قنات قصبه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Gonabadi (بحث | مشارکت‌ها)
Gonabadi (بحث | مشارکت‌ها)
خط ۶۰:
 
کاریز قصبهٔ شهر گناباد که یکی از شاهکارهای آبی جهان است،<ref name="mehr" /> و از دو رشتهٔ اصلی و شش شاخهٔ فرعی تشکیل شده‌است و مادرچاه آن در دامنهٔ شمالی سیاه کوه و خروجی کنونی قنات در جنوب محلهٔ معروف به قصبهٔ شهر قرار دارد. طول این قنات بیش از ۳۳ کیلومتر است<ref name="همشهری آنلاین">[http://hamshahrionline.ir/details/163660/ همشهری آنلاین، قنات قصبه]</ref> و عمق مادرچاه اصلی در انتهای رشتهٔ «دولاب نو» با توجه به شیب زمین حدود ۳۰۰ متر (۵+-) و میزان آب دهی آن بیش از ۱۳۰ لیتر در ثانیه‌است.
 
== تاریخ قنات قصبه ==
 
در روستاهای دهستان زیبد گناباد چند قلعه وجود دارد که قدیمی‌ترین آنها قلعه زیبد، شهاب گبر یا شاه نشین، پیران و دژ فرود می‌باشد. قلعه فرود امروز در مکانی که به کوه قلعه معروف است قرار دارد و از آن تنها قطعاتی از ساروج باقی مانده است. یکی دیگر از قلعه هایی که در زیبد وجود دارد قلعه شهاب گبر می باشد.احتمالا نام این قلعه نیزک و نیازک بوده که بعدها نام معادل آن در پارسی یعنی شهاب را برای نامیدن آن بکار برده اند.در پارسی میانه (پهلوی) نیزک و نیازک به معنای شهاب بوده و از اصطلاحات ستاره شناسی است.فرود پسر سیاوش و مادرش جریره دختر پیران است. فرود برادر ناتنی‌ شاه نیک ‌نام کیخسرو می باشد. او دژبان مرزی توران زمین بود و در قلعه ای که با نام او به فرود نامیده می شد می زیست. با این وجود فرود از تورانیان دل خوشی نداشت و در پی انتقام خون پدرش سیاوش بود..پس از مرگ سیاوش ، کیخسرو فرزند او پادشاه ایران میگردد. کیخسرو سپاهش را به فرماندهی توس به سوی توران روان میکند و دستور میدهد از بیابان بروند چرا که میداند برادرش فرود مرزبان توران است. ولی توس از راه کوهستان میرود و در راه هر آنچه را که می بیند از میان می برد. سپاه به نزدیک دژ فرود می رسد.فرود چون میفهمد آن سپاه را برادرش به خونخواهی پدرشان فرستاده ، تصمیم می گیرد به آنها بپیوندد. فرود با تخوار به بالای کوه میروند تا سپاه را ببیند. تخوار یک یک پهلوانان را از روی درفششان به فرود معرفی می کند. توس آنها را بالای کوه می بیند و گمان می کند جاسوسند.خشمگین شده و به پهلوانان بانگ می زد ، کسی برود و آن دو نفر را بیاورد و اگر نیامدند آنها را هلاک کند. بهرام فرزند گودرز بر اسب می زند و بالای کوه می رود. بهرام به تندی سخن آغاز می کند ولی وقتی نشان سیاوش، خال سیاه را به روی بازوی فرود میبیند او را می شناسد و از اسب پیاده شده ، در برابرش سربر خاک می نهد. فرود نیز از اسب پیاده می شود و به بهرام می گوید :
 
دوچشم من ار زنده دیدی پدر
 
همانا نگشتی از این شادتر
 
بهرام به فرود می گوید: ای شهریار، توس انسان خردمندی نیست و با خاندان شما سر یاری ندارد و خود در هوای شاهی است. این را بدان هرکس به جز من به سوی تو آمد بر آنها ایمن باش. در دژ را ببند و مواظب باش. وقتی بهرام سوار اسب شد که برود، فرود گرزی پیروزه که دسته اش از زر است به او هدیه می دهد. چون بهرام نزد توس باز می گردد به او می گوید که آن شخص فرود بود و کیخسرو گفته کسی مزاحم برادرش نشود. ولی توس ستمکاره چنین پاسخ میدهد:
 
ترا گفتم او را بنزد من آر
 
گر او شهریارست پس من کیم
 
یکی ترک زاده چو زاغ سیاه
 
سخن هیچ گونه مکن خواستار
 
برین کوه گوید ز بهر چیم
 
برین گونه بگرفت راه سپاه
 
پس رو به پهلوانان می کند و میگوید کسی را میخواهم که پیش آن تورانی رفته و سرش را ببرد و برایم بیاورد. یکی نامور خواهم و نامجوی
 
سرش را ببرد بخنجر ز تن
 
کز ایدر نهد سوی آن ترک روی
 
بپیش من آرد بدین انجمن
 
بهرام گفت از خداوند خورشید وماه دلت شرم آورد که :
 
بدان کوه سر خویش کیخسرو است
 
هران کس که روی سیاوش بدید
 
که یک موی او به ز صد پهلوست
 
نیارد ز دیدار او آرمید
 
سخنان بهرام در توس اثر نمیکند.پس از آن جنگ در می گیرد و در نهایت پس از کش و قوس بسیار سپاه فرود شکست می خورند. فرود زخمی می شود و به دژ پناه میبرد و در بالین تمام میکند. زنان و کودکان بر بلندی دژ میروند و از آنجا خویشتن را بر زمین می افکندند تا اسیر نشوند.جریره مادر فرود آتش بزرگی بر می افروزد و همه ی گنجها را به آتش می سپرد و پس از آن به سرای اسبان رفته تیغی به دست می گیرد و شکم اسبان را می درد. در حالی که خون و عرق چهره اش را فراگرفته به بالین فرود می رود دشنه ای بر می کشد، صورت خود را بر صورت تنها فرزند خود می نهد و دشنه را بر شکم خود فرو می کند و جان می دهد. دیری نمی گذرد که ایرانیان در دژ فرود را می گشایند. بهرام خود را به نزدیک بالین فرود رسانیده و در کنار پیکر او زانو می زند. سپس رو به ایرانیان کرده و می گوید : اینک چگونه در روی کیخسرو نگاه خواهیم کرد، شما به کین سیاوش کمر بستید اما در آغاز راه پسر سیاوش را کشتید. پهلوانان همه گرد تخت جمع می شوند و توس هم اشک بر رخسارش می آید.
 
چنین گفت گودرز با توس و گیو
 
که تندی نه کار سپهبد بود
 
که تندی پشیمانی آردت بار تو
 
همان نامداران و گردان نیو
 
سپهبد که تندی کند بد بود
 
در بوستان تخم تندی مکار
 
پس دخمه ای شاهوار در آن کوهسار بنا می کنند، تن و بدن فرود را می آرایند و زرسپ و ریونیز را در کنار فرود به دخمه می سپرند. پس از پیروزی بر تورانیان کیخسرو به خاطر خون برادرش که بیگناه در این خاک ریخته شد با مشورت کَوی‌ها ، کَرپنان و ارتو فرمان داد قناتی بزرگ (قنات قصبه) را در این منطقه احداث کنند.
 
 
== ویژگی‌های کاریز در تاریخ ==