بحث:محمد: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
خط ۲۱۸:
::: درحال حاضر revisionist به کسانی که کلا وجود محمد را منکر هستند گفته می‌شود. مثلا بنگرید به کتاب Routledge Handbook on Early Islam که تاریخنگاری revisionism یک فصل مربوط به خودش را دارد و فصول معمول کتاب را افرادی مثل شومیکر و ساینای نوشته‌اند. در کل همان دیدگاه پاتریشیا کرون و دانشجویانش مکتب اصلی اسلام‌شناسی شده است، ولی نه کرونِ هاجریسم، بلکه کرونِ اواخر عمر. خود شومیکر هم در مقدمه مرگ پیغمبر انتقادات زیادی به هاجریسم وارد می‌کند.
::: حوان کول نه خودش، نه مکتبش و نه انتشاراتش در سطح منابع استفاده شده در این مقاله نیست. نهایتا می‌توان حرف کلی کتاب او را در دو تا سه خط خلاصه کرد و در یکی از بخش‌های مقاله قرار داد. — '''[[کاربر:Shawarsh|<span style="color:#006A94">Shawarsh</span>]]''' [[بحث کاربر:Shawarsh|<span style="color:silver">(بحث)</span>]] ‏۱۰ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۸:۱۶ (UTC)
===ادامۀ واگردانی های کاربر Shawarsh===
{{پینگ|Shawarsh}} لطفا [https://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D9%85%D8%AD%D9%85%D8%AF&diff=prev&oldid=37914973 این مطالبی که از بخش تاریخی حذف کردید] را بیشتر توضیح دهید.
#کجای کتاب رابینسون نوشته است که هجرت برای داوری بین دو قبیله را نمی توان تایید کرد/ تاریخی نیست؟ [[کاربر:Aminiani|Aminiani]] ([[بحث کاربر:Aminiani|بحث]]) ‏۱۶ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۳:۳۹ (UTC)
خط ۲۴۰:
:::: {{نقب|If any of these accounts contain any kernel of truth, we cannot separate it from myth}}
:::: اما در مورد ص 174 که به دعوت به داوری بین دو قبیله پرداخته است(و شما حذف کردید) کاملا پیداست که دارد یک تحلیل تاریخی ارائه می دهد.
:::: {{نقب|Had he been inclined towards quietist introversion, Muhammad might have satisfied his ambitions by making his hijra into desert solitude, as did many holy men of Late Antiquity. Instead, responding to an invitation to arbitrate between two tribes in Yathrib, he chose to take his message to a town where he could lead and organise men so as to organise a religious movement of radical reform. (Successful arbitration, like other forms of public diplomacy and martial valour, was an avenue towards higher social standing.)}}[[کاربر:Aminiani|Aminiani]] ([[بحث کاربر:Aminiani|بحث]]) ‏۱۹ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۶:۳۴ (UTC)
:::::اگر چنین نظری داشت در بخش هجرت به مدینه هم به آن اشاره می‌کرد ولی چیزی نگفته. اینجا را ببینید که اصلا به صورت فکت به شان نزول سوره‌ها هم اشاره می‌کند و هیچ حرفی در نامعتبر بودنش نزده:
:::::{{نقب|His forces were typically small, but, with the exception of the battle of Uh.ud, well managed and opportunistic. The first skirmish, which is traditionally dated to AH 2, was a caravan raid at a settlement called Nakhla. Little blood was spilt, but what was spilt was spilt in Rajab, a ‘forbidden’ month, when fighting was proscribed by tribal convention; the event occasioned a revelation (Q 2:217) that allayed the resulting concerns}}
خط ۲۷۹:
:اما در این مورد، ما یک پژوهشگر شکاک داریم که حتی جمع آوری سیره‌ها در زمان عبدالملک را نمی‌پذیرد و آن را از زمان عباسی می‌داند، نقل شفاهی تاریخ اسلامی را هم منتفی می‌داند، معتقد است روایت‌ها را تولید generate کرده‌اند، از سبک نوشتنش مشخص است بازگویی یک چیز با معتبر دانستش یکسان نیست و در مقاله کوتاهی که مرور کلی رئوس زندگی محمد است هر جا مطلبی را معتبر دانسته به صراحت اشاره کرده است. با همه این‌ها معتقدید او فقط روایت‌های کودکی محمد را معتبر نمی‌داند؟ آن جمله‌ای که در انتهای پیامتان آوردید مرتبط است به قرآن و اصلا هیچ ربطی به چیزی که شما می‌گویید ندارد (در واقع به خاطر نتیجه‌گیری‌تان بر اساس همین جمله بود که عرض کردم به نظر شما آشنایی کافی با موضوع ندارید).
:و آنچه گفتید به عنوان پایه تحلیلش استفاده کرده، اصلا تحلیل نیست. آن هم یک مطلبی است از قرآن که اشارات کوتاهی به آن همین حالا در مقاله بخش «بعد از هجرت» وجود دارد. عده‌ای از پیروان محمد حاضر به جنگ با مکه نبودند و قرآن سرزنششان کرده که جهادگریزان (quietist در نوشته رابینسون) جایگاهی برابر با جهادگران (activist) ندارند. این مطلب و دعوت قبایل از محمد اصلا دو مطلب جدا از هم هستند که یکی از قرآن و دیگری از سیره است. — '''[[کاربر:Shawarsh|<span style="color:#006A94">Shawarsh</span>]]''' [[بحث کاربر:Shawarsh|<span style="color:silver">(بحث)</span>]] ‏۲۱ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۷:۴۱ (UTC)
 
:: {{پینگ|Shawarsh}} قبلا هم گفته بودم اگر فکر می کنید با این موضوعات آشنایی ندارم و اشتباه می کنم، دو نفر را که فکر می کنید آشنایی دارند و متخصص هستند پینگ کنید تا بحث مان را بخوانند و درباره آن قضاوت کنند.
 
::به رغم مخالف جناب طاها که گفتند حوان کول «استاد تاریخ اسلام دانشگاه میشیگان است و از نظر ویکی‌پدیا معتبر است» گفتید معتبر نیست و ویریشهایم را واگردانی کردید. رفتم سراغ رابینسون که قبلا خودتان از مقاله ­اش استفاده کردید تا بهانه­ای برای واگردانی نداشته باشید. اما به نظر می آید همه قسمت­های مقاله رابینسون هم با دیدگاهتان سازگاری ندارد و حالا مرا به ساینای ارجاع می دهید.
 
::اینکه می­گویید رابینسون معتقد است روایات را Generate کرده اند فقط بخشی از حقیقت است. رابینسون در واقع می گوید «بخش اعظم» روایات Generate شده اند نه همه آنها :
::{{نقب|'''the great bulk''' of what is transmitted as Prophetic history was actually generated during the eighth and ninth centuries ….}}
 
::و از این عبارت نتیجه نمی گیرد که باید روایات را دور بریزیم چون به درد نوشتن تاریخ نمی خورند بلکه می گویید بر سر راه نوشتن تاریخ مانع ایجاد می کنند طوریکه نمی شود یک تاریخ با تمام جزئیات نوشت:
::{{نقب|and it places '''near''' insuperable obstacles in the path of writing '''detailed''' Prophetic history.}}
 
:: اما یک تاریخ با رئوس کلی زندگی محمد را رد نمی کند. در ادامه می گوید:
::{{نقب|Indeed, of Muhammad’s birth, childhood and early adult hood we know '''almost''' nothing that can properly be called knowledge.28}}
::که نشان می دهد صحت تاریخی دوران کودکی و اوایل بزرگسالی محمد را هم به طور کامل رد نکرده است. در ادامه می نویسد:
::{{نقب|Muhammad only walks onto the set of history when God begins to speak to him through the Angel Gabriel. But the stage lights are very dim, '''virtually''' all we have that is early is the little that the Quran tells us.}}
 
::پس رابینسون معتقد بوده است که نور صحنه کم است اما در همین نور کم توانسته خطوط کلی زندگی محمد را ببیند و رئوس آن را بنویسد. اعتبار قرآن هم همانطور که می دانید رد نشده است. کلمه virtually نشان می دهد که تمام آنچه را تاریخی و صحیح دانسته از قرآن برداشت نکرده است.
 
::شما میگویید رابینسون «هر جا مطلبی را معتبر دانسته به صراحت اشاره کرده است» و مثالی که برای آن زده اید این است: {{نقب|'''we can be fairly sure''' that Muh.ammad wished his followers to be able to worship in Mecca or its environs, perhaps especially on the hills of Marwa and al-Safa, which, as much as or even more than the Kaqba itself, were integral to early Islamic ritual.}}
 
::عقل سلیم قبول می کند که رابینسون مطمئن بوده محمد چه آرزویی داشته است اما مطمئن نبوده است که مثلا از مکه به مدینه مهاجرت کرده است چون در ابتدای جمله اولی we can be fairly sure آورده است و در ابتدای جمله دوم از این عبارت استفاده نکرده است؟
:: شما واقعا فکر می کنید عبارت زیر نظر و تحلیل رابینسون نیست و بازگویی روایات است؟ فقط به این دلیل که با we can be fairly sure شروع نشده است؟
 
::{{نقب|Had he been inclined towards quietist introversion, Muhammad might have satisfied his ambitions by making his hijra into desert solitude, as did many holy men of Late Antiquity. Instead, responding to an invitation to arbitrate between two tribes...}}
 
::همانطور که در بالا گفتم عباراتی مثل apparently و we can be fairly sure درجات مختلف اطمینان رابینسون را نشان می دهند و به معنای بی اعتباری جملاتی که با این عبارات شروع نشده نیستند. در واقع رابینسون هر جا مطلبی را معتبر ندانسته یا از اعتبارش مطئمن نبوده آن را به روایات نسبت داده است. مثل موارد زیر:
 
::{{نقب|According to the Islamic tradition of the late eighth and ninth centuries, it was within the relatively insulated and polytheist society of Mecca that Muhammad was born in what it calls ‘the year of the elephant’.(p 181)}}
 
::{{نقب|the tradition describes in striking detail an orphaned child who would be cared for by an uncle named Abu Talib… (p 184)}}
 
::{{نقب|Tradition associates the turning point with two Quranic passages.(p 185)}}
 
::{{نقب|The tradition frequently holds that the first revelations were followed by a pause of three years, whereupon they came regularly for the next ten years or so. (p 185)}}
 
::{{نقب|According to tradition, God’s messages were delivered orally by Gabriel to the Prophet… (p 185)}}
 
::{{نقب|How did God make Himself understood through Muhammad? According to tradition,…(p 185)}}
 
::{{نقب|Tradition would answer the question by asserting the dogma of his illiteracy, which… (p 186)}}
 
::{{نقب|How well Muhammad could read and write if he could do either at all is left unanswered by the Quran. Tradition would answer.... (p 186)}}
 
::{{نقب|according to one set of traditions, even Khadija reacted to Q 96:1 5 by summoning a local monotheist,… (p 186)}}
 
::{{نقب|it seems that Muslims directed their prayers to Jerusalem until what the Qurpan (see Q 2:142 150) and tradition describe as... (p 189)}}
 
::{{نقب|According to what emerged as the prevailing tradition, he left behind … (p193)}}
 
::پس نمی توانیم بگوییم که رابینسون هم مواردی را که به صورت فکت بیان کرده و هم آنهایی را که به روایات نسبت داده را به یک چشم نگاه کرده و همه آنها را نامعتبر دانسته است.
:: لطفا اگر هنوز فکر می کنید من اشتباه می کنم و شما درست می گویید دو نفر را پینگ کنید تا این بحث را بخوانند و قضاوت کنند.[[کاربر:Aminiani|Aminiani]] ([[بحث کاربر:Aminiani|بحث]]) ‏۲۳ سپتامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۳۱ (UTC)
بازگشت به صفحهٔ «محمد».