محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: ویرایشگر دیداری ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
Nima raevant (بحث | مشارکت‌ها)
آقای باقری تبار من خسته نمیشم :)))))))
برچسب‌ها: حذف حجم زیادی از مطالب منبع‌دار ویرایشگر دیداری
خط ۹۵:
 
[[شمس‌الدین مقدسی]] نیز توصیفی از این شهر در آغازین سال‌های [[سده ۵ (قمری)|سده پنجم هجری]] ارائه می‌دهد: «گویند روزی [[ابوالفضل بلعمی|بوفضل بلعمی]] و بوفضل بن یعقوب در مجلس میرسعید بودند، بلعمی در ستایش [[مرو]] پرچانگی نمود، ابن یعقوب گفت: منکر ستودگی [[مرو]] نیستم که همچنان است که گفتی، ولی [[نیشابور]] دوازده روستا دارد که یکی از آن‌ها [[ولایت پشت|بُست]] است که درآمد سه منبر آن به اندازه درآمد همه [[مرو]] است. این روستا [[غلات]] و [[انگور]] نیکو را با هم دارد. شنیده‌ام [[زیتون]] و [[انجیر]] هم دارد و نوبرها از آنجا می‌برند؛ زیرا هوایی ملایم دارد نام شهر آن [[ترشیز|طرثیث]] ([[ترشیز]]) است که خوب آباد است و [[مسجد جامع|مسجد جامعی]] دارد که پس از [[مسجد اموی دمشق|جامع دمشق]]، ثروتمندتر از آن نیست. زیبا و پاکیزه است. غیر از دکان‌های کهن، بازاری نوساز و گرم دارد… درگاه [[پارس|فارس]] و [[اصفهان]] و انبار [[خراسان]] به‌شمار می‌رود».<ref name=":1"/>
=== عصر سربداران ===
اسناد تاریخی نشان می‌دهد که [[ترشیز]] (از جمله کاشمر) در دوره حکومت [[سربداران]] یکی از مناطق مهم و پررونق این حکومت بوده و در اوج آبادانی قرار داشته‌است. فقر فرهنگی [[ایلخانان]] و نارضایتی مردم ایران از بازماندگان حکومت ایلخانی و از جهتی برخوردهای نادرست ایلخانان [[مغول]] با مردم ایران زمینه یک سری مخالفت‌های ریشه ای را علیه آنان برانگیخت. در زمان آخرین ایلخانان مغول سلطان ابوسعید بهادرخان و در اواخر حکومت او عده ای از مردم روستای [[باشتین]] از توابع [[بیهق]] ([[سبزوار]] امروزی) علیه [[ایلخانان]] شورش کردند. آنان اعلام کردند سر به دار می‌دهند اما تن به ذلت نمی‌دهند. در سال ۷۳۷ ه شخصی با نام عبدالرزاق را به عنوان امیر خود برگزیدند.<ref>حسینی، احمد. تاریخ بردسکن با نگاهی ویژه به ترشیز قدیم، انتشارات امید مهر، ۱۳۸۳</ref> پتروشفسکی نوشته‌است: «در قرن چهاردهم (قرن هشتم ه‍.ق) خروج سربداران از لحاظ وسعت و از نظر تاریخی مهم‌ترین نهضت آزادی [[خاورمیانه]] و بلاتردید تأثیر حتمی در جنبش‌های دیگر که از لحاظ وضع اجتماعی شرکت کنندگان و هدف‌های سیاسی همانند آن بودند، داشته‌است. از این نهضت به عنوان بزرگ‌ترین نهضت ظلم ستیزی و عدالتخواهی [[ایرانیان]] در برابر بیگانگان یاد می‌شود».<ref>پتروشفسکی، ای، پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، مؤسسه مطالعاتی و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۳۴</ref>
 
سربداران در سال ۷۳۸ هجری قمری قدرت‌گیری کردند و سبزوار را تسخیر کردند و این شهر را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. در همین ایام مراسم ازدواج «امیر عبدا… مولایی» و دختر «خواجه علاء الدین محمد» در حال برگزاری بود؛ به همین مناسبت هدایای گران‌بهایی از ترشیز (از جمله کاشمر) به [[فرومد]] فرستاده شد. وقتی خبر حرکت این هدایا (چهل شتر، پارچه، زر و ابریشم) به امیر عبدالرزاق رسید، بلافاصله برادرش مسعود را مأمور توقیف این اموال کرد و او نیز با سلحشوری مأموریت خود را انجام داد و تمامی هدایای ترشیزی را به اردوی عبدالرزاق برد. عبدالرزاق با حمله به گله اسبان سلطان ابوسعید اسب‌های زیادی ربود و بعد از این به نام خود خطبه خواند.<ref>دولتشاه سمرقندی، تذکره الشعرا، ترجمه محمد رمضانی، انتشارات پدیده، ۱۳۶۶</ref><ref>سید محمد علی، سربداران خراسان و مازندران، انتشارات سکه، ۱۳۷۸</ref>
 
عبدالرزاق همچنان به توسعه طلبی خود ادامه داده تا بیار ([[بیارجمند]] امروزی) که ابتدای مرز ترشیز از ضلع غربی می‌باشد را تسخیر کرد. بعد از عبدالرزاق، برادرش مسعود حکومت سربداران را به دست گرفت و در واقع رهبر نظامی سربداران مسعود بود و رهبر مذهبی آنان شیخ خلیفه که تعالیم تشیع داشت و شاید از شاگردان صوفیان بود. همین شیعی بودن آن‌ها در تصرف [[ترشیز]] و علاقه مردم این خطه به تشیع بی تأیر نبود. امیر مسعود بخش وسیعی از [[ایران]]، [[ترکمنستان]] و [[افغانستان]] را تسخیر کرد و قلمرو سربداران را از مغرب به [[ری]] و از مشرق به [[هرات]] از شمال به [[مرو]] و از جنوب به ترشیز و [[یزد]] رساند. شهر ترشیز توسط امیر مسعود گشوده شد وی قلاع ترشیز را زیر سلطه سربداران قرار داد. با این اقدام منطقه ترشیز در مسیر توسعه و آبادانی قرار گرفت<ref>امین، سید علینقی، تاریخ سبزوار، به کوشش سید حسن امین، انتشارات دایرةالمعارف ایران‌شناسی، ۱۳۸۱</ref><ref>پتروشفسکی، ای، پ، کشاورزی و مناسبات ارضی در ایران عهد مغول، ترجمه کریم کشاورز، مؤسسه مطالعاتی و تحقیقات اجتماعی، ۱۳۳۴</ref>
 
توسعه فتوحات سربداران را باید مدیون مسعود دانست. وی توانست تا سال ۷۴۵ م محدوده وسیعی را زیر تسلط سربداران بگیرد و بازماندگان [[ایلخانان]] تاب مقاومت با وی را نداشتند. آخرین امیر سربداران خواجه علی موید بود. وی به مذهب [[تشیع]] علاقه بسیاری داشت و بدان تعصب می‌ورزید. در دوره او مردم آزادی زیادی داشتند، یکی از مهم‌ترین اقدامات وی تسخیر [[ترشیز]]، [[قهستان]] ([[بیرجند]] و [[نهبندان]] کنونی)، [[طبس]] و گیلکی بود وی با تصرف این شهرها از [[سرخس]] تا [[دامغان]] را زیر سیطره خود گرفت؛ در این راه وی ارغون شاه را شکست داد و متواری کرد. از حوادث دیگر دوران خواجه علی موید تبانی درویش رکن الدین با شاه شجاع در سال ۷۷۹ ه‍.ق است که آنان [[سبزوار]] را گرفتند. گرچه خواجه علی موید توانست با کمک امیر ولی، حاکم [[مازندران]]، دوباره سبزوار را پس بگیرد و ترشیز را نیز دوباره تسخیر کند. در این گیر و دار موید یک بار نیز از خواجه سدید- از سدیدیان ترشیز بود- کمک گرفت. در سال ۸۷۲ ه‍.ق نیز یک بار دیگر خواجه علی موید با کمک شاه شجاع که قبلاً به رکن الدین کمک کرده بود، ترشیز را تسخیر کرده و به حکومت خویش افزود. با ظهور [[تیمور]] و ورود او در سال ۷۸۲ به خراسان خواجه علی موید به تیمور ملحق شد و تا ۷۸۸ ه‍.ق در رکاب او بود.<ref>حسینی، احمد. تاریخ بردسکن با نگاهی ویژه به ترشیز قدیم، انتشارات امید مهر، ۱۳۸۳</ref>
 
در آخرین سال‌های حکومت خواجه علی موید، آخرین امیر سربداران، مسئله اختلاف خواجه علی موید با امیر ولی است.<ref>حقیقت، عبدالرفیع، تاریخ جنبس سربداران و دیر جنبش‌های ایران در قرن هشتم هجری، انتشارات کومش، ۱۳۷۴</ref> احتمالاً در اواسط سال ۷۶۰ و ۷۷۰ یک سری تغییرات در مرزهای غربی سربداران صورت گرفته‌است که با مطالعه روی سکه‌های این دوره بدان دست پیدا کرده‌اند. سکه‌های امیر ولی در [[استرآباد]] در سال‌های ۷۵۷، ۷۶۴، ۷۶۳ و سکه‌های سمنان در سال‌های ۷۶۸، ۷۶۷، ۷۶۶ قیام امیر ولی را در این سال‌ها نشان می‌دهد. یک حمله از طرف امیر ولی و پیر علی باعث عقب‌نشینی علی موید به سبزوار شده، و حکومت او محدود شده‌است. امیر ولی سبزوار را نیز محاصره کرد. احتمالاً منطقه ترشیز (از جمله کاشمر) در این گیر و دار به دست امیر ولی افتاده‌است؛ زیرا جان ماسون در این که سربداران در زمان حملات امیر ولی جنوب ترشیز را در دست داشته‌اند شک می‌کند و این تصور که ترشیز را امیر ولی گرفته باشد را عنوان می‌کند.<ref>ماسون اسمیت، ج. خروج و عروج سربداران، ترجمه یعقوب آژند، 1361</ref>
 
خواجه علی موید مجبور شد در سال ۷۸۲ به [[تیمور]] پناهنده شود و از وی کمک بخواهد. از این سال یعنی سقوط سرزمین‌های سربداران تا حمله تیمور لنگ به ترشیز، حدود دو سال می‌گذشت و در این مدت خاندان آل کرت که قبلاً با خواجه علی موید رابطه خوبی نداشتند، بر [[خراسان]] و منطقه ترشیز (از جمله کاشمر) مسلط شدند. فرمانروای آنان ملک غیاث‌الدین پیر علی بود که تمامی این مناطق را زیر سیطره خود داشت. غیاث الدین قلعه ترشیز و منطقه ترشیز (از جمله کاشمر) را به امیر علی سدیدی که از طایفه [[غوریان]] بود داد؛ بنابراین در این بازه زمانی اسم سه شخص دیده می‌شود که البته بعضی به اشتباه آن‌ها را یکی می‌دانند؛ یعنی در آخرین سال‌های عمر حکومت سربداران خواجه علی موید بر ترشیز حکومت می‌کرد. از دوره تلافی وی با تیمور به بعد، امیر ولی حکومت ترشیز را گرفت و بعد امیرعلی سدیدی به حکومت ترشیز رسید. در واقع در مدت دو سال از ۷۸۲ تا ۷۸۴ این سه نفر به ترشیز (از جمله کاشمر) حکومت می‌کرده‌اند.
نکته قابل تأمل آنکه یاقوت ترشیز (از جمله کاشمر) را پررونق و آباد با میوه‌های فراوان معرفی کرده و ادعا می‌کند ترشیز ۲۲۶ روستا دارد.
ابن اثیر نوشته‌است: «از این شهر دانشمندان بسیار برخواسته اند»
بغدادی، آن را منطقه ای با روستاهای زیاد معرفی کرده‌است و از روستای [[خارزنج]] که خرابه‌های آن در شمال [[خلیل‌آباد]] است سخن رانده‌است. تا پیش از حمله تیمور و ویران کردن ترشیز این شهر همچنان به حیات خود ادامه داد اما یورش تیمور باعث تغییرات عمده در این منطقه شد.<ref>حسینی، احمد. تاریخ بردسکن با نگاهی ویژه به ترشیز قدیم، انتشارات امید مهر، ۱۳۸۳</ref>
 
== مردم ==
=== جمعیت ===