عاشورا: تفاوت میان نسخه‌ها

[نسخهٔ بررسی‌نشده][نسخهٔ بررسی‌شده]
محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه ویرایش پیشرفتهٔ همراه
آخرین تغییر متن (توسط PersianEagle) رد شد و به نسخهٔ 37203826 توسط Jeepubot برگردانده شد: وپ:القاب، وپ:لحن
برچسب: واگردانی دستی
خط ۴۹:
 
=== پیشینهٔ تاریخی سوگواری برای حسین ===
سابقهٔ سوگواری و برپایی عزاداری برای حسین بن علی به اولین روزهای بعد از عاشورا، در محرم سال ۶۱ هجری می‌رسد. اولین مراسم سوگواری را [[زینب]] خواهر حسین در زندان برگزار کرد. همچنین دختر سه‌سالهٔ حسین، [[رقیه بنت حسین|رقیه]]، در زندان اغلب برای پدرش گریه می‌کرد تا اینکه دستور دادند سر بریدهٔ پدر را به حضورش ببرند که این عمل باعث مرگ دختر شد. مرگ رقیه باعث بلوایی در شام شد که عاقبت یزید مصلحت دید اسرای کربلا را آزاد کرده آن‌ها را به [[مدینه]] بفرستد.<ref>{{cite encyclopedia | title=Zaynab Bint Ali | encyclopedia=Encyclopedia of Religion | accessdate=January 19, 2008|url=http://www.bookrags.com/Zaynab_bint_Ali}}</ref> البته در خصوص این روایت و اصل وجود دختری به نام رقیه در بین علمای اسلامی اختلاف نظر وجود دارد. محمد مهدی جعفری در خصوص این اختلاف نظر می گوید: "آقای فاطمی نیا بر اساس روایات نظرداده و می گوید روایات و سند درباره حضرت رقیه وجود دارد که چنین دختری از امام حسین با همین سن و شکل بوده و به شهادت رسیده است. اما شهید مطهری تحلیل کرده و می گوید درست است که روایاتی در این زمینه وجود دارد اما با تحلیل تاریخی هماهنگ نیست و نمی تواند واقعیت داشته باشد. ایشان منکر این روایات نیستند اما روایات را معتبر نمی دانند. همان طور که سید شرف الدین، تحریفات عاشورا را نوشته اند و مرحوم جلال آل احمد هم آن را ترجمه کرده اند، ایشان هم می گوید که این روایات معتبر نیست و آن روایات در کتاب‌های قرن‌های نوشته شده است. بنابراین، به طور قطعی نمی شود این نظرات را تأیید کرد و نمی شود هم رد کرد مگر آنهایی که کاملا با عقل سازگار نیست و از طریق تاریخ تحلیلی می شود نتیجه گرفت. متأسفانه قضاوت خیلی مشکل است و یک روش هماهنگی هم وجود ندارد." <ref>https://www.khabaronline.ir/amp/258380/</ref>
 
همچنین از [[سجاد]] روایت شده که تا بیست سال پس از مرگ پدرش هر وقت می‌خواست آب بنوشد به گریه می‌افتاد. نقل شده‌است که روزی خدمتکاری از او پرسید «ای پسر رسول خدا! آیا وقت آن نرسیده‌است که اندوه‌تان به پایان برسد؟» سجاد پاسخ داد: «وای بر تو! [[یعقوب]] پیامبر دوازده پسر داشت و [[خدا]]وند یکی از آن‌ها را از چشمش پنهان کرد. از گریهٔ زیاد چشمانش کم‌سو و از غصه سرش سفید شد و پشتش خمیده گشت. (قرآن: ۱۲:۸۴) اگر چه پسرش زنده بود، اما من با چشم خود دیدم که پدر و برادر و عمو و هفده تن از اعضای خانواده‌ام در اطرافم قربانی شدند. چگونه اندوهم به پایان رسد؟»<ref name="sharif al-qarashi">{{cite book|last=Sharif al-Qarashi|first= Bāqir|year=2000|title=The Life of Imām Zayn al-Abidin (as)|others=Translated by Jāsim al-Rasheed|location=Iraq|publisher=Ansariyan Publications, n.d. Print}}</ref><ref>{{cite book|last=Imam Ali ubnal Husain|title=Al-Saheefah Al-Sajjadiyyah Al-Kaamelah|year=2009|others= Translated with an Introduction and annotation by Willian C. Chittick With a foreword by S. H. M. Jafri|publisher=Ansariyan Publications|location=Qum, The Islamic Republic of Iran}}</ref>