آترا-هاسیس: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌نشده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
پایان باز خوانی سه لوح (افزودن یادداشت درباره سطرهای پایانی)
گمخ - بازنویسی لوح‌ها - یک
خط ۳۷:
[[Image:bm-epic-g.jpg|thumb|لوحِ به [[خط میخی|خط میخیِ]] حماسه‌ی'' آترا-هاسیس'' در [[موزه بریتانیا]]]]
 
زمانی که خدایان انسان بودند، کار شاق و اجباری بر دوش آنها بود.{{efn|پیش از آن که بشریت وجود داشته باشد، خدایان بزرگ کار اجباری را بر خدایان کوچک تحمیل کردند. در ترجمه انگلیسی واژه drudgery آمده است که معنای «خر حمالی» هم می‌دهد.}} کار بسی سخت و طاقت‌فرسا بود. هفت خدای بزرگ، خدایان کوچک را به این کار اجباری گماشتند. پدرشان [[آنو]]، پادشاه؛ مشاورشان [[انلیل]]، جنگجو؛ رئیسشان [[نینورتا]]. قرعه انداختند و خدایان هر یک سهمی بردند.{{efn|والتر برکرت مدلِ پیاده شده در آتراهاسیس را تا قطعهٔ مشابه در ''[[ایلیاد]]'' دنبال می‌کند: تقسیمِ بنا بر قرعه انداختنِ هوا، دنیای زیرین، و دریا در بین [[زئوس]]، [[هادس]]، و [[پوزئیدون]]؛ "بازنشانی که از میانهٔ آن می‌توان هنوز هم چارچوب خارجی را مشاهده کرد." (ص. ۹۱–۸۸)
 
Burkert, Walter. 1992. ''The Orientalizing Revolution: Near Eastern Influence on Greek Culture in the Early Archaic Age''. [[Harvard University Press]].}} آنو به آسمان رفت، انلیل بر زمین ماند،{{sfn|Foster|1995|p=52}} دریا به [[انکی (خدای سومری)|انکی]] رسید. خدایان بزرگ در آسمان بلند،بزرگ، کار اجباری را بر اگیگی‌ها<ref group="و" dir=ltr>dingirs</ref>
{{efn|({{Lang-sux|𒀭|lit=الهی}})Green, Margaret Whitney. 1975. "Eridu in Sumerian Literature" (PhD dissertation). University of Chicago. p. 224.
 
دترمینیتیو (تعیین‌کننده‌هایی که گروهِ واژه را نشان می‌دهند) [[زبان اکدی|اکدی]] ''dingir'' ({{Lang-sux|𒀭|label=none}}) معمولاً به ''ایزد'' یا ''ایزدبانو'' ترجمه می‌شود. در همان حال می‌شود به ''کاهن'' یا ''کاهنه'' ترجمه شود، حتی با وجود اینکه واژه‌های اکدی دیگری (e.g. {{Lang-sux|ēnu|label=none|italic=yes}} و {{Lang-sux|ēntu|label=none|italic=yes}}) نیز همین ترجمه را دارند. بنا بر این [[اسم]] "الهی" برای بازتاب این ابهام در ''dingir'' استفاده می‌شود.}}
{{efn|ابهام این واژه بیشتر از این است: علاوه بر دترمینیتیو، این واژه در صورت‌های [[اندیشه‌نگاشت]]، [[واژه‌نگاشت]] و [[آوانگار]] خود دارای معناها و کارکردهای کمابیش متفاوتی است که بر ابهام قضیه می‌افزاید.}} تحمیل کردند. اگیگی‌ها راه‌آب‌ها، کانال‌ها و همه کارها. اگیگی‌هاکانال‌ها، دجله را کندند و پس از آن فرات را کندند. سالهایچهل کارسال شاقگذشت و اجباری را شمردند، چهل سال دراز. آنها گفتند «باید انلیل جنگجو را از اقامتگاهش دور کنیم.»{{sfn|Foster|1995|p=53}}{{efn|افتادگی در حدود چهار سطر متن اصلی با متن دیگر پر می‌شود.}} رئیسشانرئیس درقدیمی روزگاران قدیم به برادرانشآنها گفت «باید او را بکشیم. یوغ را بشکنیم.» خدایان به او گوش فرا دادند و ابزار خود را آتشاز زدند،جمله بیل خود را آتش زدند، و سبدهای خاک خود را بهآتش شعلهزدند سپردند.و به دروازه منزل انلیل فرا رفتند. در شب بود، خانه‌اش را محاصره کردند، خدا خبر نداشت. (اکور) را محاصره کردند،کردند. انلیلکالکال خبرو نداشت!نوسکو کالکالنیز نوسکودر راخانه بیدار کرد.بودند، آن دو به جنجال و هیاهوی اگیگی‌ها گوش دادند. نوسکو، ارباب خود را بیدار کرد و از تخت به در آورد.{{sfn|Foster|1995|p=54}}{{efn|به کار نبردن فعل برای گفتن در این بخش متن، تاکید بر هیجان و شتابزدگی است.}} انلیل به نوسکو گفت «دروازه خود را ببند، سلاح فراز آور و در پیش من بایست.» نوسکو دروازه خود را بست، سلاح فراز آورد و در پیش انلیل ایستاد.{{efn|نوسکو به رنگ‌پریده بودن انلیل اشاره می‌کند و به درخت گز تشبیه می‌کند.}} انلیل بابه گفتهپیشنهاد نوسکو، آنو و انکی را فرامی‌خواند.{{sfn|Foster|1995|p=55}}
 
هر سه با یکدیگر ملاقات می‌کنند. انلیل ماجرای شورش را شرح می‌دهد «بر ضد من [شورش کرده‌اند]؟ آیا باید بجنگم [بر ضد فرزندان خود]؟ با چشمان خود چه دیدم؟ نبرد به دروازه‌ام رسید!». آنو آماده سخن می‌شود و به انلیل می‌گوید بگذار دلیلش را با فرستادن نوسکو دریابیم.{{sfn|Foster|1995|p=55}} نوسکانوسکو به دیدار شورشیان می‌رود و گفته‌های انلیل را به آنها می‌گوید.{{efn|این بخش پرتکرار است. انلیل به دنبال عامل تحریک است.}} پاسخ می‌دهند «تک‌تک ما اعلام جنگ کردیم.» خدایان از سختی، طاقت‌فرسایی و کشنده بودن کار شاق و اجباری خود می‌گویند. نوسکو پیام را برای انلیل می‌برد{{sfn|Foster|1995|p=56}} و او با شنیدن حرفهای خدایان اشک بربه چشم می‌آورد. به آنو می‌گوید که با او به آسمان خواهد رفت. آنو گفته‌های اگیگی‌ها را تایید می‌کند «چرا آنها را سرزنش کنیم؟»، می‌‌گوید فریاد و هیاهو و جنجال آنها را هنگام بیگاری می‌توان شنید.{{efn|در متن اصلی افتادگی است. این بخش با متنی پر می‌شود که واژه «ائا» به جای «انکی» آمده است. او نیز سخنان آنو را بازتاب می‌دهد.}} ائا چاره‌ساز می‌شود{{sfn|Foster|1995|p=57}} و پیشنهاد آفرینش انسان را برای انجام دادن کار خدایان می‌دهد، یوغ بر دوش انسان قرار می‌گیرد.{{efn|به متن اصلی بازمی‌گردیم و دوباره «انکی» به جای «ائا» آمده است.}} برای این کار، مامی{{efn|علاوه بر Mami، دو عبارت Belet-ili و Nintu نیز به کار رفته است. او قابله (ماما) است.}} خردمند فرا خوانده می‌شود. «انسانی خلق کن تا یوغ را به دوش گیرد». مامی از انکی کمک می‌گیرد، او باید برای خلقت انسان گِل فراهم کند. انکی می‌گوید پس از تطهیر در روزهای اول، هفتم و پانزدهم ماه؛ یک خدا باید کشته شود و گوشت و خون او با گل آمیخته شود. خدا و انسان در گل آمیخته خواهند بود و روح بر جای خواهد ماند.{{sfn|Foster|1995|p=58}}{{efn|فاستر در یادداشت توضیح می‌دهد: «این سخنرانی را به این معنا می‌دانم که یک خدا (Aw-ilu) را بکشید که او «الهام‌بخش» (temu) شورش بوده است، جلادان را تطهیر کنید، اما یک «روح» (etemmu) از خدای مقتول باقی بماند تا بخشی از انسان (awelu) تازه-آفریده باشد. ضربان این روح یادآور ابدی خدای مرده خواهد بود.»}}{{efn|چیدمان و خوانش اندرو جرج از همین سطرها در بخش تفسیر آمده است.}}
 
آو-ایلو{{efn|فاستر: آو-ایلو (Aw-ilu) ممکن است بازی با واژه «انسان» (man)(awelu) باشد. در نسخه دیگر، این نام به صورت Alla (Aw-ila?) آمده است.}} که آغازگر شورش بود، قربانی می‌گردد و نینتو گوشت و خون او را با گل در هم می‌آمیزد. خدایان بزرگ و اگیگی‌ها بر گل آب دهان می‌اندازند. یوغ بر دوش انسان قرار می‌گیرد. خدایان به پابوس مامی می‌روند.{{sfn|Foster|1995|p=59}}{{efn|در این بخش افتادگی است. با متن متاخری پر می‌شود که توصیف ایجاد هفت جنین مذکر و هفت جنین مونث است.}} مامی پس از خواندن افسون، بر گل آب دهان می‌اندازد و چهارده تکه از آن برمی‌گیرد. هفت عدد را در سمت راست و هفت عدد را در سمت چپ قرار می‌دهد. در میان آنان آجری می‌گذارد ...{{sfn|Foster|1995|p=60}} پس از ده ماه{{efn|فاستر: به معنای پس از تکمیل نه ماه است.}} زهدان باز می‌گردد.{{sfn|Foster|1995|p=61}}{{efn|توصیف پرجزئیاتی از به دنیا آمدن و مراسم آن می‌آید، سپس انسان تولید مثل را آغاز می‌کند و در خدمت خدایان قرار می‌گیرد. تولید مثل بشریت تداوم می‌یابد. انلیل از سر و صدای آنها به ستوه می‌آید و برای نابودیشان طاعون نازل می‌کند.}}
 
۱۲۰۰ سال سپری می‌شود، زمین گسترده می‌گردد، انسانها افزایش می‌یابند. زمین پر می‌شود،شده است و انلیل سر و صدای آنها را می‌شنود و خواب راحت ندارد. آترا-هاسیس با انکی گفتگو می‌کند، «آیا بیماری برای همیشه است؟»{{sfn|Foster|1995|p=62}} انکی{{efn|«ائا» نام دیگر «انکی» است و در این ترجمه بنا به آنکه بخش خاصی با کدام نسخه پر شده باشد، یکی از دو واژه به کار رفته است.}} به او راه چاره را نشان می‌دهد. «خدایان خود را تکریم نکنید، الهه‌های خویش را نیایش نکنید، درگاه نامتار{{efn|خدای طاعون}} جویید، نان پخته به آنجا برید.»{{sfn|Foster|1995|p=63}} آترا-هاسیس بزرگان را بر دروازه خویش گرد می‌آورد و راهکار ائا را با آنها در میان می‌گذارد. بزرگان به حرف او توجه می‌کنند و در شهر برای نامتار معبدی می‌سازند. کارها به انجام می‌رسد و قرص نان بر در نامتار قرار می‌گیرد. نامتار شرمنده از هدیه می‌گردد و دست از کار خود می‌شوید. تب و لرز پایان می‌یابد و هیاهو دوباره آغاز می‌گردد. انلیل قحطی نازل می‌کند و اینبار ادد نقش مهمی دارد. ائا نظاره‌گر است.{{sfn|Foster|1995|p=64-65}} انسانها به سختی می‌افتند: در سال دوم ذخیره‌ها تمام می‌شود؛ در سال سوم چهره‌ها از گرسنگی دگرگون می‌گردد؛ در سال چهارم پاهای آنها کوتاه می‌شود و شانه‌های عریض آنها فرو می‌افتد؛ سال پنجم مادران و دختران به بردگی فروخته می‌شوند؛ سال ششم دخترانشان و پسرانشان را می‌خورند، از فرزندان خود سیراب می‌گردند اما در آستانه مرگ هستند. آترا-هاسیس بار دیگر با ائا گفتگو می‌کند.{{sfn|Foster|1995|p=66}}
 
=== لوح II ===