نیازهای هیجانی اساسی انسان
نیازهای هیجانی اساسی انسان
جفری یانگ، بنیانگذار طرحواره درمانی، پنج تکلیف اصلی دوران کودکی را شناسایی کرده است. طبق نظر وی هر کودک هنگامی که به دنیا می آید با ۵ نوع نیاز هیجانی روبروست که اگر این نیازها برآورده نشوند، در شخصیت کودک طرحواره های ناسازگاری تشکیل می گردد. این نیازها عبارتند از:
دلبستگی ایمن
هویت، خودمختاری و کفایت
ابراز نظر و هیجانات سالم
تفریح و شادی
محدودیت های واقع بینانه
این نیازها، جهان شمول هستند. همۀ انسانها، این نیازها را دارند، اگرچه شدّت این نیازها در بعضی افراد بیشتر است. فردی که از سلامت روان برخوردار است، می تواند این نیازهای هیجانی اساسی را به طور سازگارانه ای ارضاء کند. گاهی اوقات تعامل بین خلق و خوی فطری کودک و محیط اولیّه، به جای ارضاء این نیازها، منجر به ناکامی می شود. هدف ریشه های تحولی طرحواره های ناسازگار اولیه و درمانی، این است که به بیماران کمک کند تا راه های سازگارانه تری برای ارضاء این پنج نیاز هیجانی بیابند.
دلبستگی ایمن
این نیاز از بدو تولد وجود دارد. رفتار اعضای خانواده با ما در سنین نوزادی و کودکی در شکل گیری امنیت بنیادین نقش بسزایی دارد. اگر محیط دوران نوزادی و کودکی، امن و باثبات نباشد، به احتمال زیاد یکی از طرح واره های زیر در ذهن ما شکل می گیرد: طرحواره رهاشدگی/بی ثباتی، طرحواره بی اعتمادی/بدرفتاری، طرحواره نقص/شرم، طرحواره محرومیت هیجانی و طرحواره انزوای اجتماعی
هویت، خودمختاری و کفایت
ارضای این نیاز برای دستیابی به استقلال سالم و جدایی سالم از والدین ضروری است. چنانچه از دوران کودکی به ما مسئولیت داده نشود، ما را به انجام کارهای مستقلانه تشویق نکنند و توانایی های ما را زیر سوال ببرند، احتمالا فرصت شکل گیری طرح واره هایی مثل وابستگی یا آسیب پذیری در ذهن ما مهیا می شود. به تدریج عزت نفس سالمی در ما شکل می گیرد، اما اگر در دوران کودکی از حمایت والدین و همسالان برخوردار نباشیم، احتمال شکل گیری طرح واره هایی مثل آسیب پذیری، خود تحول نیافته/گرفتار، وابستگی/بی کفایتی، یا طرحواره شکست وجود دارد.
ابراز نظر و هیجانات سالم
در محیط سالم، بچه ها تشویق می شوند نیازها و تمایلات خو را بیان کنند. اگر محیط، مانع این کار شود، بچه ها به تدریج یاد میگیرند نیازها و تمایلات خود را در مقایسه با نیازها و تمایلات والدین، کم ارزش تلقی کنند. اغلب بچه هایی که در این محیط ها بزرگ شده اند خاطراتی از تنبیه و تحقیر دارند و خودشان را کم ارزش تلقی می کنند و دست کم می گیرند. زمانی که جلوی نیاز به خودابرازگری کودک گرفته شود، احتمالا طرح واره های منفی گرایی/بدبینی، بازداری هیجانی، تنبیه و یا طرحواره معیارهای سخت گیرانه در ذهن فرد نقش می بندد.
تفریح و شادی
چنانچه در دوران کودکی عشق، محبت، همدلی، درک و راهنمایی را از اعضای خانواده و همسالان دریافت نکنیم، به احتمال قریب به یقین یک یا دو طرح واره زیر در ذهن ما نفوذ پیدا می کنند: طرحواره ایثار، طرحواره اطاعت، طرحواره پذیرش جویی/جلب توجه
محدودیت های واقع بینانه
چنانچه والدین بسیار سهل انگار باشند و کودک با هیچ گونه محدودیت واقع بینانه ای روبرو نشود، کودک برای نیازهای دیگران پشیزی ارزش قائل نمی شود. اگر در محیط زندگی کودک هیچ گونه محدودیت واقع بینانه ای وجود نداشته باشد، احتمالا طرح واره استحقاق/بزرگ منشی، یا طرح واره خویشتن داری و خودانضباطی ناکافی در ذهن کودک شکل می گیرد.
نکته قابل توجه این است که در ارتباط با پنج نیاز اول، چنانچه این نیازها برآورده نشوند، ممکن است یکی از طرح واره ها یا هر دو طرح واره در ذهن کودک نقش ببندد. این حوزه ها ملاک هایی را برای رشد هیجانی سالم فراهم می کنند. البته هیچ کس به عنوان کودک (یا بزرگسال) تمام نیازهایش ارضاء نمی شود. اما ما با تجارب اولیه شکل می گیریم و این بستر هیجانی ماست.
اخیراً بالینگران شناختی در مورد تأثیرگذاری تجارب كودكی بر باورهای ناسازگار بیماران تمركز كرده اند و تعدادی از نظریه پردازان پیشنهاد كرده اند كه رخدادهای اولیه، اثر بحرانی و مهمی بر تحول طرحواره ها دارند. [۱]