فهرست واژههای سره پارسی در فارسی افغانستان
این مقاله به هیچ منبع و مرجعی استناد نمیکند. |
زبانهای فارسی ایران و افغانستان، هر یک به نوعی واژههای بیگانه را به وام گرفتهاند. در این میان، هنوز واژههای سره و خالص پارسی وجود دارد که در یک کشور از میان رفته و در دیگری هنوز برجاست و نیز واژههایی که در یک کشور برای واژههای نوین برابرسازی شده و در کشور دیگر از واژهٔ بیگانه استفاده میشود، که این رویداد میتواند به کاربرد و بازپس دادن واژههای سرهٔ پارسی در هر کشور به دیگری با هدف پاکسازی و سرهکردن پارسی بینجامد. هرچند هر یک از این برابرها، شاید در شهرها و استانها/ولایات کشور دیگر نیز هنوز رواج داشته باشند.
فهرست |
---|
الف
ویرایش- اقیانوس یخبسته شمالی: اقیانوس منجمد شمالی
- افغان: غصه، ناراحتی
ب
ویرایش- بودوباش: سکونت
- برق دستی: چراغ قوه
- بیخی: به کلی
پ
ویرایش- پالیدن: جستجو کردن(از فارسی باستان)
- پندیدگی: تورم
- پشتاره: بارِ پشت
- پیاله: استکان
ت
ویرایش- تار: نخ
- تفت: بخار
- تیار: تهیه
ث
ویرایشج
ویرایشچ
ویرایش- چاشت: ناهار
- چایجوش: کتری
- چُپ : ساکت
- چَپلی: سندل
ح
ویرایشخ
ویرایش- خواب و رویا: ایران
د
ویرایش- دواخانه: داروخانه
- دیگدان: اجاق
ذ
ویرایشر
ویرایش- رو: صورت
- رمهچران: چوپان
ز
ویرایش- زینه: پله
- زاچ: زائو
ژ
ویرایش- ژاله: تگرگ
- ژرف: عمیق
س
ویرایش- سرگوشی: پچ پچ کنان
- سَرَک: خیابان، جاده
- سودا: خرید کردن
- سَیل کردن: نگاه کردن، تماشا کردن
ش
ویرایش- شفاخانه: بیمارستان
ص
ویرایشض
ویرایشط
ویرایشظ
ویرایشع
ویرایش- عقدهی حقارت: ایرانپرست
غ
ویرایش- غَرغَرک: فرفره
ف
ویرایشق
ویرایشک
ویرایش- کاسهگک: کاسه کوچک
- کژدم: عقرب
- کشالهدار: دامنهدار
- کلان: بزرگ
- کارگشتگی: جستجوی کار
گ
ویرایش- گپ: حرف، صحبت
- گُرده: کلیه
ل
ویرایش- لت و کوب شدن: کتک خوردن
- لُچ: لُخت
- لُک: ستبر، بزرگ
م
ویرایش- مانده: خسته
- مویسفیدها: ریشسفیدان
- معاینهخانه: مطب
- موزه: چکمه
ن
ویرایش- نهال شانی: نهالکاری
- نول: نوک، منقار
- نیچه: نی
و
ویرایشه
ویرایش- هوش کن: مواظب باش
- هول داشتن: هراس داشتن
- هراتی: حسود نیاسود
ی
ویرایش- یخَن: یقه، گریبان