مولیر (نمایشنامه)
مولیر (نام روسی: Кабала святош) نمایشنامه ای روسی نوشتهٔ میخائیل بولگاکف است. بولگاکف در نمایشنامهی مولیر زندگی کمدین نابغهی فرانسوی ژان باپتیست پوکلن، مشهور به مولیر، را محور اثر خود قرار میدهد و با تمرکز بر سه سال آخر زندگی وی، که به خاطر نوشتن تارتوف، دن ژوان و مردمگریز مغضوب ارباب کلیسا واقع شد، نمونهای درخشان از تراژدی نخبهکشی بهدست میدهد.[۱] این نمایشنامه در سال ۱۳۹۷ با ترجمهی عباسعلی عزتی در انتشارات افراز منتشر شده است.[۲]
مولیر | |
---|---|
نویسنده | میخائیل بولگاکف |
خلاصه داستانویرایش
نمایشنامهی مولیر به سه سال آخر زندگی مولیر کمدین فرانسوی میپردازد. مولیر به خاطر نوشتن نمایشنامههای تارتوف، دن ژوان و مردمگریز مغضوب ارباب کلیسا واقع میشود، و اسقف اعظم پاریس و پیروانش در مقابل وی که در اوج محبوبیت است، میایستند. آنها یک گروه مخفی تشکیل میدهند که با تفسیر به رای انجیل به نتیجه میرسند مولیر به دلیل نوشتن کمدیهای پیشگفته مرتد شده و مستوجب مرگ است. آنها ازدواج مولیر با هنرپیشهی جوان گروهش را دستاویز قرار میدهند و زن سابق مولیر را که او هم هنرپیشهی گروه است به اعتراف علیه مولیر مجبور میکنند. مولیر که در استخدام پادشاه است از او انتظار حمایت و پشتیبانی دارد. لویی چهاردهم ابتدا جانب مولیر را میگیرد و وقعی به سعایت اسقف اعظم نمینهد، اما در نهایت پشت او را خالی میکند و هنرمند نابغهی دربارش را مثل گوشت قربانی مقابل ارباب کلیسا میاندازد.[۳]
نقد و تحلیلویرایش
بولگاکف با زیبایی و رندی، سه قدرت صاحب نفوذ جامعه، یعنی دربار و کلیسا و هنر را رو در روی هم قرار میدهد. نتیجهی این کشمکش و مبارزه، قربانی شدن مولیر، نماد هنر و خلاقیت است.
بولگاکف در ساختن فضای حاکم بر عصر لویی چهاردهم نیز ماهرانه عمل میکند؛ تصویری که او بهدست میدهد، تصویر جامعهای است که زیر سلطهی حکومتی مطلقه است و طنز واقعی مجالی برای رشد نمییابد. کمدی تنها میتواند در حیطهی فکاهیات و لودگی گام بردارد و اگر غیر از این باشد سر صاحبش را بر باد میدهد. با این حال مولیر کوتاه نمیآید و در عین حالی که در خدمت پادشاه است، آزادگیاش را از دست نمیدهد، مقابل او زانو نمیزند و به تملق و چاپلوسی متوسل نمیشود، پیش از آنکه به وصف پادشاه بپردازد، در حضور وی ابتدا از خود بهعنوان بازیگر حرف میزند، سپس به تئاتر محبوبش پالهرویال میپردازد و از نقش اجتماعی کمدی میگوید. تنها زمانی که اشراف حاضر در تئاتر از جسارت او ابراز شگفتی میکنند، اشعارش را به افتخار پادشاه فرانسه به پایان میبرد. بولگاکف در همان ابتدای نمایش، مولیر را در پشت صحنه نشان میدهد و با نمایش حساسیت اجرا در حضور پادشاه، درگیری خانوادگی مولیر و روابط شخصیاش ماهرانه گرهافکنی میکند و با ظرافت و سادگی مولیر را به عنوان بازیگر و نمایشنامهنویسی نابغه معرفی میکند و در مرکز اثر خود به حرکت درمیآورد. کنش دراماتیک، انگار که از درون تحت فشار باشد، باز میشود و گسترش مییابد. تلاطم زندگی مولیر بیشتر و بیشتر میشود؛ زندگی خانوادگیاش بههم میریزد، رابطهاش با کلیسا به تیرگی میگراید و حمایت پادشاه را از دست میدهد.
نمایشنامهی مولیر از دو منظر دیگر نیز حایز اهمیت است: یکی از لحاظ تیپهای متنوعی که بولگاکف با حوصله و دقت ساخته و پرداخته، دیگر از نظر طرح و توطئههای سرگرمکننده و جذابی که تماشاگر را تا انتهای نمایش نگه میدارد. طرح و توطئه در مولیر دارای مفهومی درونی است، در خدمت کشش دراماتیک است و آن را تقویت میکند. زندگی شخصی و حرفهای ـ اجتماعی مولیر در هم تنیده میشود و روابط خانوادگیاش بههم میریزد. مادلنا بژار، هنرپیشهی مستعد گروه که بیست سال وفادارانه با مولیر زندگی کرده، اکنون از او روی گردانده و در صحنهی اعتراف در برابر شارون، زیر فشار روانی، اعترافی میکند که موجب تکفیر مولیر میشود و در نهایت به قیمت جانش تمام میشود.
رویارویی مولیر با شارون، نقطهی اوج نمایشنامه است. بولگاکف در اینجا با رندی و زیرکی دو نیروی اجتماعی را روبهروی هم قرار میدهد و مفهومی نمادین را به ذهن متبادر میسازد. این دو نیرو نه به خاطر زندگی بخشیدن، که بهخاطر فنا کردن رودرروی هم ایستادهاند. بولگاکف علاوه بر این، از تراژدی نخبهکشی در جهت بذلهگویی سیاسی نیز استفاده میکند. او مولیر نابغه را در برابر پادشاه ظالم قرار میدهد و کاری میکند که نبوغ او سرانجام باعث نابودیاش میشود.
بولگاکف روی ریاکاری لویی چهاردهم تمرکز میکند و عظمت ساختگی و متکبرانهی او را آشکار میسازد. لویی ابتدا از در لطف و مرحمت درمیآید تا مولیر نابغه را رام کند، اما تضاد میان آن دو جدیتر از آن است که با این ترفندها رنگ ببازد و از میان برود، چنانکه نمیرود و در پردهی چهارم نمایشنامه آشکار میشود. پادشاه لطف خود را از مولیر دریغ میکند، او را که بیمار و تنها شده، از طریق اسقف اعظم و پیروانش متوقف میکند، و مولیر، مأیوس و ناامید، در حالت نیمهدیوانگی، پادشاهی را که ولینعمتش بود و پیش از آن وی را «آفتاب فرانسه» نامیده بود، ترک میکند.[۴]
شخصیتهای نمایشنامهویرایش
ژان باتیست پوکلن د مولیر؛ هنرپیشه و درامنویس مشهور
مادلنا بژار؛ هنرپیشه
آرماندا بژار؛ هنرپیشه
مارییتا ریوال؛ هنرپیشه
شارل وارله د لاگرانژ؛ هنرپیشه با لقب کاتب
زاخاریا موارون؛ هنرپیشهی مشهور، عاشق
فلوبر دو کرویزی؛ هنرپیشه
ژان ژاک بوتون؛ متصدی شمعها و خدمتکار مولیر
لویی کبیر؛ پادشاه فرانسه
مارکی د ارسینی؛ دوئلکننده، با لقب یکچشم
مارکی د شارون؛ اسقف اعظم پاریس
مارکی د لساک؛ شرطبند
کفاش درستکار؛ دلقک پادشاه
شارلاتان؛ نوازندهی هارپ
زن ناشناس نقابدار
پدر بارثلمی؛ واعظ آواره
برادر قدرت؛ عضو انجمن فداییان
برادر ایمان؛ عضو انجمن فداییان
رنه؛ دایهی سالخوردهی مولیر
راهبه
سوفلور
اعضای انجمن فداییان
درباریان، تفنگداران و دیگران[۵]
منابعویرایش
- ↑ بولگاکف، میخاییل (۱۳۹۷). مولیر، ترجمهی عباسعلی عزتی. تهران: انتشارات افراز. صص. ص ۴۱، مقدمهی مترجم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۴۳-۹۷۸-۲.
- ↑ «نمایشنامه مولیر». انتشارات افراز. ۱۳۹۷-۰۷-۰۷. بایگانیشده از اصلی در ۱۳ فوریه ۲۰۱۹. دریافتشده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۸.
- ↑ «Кабала святош». بایگانیشده از اصلی در ۳۰ سپتامبر ۲۰۱۸. دریافتشده در ۲۹ سپتامبر ۲۰۱۸.
- ↑ بولگاکف، میخاییل (۱۳۹۷). مولیر (نمایشنامه)، ترجمهی عباسعلی عزتی. تهران: انتشارات افراز. صص. صص ۴۱-۴۵، مقدمهی مترجم. شابک ۹۷۸-۹۶۴-۲۴۳-۹۷۸-۲.
- ↑ پیشین. صص. ص ۴۷.