مرتضی لبافینژاد
مرتضی لبافینژاد (۱۴ آذر ۱۳۲۳ شاهرود-۴ بهمن ۱۳۵۴ تهران) از مبارزین علیه حکومت پهلوی بود.[۱] همسر وی پروین سلیحی است.
تحصیلات و شغلویرایش
وی پس از تحصیلات ابتدایی در دبیرستان البرز تهران پذیرفته شد. پس از قبولی در رشته پزشکی به فعالیتهایی همچون تأسیس انجمن اسلامی دانشکده پزشکی دست زد و در امور فرهنگی و اجتماعی مشارکت فعال داشت. و در سال ۱۳۴۹ فارغالتحصیل شد و به سربازی رفت. او در این مدت به عنوان پزشک در روستاهای اطراف نهاوند به خدمت به محرومین شتافت. اولین سفر خارجی او به عربستان و سفر حج بود وی پس از آن به استخدام سازمان تأمین اجتماعی درآمد و به قزوین منتقل گردید.[۲] لبافی نژاد جزء ۳ نفر برتر رشته پزشکی بود و به همین دلیل برای ادامه تحصیل در آمریکا بورسیه شد. در آن زمان خمینی در نجف بود و او تصمیم گرفت برای پذیرش بورسیه و سفر به آمریکا با او مشورت کند و در نامهای به او شرایط خود را توضیح داد و نظر ایشان را جویا شد و خمینی در پاسخ گفت: «شما مخیر هستید.» و بدین صورت اختیار را به خودش واگذار کرد.[۳]
ازدواجویرایش
مرتضی لبّافی نژاد در ١٦ شهریور ١٣٥١ با پروین سلیحی که ازدواج کرد و از او صاحب فرزندی با نام یاسر شد.[۴]
فعالیت های سیاسیویرایش
وی فعالیتهای سیاسی خود را از همان اوان جوانی آغاز کرد و به جلسات تفسیر قرآن و آموزش معارف دینی راه یافت و به توزیع عکس و اعلامیههای امام خمینی همت گماشت.[۵]
آشنایی با سازمان مجاهدین خلق ایرانویرایش
وی در سال ۱۳۵۰ با سازمان مجاهدین خلق ایران آشنا شد و به عضویت تیم پزشکی این سازمان درآمد.[۶]
مواضع در قبال تغییر ایدئولوژی سازمانویرایش
لبافی نژاد در برابر تغییر ایدئولوژی سازمان، مقاومت کرد و پس از اطلاع از ماهیت و عملکرد مرکزیت سازمان، از همکاری اش با سازمان ابراز پشیمانی کرد.[۷]
دستگیریویرایش
با دستگیری وحید افراخته، هشت نفر از اعضای سازمان از جمله لبافی نژاد دستگیر شدند که مرتضی لبافی نژاد نیز در بین آنان بود. او در ۱۱ مرداد ۱۳۵۴ در تبریز بازداشت و به تهران منتقل شد.[۸]
مرگویرایش
او در چهارم بهمن ماه سال ۱۳۵۴ تیرباران شد.[۹]
پس از انقلاب، یک خیابان و یک بیمارستان در تهران به نام دکتر لبافینژاد نامگذاری شد.[۷]
فرازی از وصیتنامهویرایش
بسم الله الرحمن الرحیم و به نستعین. سلام و درود گرم من به پدر و مادر عزیزم. پدر و مادر مهربانم. پدر و مادری که هیچ چیز را از من دریغ نکردند. سلام من به همسر مهربان و فداکارم. همسر متقی و پرهیزکارم. سلام من بر یکایک فامیل عزیز و مهربانم که متأسفانه فرصت نام بردن یکایک آنها را ندارم. برای من نگران نباشید که خداوند فرموده است ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون. وقتی پای چوبه دار بروم، سرم را در برابر خداوند با افتخار بلند میکنم؛ به دلیل اینکه همیشه کاری را انجام دادم که فکر میکردم درست بوده و خدا نیز از آن راضی است.[۱۰]
آثار چاپ شده در مورد لبافی نژادویرایش
منابعویرایش
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ «مجاهدتهایی از شهید دکتر «لبافی نژاد»». ایسنا. دریافتشده در ۳۰ آبان ۱۳۹۴.
- ↑ http://shahidedanesh.ir/3361/
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۵ اکتبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۴ اکتبر ۲۰۱۷.
- ↑ http://www.sajed.ir/fa/news/70476/
- ↑ http://farhangi.tums.ac.ir/?part=menu&inc=menu&id=144
- ↑ و پس از اطلاع از ماهیّت و عملکرد مرکزیت سازمان، همکاری قبلی خود را راه خطا توصیف کرد و از آن ابراز پشیمانی نمود.
- ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ «دکتر قبل از اعدام برای خانوادهاش چه نوشت+عکس». خبرگزاری فارس. دریافتشده در ۳۰ آبان ۱۳۹۴.
- ↑ «آقای دکتر قبل از اعدام برای خانوادهاش چه نوشت+عکس». مشرق نیوز. دریافتشده در ۳۰ آبان ۱۳۹۴.
- ↑ «انتشار زندگینامه داستانی شهید "مرتضی لبافی نژاد"». خبرگزاری کتاب ایران. دریافتشده در ۳۰ آبان ۱۳۹۴.
- ↑ «نسخه آرشیو شده». بایگانیشده از اصلی در ۲۵ اکتبر ۲۰۱۷. دریافتشده در ۲۴ اکتبر ۲۰۱۷.
- ↑ «انتشار زندگینامه داستانی شهید "مرتضی لبافینژاد"». خبرگزاری کتاب ایران. دریافتشده در ۳۰ آبان ۱۳۹۴.