فینرود فلاگوند
فینرود فلاگوند (انگلیسی: Finrod Felagund) یک شخصیت خیالی سرزمین میانی در نوشتههای جی. آر. آر. تالکین است که در سیلماریلیون ظاهر شده است. فینرود یک الف نولدور و پسر بزرگتر فینارفین و ائارون است. او برادر گالادریل است.[۱] فینرود تا پیش از سفر به غرب شاه نارگوتروند بود
فینرود فلاگوند | |
---|---|
شخصیت تالکین | |
پدیدآور | جی. آر. آر. تالکین |
اطلاعاتِ درونداستانی | |
نژاد | الف |
جنسیت | مرد |
عنوان | پادشاه نارگوتروند |
خانواده | فینارفین (پدر) ائارون (مادر) ارودرت (برادر) آنگرود (برادر) آئگنور (برادر) گالادریل (خواهر) |
کتابها | سیلماریون (۱۹۷۷) برن و لوثین (۲۰۱۷) |
شکلگیری
ویرایشریشهجویی
ویرایشفینرود صورت سینداری نام کوئنیایی فینداراتو تقریباً به معنی «فرزند توانای فینوه» است. نام کامل کوئینایی او فینداراتو اینگولدو است که شامل نامی که مادرش بر او گذاشته اما هیچ وقت ترجمه نشده است نیز میشود. صورت کامل کوئنیای نولدوری فینداراتو نیز آرتافینده است. فلاگوند اسم مستعاری است که دورفهایی که تالارهای نارگوتروند را گسترش دادند به او اعطا کردند. فلاگوند صورت سینداری نام خوزدولی فلاکگوندو به معنی «حفرکننده غارها» است. بئور و پیروانش (از نژاد انسان) نیز به فینرود نام نوم (خرد) را اعطا کردند. او القاب دیگری نیز دارد که از آن جمله میتوان این موارد را ذکر کرد: شاه/ارباب نارگوتروند و دوست انسانها.
نسخههای قدیمیتر
ویرایشاسم قبلی این شخصیت فلاگوث بوده است.[۲] در نسخههای قدیمیتر نوشتههای تالکین، شخصیتی که بعداً به نام فینارفین شناخته میشود فینرود نام داشت؛ اما این نام به فرزندش که اینگلور فلاگوند نام داشت داده شد که فینرود فلاگوند شد. در اولین نسخه ارباب حلقهها شخصیت گیلدور خودش را «گیلدور اینگلوریون از خاندان فینرود» معرفی میکند. در زمان نوشتن این بخش فینرود هنوز به فرزند سوم فینوه که فرزندش اینگلور فلاگوند نام دارد اشاره میکند. چونکه اینگلوریون به معنی «فرزند اینگلور» است میتوان نتیجه گرفت که «گیلدور اینگلوریون» فرزند اینگلور، فرزند فینرود، فرزند فینوه شاه نولدور بوده است. به این ترتیب گیلدور الفی است که تبار بلندمرتبهای دارد و از پسرعموهای الروند و گالادریل محسوب میشود.
اما وقتی نام فینرود در نسخه دوم به فینارفین تغییر کرد، جمله گیلدور تغییر نکرد. گیلدور در نسخههای بعدی شجرهنامههایی که تالکین آماده کرده وجود ندارد و در هیچکدام از نوشتههای بعدی به او اشارهای نمیشود. چون گیلدور رهبر گروهی از الفهاست که فرودو در کتاب یاران حلقه در جنگل ملاقات میکند (فصل سوم) به نظر میرسد که گیلدور در میان الفهای سرزمین میانی دارای جایگاهی است. اما به دلیل تغییر نامها «از خاندان فینرود» بودن دیگر معنی مشخصی ندارد. هاموند و اسکال (پژوهشگران کارهای تالکین) پیشنهاد کردهاند که ممکن است گیلدور فقط از اهالی خانه فینرود باشد؛ اما اینکه او رابطه نسبی با با آن خاندان داشته باشد مشخص نیست. [۳]
وقتی سیلماریلیون برای اولین بار منتشر شد، فینرود به عنوان برادر گالادریل، آنگرود، آئگنور و اورودرت معرفی شد. اما در نسخههای بعدی اورودرت تبدیل به فرزند آنگرود و الدالوته و بردارزاده فینرود شد. دلیل این تغییر این بود که برخی از اصلاحات تالکین در متونی که از خودش به جا گذاشته بود اعمال نشده بودند.[۴]
زندگینامه
ویرایشفینرود روابط دوستانهای با خاندان فینگولفین و تورگون داشت. او با فئانور و سوگند وی برای سفر به سرزمین میانی و پسگرفتن سیلماریلها از مورگوت مخالف بود اما برای اینکه از دوستانش جدا نشود به همراه پدرش و خاندان فینگولفین سفر را انتخاب کرد. فینرود در واقعه خویشاوندکشی در آکوالونده شرکت نداشت و از آن اطلاع هم نداشت چرا که به حرکت خود از راه ارامان ادامه داده بود. وقتی که او و همراهانش در حال حرکت در کنار ساحل بودند شخصی بر روی یک صخره ظاهر شد و آنها پیشگویی شمال را شنیدند. پس از آن فینارفین و بسیاری از پیروانش از ادامه مسیر منصرف شدند و به تیریون برگشتند. اما فینرود تصمیم گرفت که به همراه گروه فینگولفین راه خود به سمت سرزمین میانی را ادامه دهد.
مدتی پس از ورود به سرزمین میانی، فینرود به جزیره تول سیریون که در مسیر رود سیریون قرار داشت رفت و در آنجا قلعه میناس تیریث را بنا کرد. در حالی که فینرود و تورگون در سال ۵۰ دوره اول در ساحل سیریون به سمت جنوب سفر میکردند اولمو آنها را دچار خواب کرد و در خواب به آنها گفت که برای روزهای ناخوش آماده باشند که ممکن است با حمله ناگهانی مورگوت از آنگباند و درهم شکسته شدن ارتشهای شمالی شروع شوند. مدتی پس از این ماجرا، فینرود و خواهرش گالادریل به مهمانی شاه تینگول در سرزمین دوریات رفتند. در آنجا فینرود تالارهای زیرزمینی شهر محل زندگی تینگول، منهگروت، را بسیار تحسین کرد و تینگول نیز در مورد تنگهای در مسیر رود ناروگ و غارهایی در سمت ساحل غربی آن با او صحبت کرد. فینرود به غارهای ناروگ رفت و تالارها و اسلحهخانههایی را در دل زمین ایجاد کرد و آن محل نارگوتروند نامگذاری شد. فینرود برای ساختن این پناهگاه از دورفهای کوهستان آبی کمک گرفت و در ازا بسیاری از جواهراتی که از والینور با خود آورده بود را به آنها داد. در این زمان بود که دورفها گردنبند نائوگلامیر را برای او ساختند و به او لقب فلاگوند به معنی حفرکننده غارها را دادند. فینرود تصمیم گرفت که در نارگوتروند بماند و میناس تیریث را به برادرزادهاش اورودرت بدهد.
حدود سیصد سال پس از اینکه نولدور به بلریاند قدم گذاشت، فینرود به شرق سیریون سفر کرد و در آنجا با ماگلور و مايدروس از پسران فئانور به شکار مشغول شد. اما او پس از مدتی از شکار خسته شد و راهش را بهتنهایی به سمت کوهستان ارد لیندون (کوهستان آبی) ادامه داد. او در بلریاند شرقی در زمینهای تارگلیون اولین الف نولدوری بود که انسانها را ملاقات کرد. آن انسانها خویشاوندان و پیروان بئور کهنسال بودند. فینرود در حالی که انسانها خواب بودند به میان آنها رفت و چنگی را که بئور کنار گذاشته بود برداشت و آهنگی نواخت که به گوش انسانها نرسیده بود. وقتی انسانها بیدار شدند و به آهنگ فینرود گوش دادند، هر کدام فکر کرد که در یک رؤیای دلپذیر است. فینرود مدت زیادی را با انسانها گذراند و زبان آنها را فراگرفت و به آنها زبان سینداری را آموزش داد. لایکوئندی (الفهای سبز) که در اوسیریاند ساکن بودند نگران بودند که انسانها به طبیعت محل زندگیشان صدمه بزنند. بنابراین فینرود از طرف آنها با شاه تینگول که حاکم تمام بلریاند بود صحبت کرد و از او اجازه گرفت تا انسانها را به سمت استولاد هدایت کند.
در جریان نبرد داگور براگولاخ باراهیر از خاندان بئور جان فینرود را نجات داد و فینرود انگشتر خود را به نشانه دوستی به باراهیر داد. این انگشتر بعداً به نام انگشتر باراهیر شهرت پیدا کرد و سرانجام بهدست آراگورن رسید. سالها پس از داگور براگولاخ پسر باراهیر به نام برن بهدنبال کمک به نارگوتروند رفت. فینرود برای اینکه دین خود را ادا کند پادشاهی خودش را رها کرد و برن را برای پیدا کردن یکی از سیلماریلها همراهی کرد. کلهگورم و کوروفین که در آن زمان در نارگوتروند زندگی میکنند اهالی آنجا را متقاعد کردند که فینرود را همراهی نکنند. فقط ده جنگجو به ریاست الفی به نام ادراهیل به فینرود وفادار ماندند و شاهشان را همراهی کردند.
فینرود با استفاده از تواناییهایش ظاهر گروه را در مسیر سفر تغییر داده بود اما آنها بهوسیله سائورون دستگیر و به قلعه میناس تیریث که اکنون در اختیار سائورون بود و تول-این-گاوراس نامیده میشد برده شدند. در آنجا فینرود و سائورون با استفاده از آهنگهای قدرت با یکدیگر مبارزه کردند اما علیرغم تواناییهای فینرود سائورون پیروز شد. اما سائورون دقیقاً نمیدانست که افراد دستگیرشده چه کسانی هستند و هدفشان چه بوده است. سائورون برای کشف هویت و مقصود آنها را زندانی کرد. سائورون یک گرگینه را به زندان فرستاد تا آنها را به نوبت ببلعد تا مگر راز خودشان را آشکار کنند. اما هیچکدام صحبت نکردند. سائورون حدس زده بود که فینرود یکی از الفهای عالیمرتبه است و او را برای آخر نگه داشته بود. اما وقتی گرگ به برن حمله کرد فینرود زنجیرهایش را پاره کرد و گرگ را کشت اما خودش نیز بهسختی زخمی شد و جان سپرد.
فینرود پس از مدت کوتاهی بهخاطر کارهای شرافتمندانه در طول زندگی و بیمیلی در سفر به سرزمین میانی به زندگی برگردانده شد. در سروده لیثیان[۵] آمده است که فینرود اجازه یافت که به زندگی در والینور بازگردد و حالا او با اماری زندگی میکند. همچنین در سیلماریلیون آمده است که فینرود با پدرش فینارفین زیر سایه درختان الدامار قدم میزند.[۶]
شجرهنامه
ویرایشمیریل | فینوه از نولدور | ایندیس از وانیار | اولوه از تلری | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فئانور | فیندیس | فینگولفین | ایریمه | فینارفین | ائارون | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
فینگون | تورگون | آرهدل | آرگون | فینرود | آنگرود | آئگنور | گالادریل | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ایتریل | اورودرت | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
ائارندیل | گیل-گالاد | فیندویلاس | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الروس | الروند | کِلِبریان | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
آراگورن | آرون | الادان | الروهیر | ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
الداریون | |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
رنگ | توضیح |
---|---|
الف | |
انسان | |
نیمهالف | |
نیمهالفی که سرنوشت الفها را انتخاب کرد | |
نیمهالفی که سرنوشت انسانهای فانی را انتخاب کرد |
منابع
ویرایش- ↑ Tolkien, J.R.R. The Silmarillion. Ballantine. p. 380. ISBN(شابک) 0-345-32581-8.
- ↑ Drout, Michael D. C. (2007). "Finrod". J.R.R. Tolkien Encyclopedia: Scholarship and Critical Assessment. Taylor & Francis. p. 212. ISBN 978-0-41596-942-0.
- ↑ Hammond, Wayne G.; Scull, Christina (2005). The Lord of the Rings : a Reader's Companion. Boston: Houghton Mifflin. p. 104. ISBN 978-0-618-64267-0. OCLC 61687696.
- ↑ Kane, Douglas Charles (2009). Arda Reconstructed: The Creation of the Published Silmarillion. Associated University Presse. p. 74. ISBN 9-780-98014-963-0.
- ↑ Tolkien, J.R.R. (1985). Tolkien, Christopher (ed.). The Lays of Beleriand. The History of Middle-earth. Vol. 3.
- ↑ Tolkien, J.R.R. (1999). "Quenta Silmarillion, XIX: Of Beren and Lúthien". The Silmarillion.