برشمرده شدند. بعضی به عنوان کشور های همراه و همکار اتحادیه در نظر گرفته شدند از قبیل: [[اسپانیا]]، [[پرتغال]]، [[یونان]] و [[مجارستان]]. هم چنین قابل ذکر است که اخیرن دولت فرانسه طرفدار شدید اتحادیه ی اروپا شده است در حالیکه کشور هایی نظیر [[جمهوری چک]] از پیشگامان مخالفت جدی با اتحادیه ی اروپا به شمار می آیند.<ref>Kelemen, R. Daniel (September 2005). "Built to Last? The durability of EU federalism" (pdf). Princeton University. Retrieved 2011-11-28.</ref>
 
===کانادا===
 
[[پرونده:Political map of Canada.png|بندانگشتی|راست|در کانادا دولت های مناطق قدرت خود را مستقیم از قانون اساسی گرفته اند و رابطه ای متقابل با حکومت مرکزی دارند]]
در کانادا نظام فدرالیسم به وسیله ی تقسیم قدرت بین پارلمان فدرال و دولت های استانی کشور توصیف شده است. طبق قانون اساسی سال 1867 (که قبلن به عنوان قانون بریتانیایی امریکای شمالی شناخته می شد)، قدرت های خاص قانون گذاری به نهاد های مختلف واگذار شده است. بند 91 قانون اساسی صلاحیت قانون گذاری را به دولت مرکزی می دهد، در حالی که بند 92 این صلاحیت را به قدرت های منطقه ای واگذار می کند. دیگر قدرت هایی که به طور مستقیم مورد اشاره ی قانون اساسی قرار نگرفته اند در صلاحیت دولت مرکزی قرار می گیرند. هر چند اختلاف بین دولت مرکزی و ایالتی در مورد این که کدام یک صلاحیت قانون گذاری در موضوعات مختلف را دارند، یک مسئله ی طولانی مدت و در حال تحول بوده است. حوزه های رقابتی میان دولت مرکزی و دولت های ایالتی اموری نظیر قانون گذاری، توجه به مقررات اقتصادی، مالیات و منابع طبیعی می باشند.
 
===هند===
 
[[پرونده:Indian states by ruling party.png|بندانگشتی|چپ|ایالات کشور هند که توسط احزاب گوناگون اداره می شوند]]
دولت هند به وسیله ی قانون اساسی هند بنیان نهاده شد و صلاحیت حکومت بر یک اتحادیه ی فدرال متشکل از بیست و هشت ایالت و هفت قلمرو متحد را دارد.
 
اداره ی هند بر مبنای '''نظام لایه ای''' است.<ref> "UK Politics: Talking Politics The West Lothian Question". BBC News. 1 June 1998.</ref> جایی که قانون اساسی هند موضوعاتی را مطرح می کند که در هر مورد تعیین می کند چه لایه ای از حکومت قدرت اجرایی دارد. قانون اساسی از برنامه ی هفتم برای محدود کردن موضوعاتی که تحت سه دسته است استفاده می کند. این سه دسته '''لیست اتحادیه، لیست ایالت و لیست متقارن''' می باشند.
 
====فدرالیسم نا متقارن====
 
یک بعد بحث برانگیز فدرالیسم هند این است که بر خلاف بسیاری اشکال دیگر فدرالیسم، نا متقارن است.<ref> Indian Constitution at Work The Philosophy of the Constitution, NCERT, Pg. 232.</ref> ماده ی 370 قانون اساسی هند مقررات مخصوصی را برای ایالت جامو و کشمیر به عنوان سند الحاق هر کدام ایجاد کرده است. ماده ی 371 مقررات خاصی را برای ایالات اندهرا، پرادش، اروناچال پرادش، اسام، گوا، میزورم، مانیپور، نگالند و سیکیسم به عنوان سند الحاق یا استقلال هر کدام تعیین کرده است. هم چنین یک جنبه ی دیگر فدرالیسم هند، نظام قواعد ریاست جمهوری این کشور است. وقتی که هیچ حزبی نتواند در یک منطقه دولت تشکیل دهد یا اغتشاشات خشونت آمیزی در هر یک از ایالات وجود داشته باشد، حکومت مرکزی از طریق فرماندار منصوب خود، اداره ی امور حکومتی آن منطقه را برای زمان مشخصی به عهده می گیرد.
 
====سیاست های ائتلافی====
 
برخلاف قانون اساسی، هند اکنون یک فدراسیون چند زبانه است.<ref> Kelemen, R. Daniel (September 2005). "Built to Last? The durability of EU federalism"</ref> هند یک سیستم چند حزبی با تعلقات سیاسی گوناگون دارد که غالبن بر اساس زبان، منطقه و طبقات اجتماعی،<ref>Indian Constitution at Work The Philosophy of the Constitution, NCERT, Pg. 232.</ref> نیازمند سیاست های ائتلافی به خصوص در سطح یک اتحادیه است. سیاست های ائتلافی تعادلی را قوه ی مقننه ایجاد کرده اند.
 
===روسیه===
 
ماهیت بعد از [[امپراتوری روسیه]]، ساختار دولت را به سوی یک مدل کاملن مستقل تغییر داد که با ایجاد [[اتحاد جماهیر شوروی]] که در آن [[روسیه]] به عنوان یک بخش اداره می شد، آغاز گردید. روسیه در نتیجه ی اتفاقات بعد از فروپاشی اتحادیه ی جماهیر شوروی آزاد گردید. در دوره ی اصلاحات [[بوریس یلتسین]] که در صدد احیای ساختار شوروی بود و با اصلاحات روز افزون لیبرالی در زمینه ی اداره ی جمهوری و دیگر موضوعات روسیه توانست به کشوری مطرح تبدیل شود. بعضی از اصلاحات یلتسین به وسیله ی [[ولادیمیر پوتین]] دوباره در دست اجرا قرار گرفت.
 
===مثال های دیگر===
 
برخی از کشور هایی که نظامی کم و بیش مانند مثال های یاد شده در بالا دارند نظیر: [[استرالیا]]، [[برزیل]]، [[کلمبیا]]، [[ونزوئلا]] و [[بلژیک]]
 
====مثال هایی از فدرالیسم دو بخشی:====
 
::* [[بوسنی و هرزه گوین]]
 
====نمونه های تاریخی از فدرالیسم:====
 
[[پرونده:Flag of Kurdistan.svg|بندانگشتی|چپ|پرچم رسمی ایالت کردستان عراق]]
::* [[چکسلواکی ]]تا این که جمهوری های چک و اسلواکی در سال 1993 از هم جدا شدند.
::* [[جمهوری فدرال یوگوسلاوی]] که در سال 2006 با اعلام استقلال [[مونتنگرو]] رسمن از بین رفت.
::* قانون اساسی 1960 [[قبرس]]هم بر همین اساس بود اما اتحاد یونانی ها و ترک ها به سرانجام نرسید.
::* [[جمهوری متحد تانزانیا]]
::* [[عراق ]]که سیستم فدرال خود را در 15 اکتبر 2005 تصویب کرد و رسمن به منطقه ی [[کردستان ]]به عنوان اولین منطقه فدرال رسمیت بخشید.
::* [[جمهوری فدرال کامرون]] بین سال های 1961 تا 1972
 
==بخش های قدرت==
 
در یک فدراسیون معمولن تقسیم قدرت میان دولت های مرکزی و منطقه ای در قانون اساسی مورد اشاره قرار می گیرد. این گونه است که حق خود مختاری ایالات عضو معمولن از طریق قانون اساسی مورد حمایت قرار می گیرد. ایالات عضو هم چنین قانون اساسی خود را دارا هستند که ممکن است آن را به گونه ای که مناسب می دانند اصلاح کنند اگرچه در صورت مغایرت با قانون اساسی فدرال معمولن قانون اساسی فدرال اولویت دارد.
 
تقریبن در همه ی فدراسیون ها دولت مرکزی در زمینه ی سیاست خارجی و دفاع ملی قدرت دارد. این تقسیم قدرت از یک کشور به کشوری دیگر متفاوت است. [[قانون اساسی آلمان ]]و ایالات متحده مقرر می دارند که همه ی قدرت هایی که به صورت اختصاصی به دولت مرکزی اعطا نشده است، متعلق به ایالات است. از طرف دیگر قانون اساسی برخی از کشور ها مانند کانادا و هند قدرت هایی که کشور صراحتن به دولت های منطقه ای اعطا نکرده را متعلق به دولت مرکزی می دانند. در قانون اساسی استرالیا، مشابه با نظام ایالات متحده، قدرت قانون گذاری درباره ی موضوعات خاصی که مدیریت آنها برای ایالات سخت به نظر می آید (مثلن ثروت عمومی) به حکومت مرکزی اختصاص دارد. بنابراین سایر حوزه های مسئولیت برای دولت های ایالتی باقی می ماند. طبق قواعد تقسیم قدرت در اتحادیه ی اروپا در [[معاهده ی لیسبون]]، قدرت هایی که نه انحصارن در صلاحیت کشور های اروپایی است و نه بین اتحادیه ی اروپا و کشور ها تقسیم شده است برای کشور های عضو اتحادیه باقی می ماند.
 
وقتی که ایالات یک کشور فدرال صلاحیت برابر دارند نظام فدرال متقارن در آن کشور برقرار است. ولی فدرالیسم نا متقارن مربوط به کشور هایی است که قدرت ایالات در آنها با یکدیگر غیر یکسان است یا بعضی از آنها استقلال بیشتری نسبت به سایرین دارند. و این امر اغلب در مکان هایی وقوع می یابد که در یک منطقه یا مناطقی خاص از آنها تمایز فرهنگی زیادی وجود دارد، مانند [[اسپانیا]].
 
این امر شایع است که طی تحول تاریخی یک فدراسیون، انتقال تدریجی قدرت از ایالات دارای صلاحیت به دولت مرکزی صورت می گیرد. بنابراین دولت مرکزی قدرت هایی اضافی به دست می آورد که گاهی برای مقابله با شرایط پیش بینی نشده چنین ملاحظه ای در نظر گرفته می شود. اکتساب قدرت های اضافی توسط حکومت مرکزی ممکن است از طریق اصلاحات رسمی قانون اساسی یا به سادگی از طریق موسع کردن تفسیر قدرت های ذکر شده در قانون اساسی که توسط دادگاه ها به دولت اعطا شده، صورت پذیرد.
 
معمولن یک فدراسیون در دو سطح شکل می گیرد. یکی دولت مرکزی و دیگری دولت مناطق (ایالات، استان ها و قلمرو ها) کشور [[برزیل]] یک استثنا است زیرا قانون اساسی سال 1988 آن مقرر داشت که [[شهرداری]] ها به عنوان سازمان های سیاسی مستقل، یک فدراسیون سه جانبه شامل اتحادیه، ایالات و شهرداری ها را ایجاد می کنند. مکزیک یک مثال میانه است که در آن شهرداری ها استقلال کامل را توسط قانون اساسی فدرال کسب کرده اند و وجود آنها به عنوان سازمان های مستقل به وسیله ی دولت فدرال مورد حمایت قرار گرفته و قانون اساسی ایالات نمی تواند آن را لغو کند. افزون بر این قانون اساسی فدرال مشخص کرده است که چه قدرت ها و صلاحیت هایی انحصارن به شهرداری ها تعلق دارد و مربوط به ایالات تشکیل دهنده نیست. اگرچه شهرداری ها یک مجمع قانون گذاری منتخب ندارند.
 
==نهاد های حکومتی==
 
ساختار بیشتر دولت های فدرال ساز و کارهایی را برای حفاظت از حقوق ایالات تشکیل دهنده ایجاد می کند. یک روش که به عنوان فدرالیسم درون ایالتی شناخته می شود این است که مستقیمن به دولت های ایالات تشکیل دهنده در نهاد های سیاسی نمایندگی داده می شود. جایی که یک فدراسیون [[قوه مقننه دو مجلسی]] دارد [[مجلس اعیان]] اغلب نماینده ی ایالات تشکیل دهنده است در حالی که [[مجلس عوام]] به نمایندگی از مردم یک ملت به عنوان یک کل اقدام می کند. یک مجلس اعیان فدرال ممکن است بر اساس یک طرح تقسیم خاص به وجود آمده باشد. منظور از تقسیم فرایند تخصیص قدرت های سیاسی مجموعه ای از رای دهندگان به نمایندگان خویش در بدنه ی حکومت است. همان گونه که در مورد [[مجلس سنای ایالات متحده]] و استرالیا صادق است، جایی که هر ایالت تعداد برابری از سناتور ها را به عنوان نماینده، صرف نظر از جمعیت هر ایالت، به سنا می فرستد. به علاوه، اعضای یک مجلس اعیان ممکن است مستقیمن توسط دولت یا قوه ی مقننه ی ایالات تشکیل دهنده انتخاب شوند.
 
مجلس عوام یک قوه ی مقننه ی فدرال معمولن به طور مستقیم و با در نظر گرفتن نسبت جمعیت، انتخاب می شود. اگر چه هنوز کشور ها ممکن است گاهی اوقات حداقل مشخصی از کرسی ها را برای ایالتی خاص تضمین کنند.
فدراسیون ها اغلب روش های خاصی برای اصلاح قانون اساسی فدرال دارند، هم چنین به عنوان نتیجه ی ساختار فدرال یک کشور، وقوع این امر قطعی است، که حالت خودمختاری ایالات نمی تواند بدون رضایت ایشان لغو شود. یک اصلاحیه ی قانون اساسی ایالات متحده باید توسط سه چهارم قوه ی مقننه ی هر ایالت تصویب شود تا ضمانت اجرایی بیابد. در همه پرسی ها برای اصلاح قانون اساسی استرالیا و سوئیس نیاز است که هر پیشنهاد نه تنها توسط اکثریت غالب رای دهندگان یک ملت به عنوان یک کل بلکه با اکثریت جداگانه در هر یک از اکثر ایالات یا مناطق تایید شود. در استرالیا این پیش نیاز به عنوان اکثریت دوبرابر شناخته می شود.
 
بعضی از قانون اساسی های فدرال هم چنین مقرر می دارند که اصلاحات خاص قانون اساسی نمی تواند بدون رضایت متفق القول همه ی ایالات یا ایالات خاصی اتفاق بیفتد. قانون اساسی ایالات متحده مقرر می دارد که هیچ ایالتی ممکن نیست از نمایندگی مساوی در مجلس سنا بدون رضایت خویش محروم شود. در استرالیا اگر یک اصلاحیه ی پیشنهادی به طور مخصوص مربوط به یک یا چند ایالت باشد، باید در یک همه پرسی که در هر یک از آن ایالات برگزار می شود، تایید شود. هر اصلاحیه ای بر قانون اساسی کانادا به رضایت متفق القول ایالت ها احتیاج دارد. قانون اساسی آلمان مقرر می دارد که هیچ اصلاحاتی در مواردی که نظام فدرال را لغو می کنند، قابل پذیرش نیست.
 
== پانویس ==
{{چپ چین}}
{{پانویس}}
{{پایان چپ چین}}
 
== منابع برای مطالعه بیشتر==
* کتاب اصطلاحات سیاسی، به کوشش عبدالرحمان میاح
* فرهنگ تفسیری ایسم ها/محمد حاجی زاده.-تهران: جامه دران، ۱۳۸۴.