امپراتوری روم غربی: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
افزودن مطلب با ذکر منبع
بدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: متن دارای ویکی‌متن نامتناظر ویرایشگر دیداری
خط ۱۳۳:
تئودوسیوس بر این قصد نبود که دو ارگان سیاسی متفاوت و کاملاً مستقل از یکدیگر ایجاد کند. در عوض قصدش این بود که آنان را با یکدیگر پیوند بزند. این انفصال باید در حقیقت بنیادی کاملاً [[دیوان‌سالاری]] و اداری داشته باشد یا اینکه در ارتباط با مسئلهٔ دفاع نظامی بوده‌است.
 
از اکنون به بعد، این دو تودهٔنیرو ٔ عظیم [[امپراتوری روم|امپراتوری]] به‌ترتیب [[امپراتوری روم شرقی]] (بیزانس) و امپراتوری روم غربی را تشکیل دادند، و دیگر بیش از این با یکدیگر متحد نشدند و هر یک دو مسیر توسعهٔ مجزا از یکدیگر در پیش گرفتند. آرمان متحد کردن این دو پاره تا مدتی مدید در اذهان باقی‌ماند و تا ۴۷۶ میلادی خاموش نشد؛ یعنی زمانی‌که پادشاه [[هرولی‌ها]]،<ref group="یادداشت">Heruli</ref> [[اودوآکر]]، آخرین امپراتور روم غربی، [[رومولوس آگوستولوس]]، را از تخت خلع کرده و نشان‌های امپراتوری (شامل [[دیهیم]]، [[عصای سلطنتی]]، [[توگا (لباس)|توگا]]<nowiki/>ی مزین به طلا، شمشیر و ردای قرمز) را به امپراتور شرقی، [[زنون (امپراتور بیزانس)|زنون]]، داد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Aurelio Bernardi,|عنوان=La fine dell'impero d'occidente, in La Storia: 4. Dall'impero romano a Carlo Magno|تاریخ=2004|ناشر=Mondadori|مکان=Milano}}</ref>
 
زنون نیز به‌نوبه خود [[ایتالیای رومی|ایتالیا]] و [[رم|روم]] ــ مرکز [[روم باستان|تمدن رومی]] ــ را به‌عنوان بخشی از امپراتوری می‌نگریست، در حالی‌که اودوآکر و سپس [[تئودوریک بزرگ|تئودوریک]] در تئوری نقش حکمرانان نیابتی امپراتور بیزانسی را داشتند ولی در عمل پادشاهانی خودمختار بودند.
خط ۲۰۸:
در ۴۰۵ میلادی استیلیکو نقشه‌هایش در برابر امپراتوری شرقی را پی‌گرفت و از اتحادش با [[آلاریک یکم|آلاریک]] سود جُست.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[زوسیموس|Zosimo]]|عنوان=Storia Nuova|جلد=V|صفحه=26}}</ref> با هدف خارج کردن ایلیریکوم شرقی از دست آرکادیوس، او به آلاریک (که اکنون ژنرال<ref group="یادداشت">درجهٔ آلاریک در ارتش روم در واقع magister militum به‌معنای «ارباب سربازان» بود</ref> ارتش روم شده بود) فرمان داد به [[اپیروس]] (در جنوب ایالت مورد مناقشهٔ ایلیریکوم) حمله کند، جایی که جزو قلمرو روم شرقی بود. استیلیکو همچنین یوویوس<ref group="یادداشت">به لاتین Iovius</ref> را [[فرماندار پرایتوری]] [[فرمانداری پرایتوری ایلیریکوم|ایلیریکوم]] کرد و او را به سراغ آلاریک گسیل داشت و با این پادشاه ویزیگوت‌ها توافق کرد که در زمانی کوتاه با نیروهای رومی به او ملحق شود تا این ناحیه را به کنترل روم غربی درآورند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[سوزومن|Sozomeno]]|عنوان=Storia Ecclesiastica|جلد=IX|صفحه=4}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[زوسیموس|Zosimo]]|عنوان=Storia Nuova|جلد=V|صفحه=26}}</ref> در پی فرمان استیلیکو، آلاریک در رأس نیروهای خود روانه اپیروس شده و آنجا را متصرف شد و در انتظار رسیدن نیروهای استیلیکو ماند. امّا استیلیکو به‌هرحال نتوانست طرح‌های خصمانه‌اش در برابر امپراتوری شرقی را پیش ببَرد چرا که دور تازه‌ای از یورش بربرها او را از این‌کار بازداشتند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[زوسیموس|Zosimo]]|عنوان=Storia Nuova|جلد=V|صفحه=26}}</ref>
 
در ۴۰۶–۴۰۵ مسیری که آلاریک گشوده بود را یک تودهنیرو تازه بربرها تحت هدایت یک [[اوستروگوت‌ها|اوستروگوت]] به نام [[راداگایسوس]]<ref group="یادداشت">به لاتین Radagaisus</ref> بار دیگر پیمودند. اینان نواحی [[ایتالیای رومی|ایتالیا]]<nowiki/>ی مرکزی-شمالی را ویران کردند، پیش از آنکه استیلیکو به یاری نیروهای کمکی [[هون]] و [[گوت‌ها|گوت]] -به ترتیب تحت امر [[اولدین]]<ref group="یادداشت">Uldin</ref> و ساروس<ref group="یادداشت">Sarus</ref>- آنان را در [[فیزوله]] متوقف کند: ۱۲/۰۰۰ سرباز ارتش راداگایسوس در ارتش روم استخدام شدند و مابقی بَرده گشتند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[ارسیوس|Paolo Orosio]]|عنوان=Storia contro i Pagani|جلد=VII|صفحه=37}}</ref>
 
در همین سال، در روز ۳۱ دسامبر یک تودهنیرو بربر در ابعادی مافوق‌طبیعی متشکل از [[وندال‌ها]]، [[الانان]]<nowiki/>‌ها، و [[سوئبی‌ها]] که توسط هون‌ها به‌سوی غرب رانده شده بودند، از رود [[راین (رود)|راینِ]] یخ‌زده گذشته و وارد [[گالیا]] شدند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[زوسیموس|Zosimo]]|عنوان=Storia Nuova|جلد=VI|صفحه=35}}</ref>
 
=== پایان استیلیکو (۴۰۸) ===
خط ۲۲۲:
=== از دست رفتن اسپانیا و بریتانیا (۴۱۰–۴۰۹) ===
[[پرونده:Siliqua Constantine III-RIC 1355.jpg|بندانگشتی|290x290پیکسل|سکه‌ای نشانگر [[کنستانس دوم (غاصب)|کنستانس دوم]] که توسط پدرش [[کنستانتین سوم (غاصب)|کنستانتین سوم]] در سال ۴۰۹ به امپراتوری مشترک با او رسید]]
در این میان، [[کنستانتین سوم (غاصب)|کنستانتین سوم]]، پس از آنکه فرزند خود [[کنستانس دوم (غاصب)|کنستانس]]<ref group="یادداشت">به لاتین Constans</ref> را به مقام [[سزار (عنوان)|سزار]]<nowiki/>ی ارتقا داد، او را به‌همراه ژنرال [[گرونتیوس]]<ref name=":02" group="یادداشت">به لاتین Gerontius، [[زوسیموس]] او را ترنتیوس (Terentius) می‌نامد امّا چنان‌که محققان بسیاری گفته‌اند، یک [[دگرگونی زبانی|شکل تغییر یافته‌ی]] گرونتیوس است.</ref> و [[فرماندار پرایتوری]] آقای آپولیناریس<ref name=":12" group="یادداشت">به لاتین Apollinaris، وی پدربزرگ [[سیدونیوس آپولیناریس]] بود</ref>به [[هیسپانیا]] فرستاد تا شورشی که توسط دو تن از بستگان هونوریوس به نام‌های وِرِنیانوس<ref name=":2" group="یادداشت">به لاتین Verenianus</ref> و دیدیموس<ref name=":3" group="یادداشت">به لاتین Didymus</ref> سازمان‌دهی شده بود را سرکوب کنند؛ دو نامبرده ارتشی گردآورده بودند که تهدید به هجوم به گالیا و براندازی کنستانتینِ غاصب می‌کرد. با وجودآنکه تودهنیرو بزرگی از بَردگان و دهقانان به این سربازان شورشی پیوسته بودند، ارتش کنستانس موفق شد شورش را سرکوب کرده و ورنیانوس و دیدیموس را دستگیر نماید؛ این دو در گالیا به فرمان کنستانتین اعدام شدند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[زوسیموس|Zosimo]]|عنوان=Storia Nuova|جلد=VI|صفحه=4}}</ref><ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[سوزومن|Sozomeno]]|عنوان=Storia Ecclesiastica|جلد=IX|صفحه=12}}</ref>
 
در این میان، [[کنستانس دوم (غاصب)|کنستانس]] در بازگشت به گالیا با بی‌احتیاطی ژنرال گرونتیوس را در اسپانیا به‌فرماندهی نیروهای گالیایی باقی‌گذاشت. بعدها هنگامی‌که کنستانس در مسیر بازگشت دوباره به هیسپانیا بود اعلام کرد که گرونتیوس را از فرماندهی برکنار کرده و یوستوس را به‌جای وی نشانده‌است، گرونتیوس هم با شورش واکنش نشان داده و به نوبه خود فردی به‌نام ماکسیموس<ref group="یادداشت">به لاتین Maximus</ref> را امپراتور نامید. بر طبق روایت مغشوش [[زوسیموس]]، گرونتیوس (مستقر در هیسپانیا) بربرهای مهاجم گالیا را برانگیخت علیه کنستانتین سوم (مستقر در گالیا) شورش کنند تا با این‌کار کنستانتین را به بربرها مشغول کند. یورش‌های بربرهای مهاجم در گالیا، ساکنان [[بریتانیای روم|بریتانیا]] و آرموریکا<ref name=":5" group="یادداشت">Armorica نام قدیم ناحیه‌ای در غرب [[فرانسه]] است که امروزه [[برتاین (استان)|برتاین]] نام دارد.</ref> را به شورش در برابر کنستانتین سوم تحریک کرد و آنان [[کلانتر (روم)|کلانتر]]<nowiki/>های رومی را بیرون کرده و حکومتی خودمختار تشکیل دادند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[زوسیموس|Zosimo]]|عنوان=Storia Nuova|جلد=VI|صفحه=5}}</ref> امّا تلاشِ گرونتیوس در بهره‌گیری از بربرها برای برنده شدن در جنگ داخلی با کنستانتین سوم نتیجه‌ای عکس داد و در ماه‌های پایانی سال ۴۰۹ [[وندال‌ها]]، [[الانان]]<nowiki/>ها، و [[سوئبی‌ها]] به‌سبب روی‌گردانی یا قصور هنگ‌های پاسدارِ [[پیرنه]] وارد اسپانیا شدند و بخش اعظم آن را به تصرف درآوردند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Michael Kulikowski|عنوان=Late Roman Spain and its cities|تاریخ=2004|ناشر=Hopkins University Press|مکان=Baltimora|صفحه=159}}</ref>
خط ۲۹۵:
در آن سال‌ها کنستانتیوس تلاش کرد کنترل هر چه بیشتر و بیشتری بر هونوریوس به‌دست آوَرد، تا این‌که در ۸ فوریه ۴۲۱ با عنوان [[کنستانتیوس سوم]] به امپراتوریِ مشترک با هونوریوس برگزیده شد. با این‌حال فرمانروایی او بسیار کوتاه بود و به صورتی غیرمنتظره و مرموز در همان سال و درست پس از هفت ماه امپراتوری درگذشت.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[فیلوستورگیوس|Filostorgio]]|عنوان=Storia Ecclesiastica|جلد=XII|صفحه=12}}</ref> با مرگ او، همسرش [[گالا پلاکیدیا]] پس از جربحث با برادرش هونوریوس، به کنستانتینوپل (پایتخت روم شرقی) گریخت و دو پسر کوچکش که ماحصل ازدواج با کنستانتیوس بودند را هم با خود بُرد.
 
در نهایت امپراتور هونوریوس فرزند تئودوسیوس که مرد بلامنازع غرب باقی‌ماند، در ۱۵ اوت ۴۲۳ در سن سی‌وهشت‌سالگی بر اثر [[ادم]] در [[راونا]] درگذشت، آن‌هم پس از بیست‌وهشت سال فرمانروایی پُرآشوب که پانزده سال بیشتر از برادر شرقی خود [[آرکادیوس]] و نایب‌السلطنه‌اش [[استیلیکو]] عمر کرد و از میان ده شخص که هم شامل امپراتوران مشترک و هم غاصبان بودند (مارکوس، گراتیان، [[کنستانتین سوم (غاصب)|کنستانتین سوم]]، [[کنستانس دوم (غاصب)|کنستانس دوم]]، ماکسیموس، یووینوس، سباستیانوس، هراکلیانوس، پریسکوس آتالوس و کنستانتیوس سوم) و از همه بالاتر، از [[غارت رم (۴۱۰)|غارت خاک مقدس رم]] در ۴۱۰ جان سالم به‌در برده بود.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=[[فیلوستورگیوس|Filostorgio]]|عنوان=Storia Ecclesiastica|جلد=XII|صفحه=13}}</ref> او امپراتوری‌ایی بر جای می‌گذاشت که [[بریتانیای روم|بریتانیا]] را از دست داده و به‌دست بربرها در هیسپانیا و گالیا اشغال شده بود، امّا اساساً از [[دوره مهاجرت‌ها|تهاجمات بزرگ]] جان سالم به‌در برده بود، آن‌هم با وجودی‌که بر اثر ویرانی‌های پیاپی به‌دست توده‌هاینیرو ‌های بربر (که برخی [[استان‌های روم|استان‌های رومی]] را نیز از روم گرفتند) درآمدهای مالیاتی کاهش یافته و با این‌ها ارتش هم دچار ضعف و تحلیل شد. با فرض این‌که در سال ۳۹۵ (سال جدایی دو رومِ غربی و شرقی) ارتش غربی دارای [[هنگ]]<nowiki/>‌هایی تقریباً به همان تعدادِ ارتش شرقی (یا حدود ۱۶۰ تا) بوده‌است، تهاجمات بربرها سبب از دست‌رفتنِ حداقل ۷۶ هنگِ [[کومیتاتنسس]] شده‌است (معادل‌با حدود ۳۰/۰۰۰ مرد که ۴۷٫۵ درصد کل را تشکیل می‌داد) و به‌دلیل مشکلات بودجه، باید با انتقال شمار زیادی از هنگ‌های مرزی به کومیتاتنسس، این تلفات جبران می‌شد، به‌جای آنکه نیروهای جدید استخدام کنند. شمار حقیقی کومیتاتنسس‌ها (به‌استثنای نیروهای مرزی که برای پُر کردن خلأ به کومیتاتنسس ارتقاء یافته بودند) کاهشی ۲۵ درصدی داشته‌است (از ۱۶۰ هنگ به ۱۲۰ هنگ).<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Peter Heather|عنوان=La caduta dell'Impero romano: una nuova storia|تاریخ=2006|ناشر=Garzanti|مکان=Milano|صفحه=305-303}}</ref>
 
== والنتینیانوس سوم و عصر آئتیوس (۴۵۵–۴۲۳) ==
خط ۳۶۹:
آتیلا با نیرویی که گفته می‌شد مشتمل‌بر ۰۰۰ ۵۰۰ مَرد بود [[گالیا]]<nowiki/>ی شمالی را پشت سر گذاشت و مرگ و ویرانی به‌بار آورد. او بسیاری از شهرهای بزرگ اروپایی را به‌تصرف درآورد که از آن‌جمله [[رنس]]، [[استراسبورگ]]، [[تری‌یر]]، [[کلن]] بودند، امّا در برابر نیروی ویزیگوت‌ها و بورگوندی‌ها که تحت هدایت ژنرال [[فلاویوس آییتیوس|فلاویوس آئتیوس]] بودند در [[نبرد شالون]] شکست خوردند.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Peter Heather|عنوان=La caduta dell'Impero romano: una nuova storia|تاریخ=2006|ناشر=Garzanti|مکان=Milano|صفحه=410-408}}</ref>
[[پرونده:Leoattila-Raphael.jpg|بندانگشتی|290x290پیکسل|[[فرسکو]]<nowiki/>یی از ملاقات میان [[لئون یکم]] کبیر و [[آتیلا]] محصول ۱۵۱۴ در [[واتیکان]]. این فرسکو در دوران تصدی مقام پاپی توسط [[لئون دهم]] تکمیل شد. بر طبق افسانه‌ها، حضور اعجازآمیز [[پطرس]] و [[پولس رسول]] که مسلح به شمشیر بودند (دو فرد در حال پرواز در تصویر) در طول ملاقات پاپ لئون و آتیلا در ۴۵۲، آتیلا را به عقب‌نشینی واداشت و دست به غارت روم نزد]]
در ۴۵۲، آتیلا هنوز تحت‌تأثیر شکست سنگینش بود امّا به‌هیچ‌روی کرنش نکرد و با یورش به ایتالیا ــ شاید برای ادعای ازدواج با هونوریا ــ [[آکویلیا|آکوئیلیا]] و [[میلان]] و دیگر شهرها را مورد غارت و ویرانی قرار داد. روش منحصر به‌فردی که وی با آن تسلط خود بر روم را مورد تأکید قرار داد هنوز معروف است: در کاخ سلطنتی میلان یک نقاشی وجود داشت که در آن [[سزار (عنوان)|سزار]]<nowiki/>ها (امپراتوران روم) به‌صورت نشسته بر تخت و در پای آنان شاهزادگان [[سکاها|سکایی]] نقاشی شده بودند؛ آتیلا که تحت تأثیر این نگاره واقع شده بود، دست به ویرایش آن زد: سزارها به حالتی نقاشی شدند که در حال خالی کردن کیسه‌های گدائی طلایی در مقابل تخت آتیلا هستند.<ref group="یادداشت">البته در جایی دیگر گفته شده که این نقاشی یک امپراتور رومی را نشان می‌داد که جنازه هون‌ها بر پای وی افتاده‌است. آتیلا امر کرد که این نقاشی چنان ویرایش شود که آتیلا بر روی تخت است و رهبران رومی در حال دادن کیسه‌های طلا به وی هستند.{{یادکرد وب|کد زبان=EN|تاریخ=September 11, 2018|وبگاه=www.montereyherald.com|نشانی=https://www.montereyherald.com/2009/06/07/atilla-the-hun-gets-his-due-as-political-player/|عنوان=Atilla the Hun gets his due as political player}}</ref> با این‌حال ارتش او بر اثر قحطی و بیماری‌ها هلاک شده بود، چرا که در ایتالیا [[وبا]] و [[مالاریا]] در حال جولان دادن بودند در حالی‌که [[دره پو|دشت پو]]<nowiki/>ی ویران شده هم در حدی نبود که معاش تودهنیرو بربرها را تأمین کند؛ به‌علاوه امپراتوری شرقی نیروهای نظامی برای آئتیوس جهت مقابله با هون‌ها فرستاده بود.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Peter Heather|عنوان=La caduta dell'Impero romano: una nuova storia|تاریخ=2006|ناشر=Garzanti|مکان=Milano|صفحه=412}}</ref> آتیلا که به سهم خود تضعیف شده و از رسیدن نیروهای کمکیِ امپراتوری شرقی خوفناک بود، پیشنهاد آتش‌بسی که یک هیئت اعزامیِ والنتینیانوس به ریاست [[لئون یکم|پاپ لئون]] به وی ارائه کرده بود را پذیرفت، هیئتی که در حوالی رود [[مینچو]] با وی ملاقات کرد. «افسانه‌ای که با مداد [[رافائل]] و مُغارِ [[الساندرو آلگاردی|آلگاردی]] (چنان‌که [[ادوارد گیبون]] می‌گوید) نگاریده شده بود نشان می‌دهد پاپ ــ که توسط [[پطرس]] و [[پولس رسول]] یاری می‌شد ــ آتیلا را متقاعد ساخت از شهر دور شود. در واقع، این مشکلات لوجستیکی همچون بیماری‌ها و کمبود غذا بودند که به ارتش آتیلا آسیب زدند و تودهنیرو بربرهایش را وادار به عقب‌نشینی کردند، نه مداخلهٔ خاصی از سوی پاپ.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Peter Heather|عنوان=La caduta dell'Impero romano: una nuova storia|تاریخ=2006|ناشر=Garzanti|مکان=Milano|صفحه=412-413}}</ref> آتیلا که به مناطق تحت اقتدارش در [[پانونیا]] عقب‌نشسته بود در ۴۵۳ در حالی‌که مشغول تدارک یک یورش جدید به امپراتوری بود، درگذشت.
 
=== پایان آئتیوس و والنتینیانوس (۴۵۵–۴۵۳) ===
خط ۳۸۴:
* هون‌ها، تحت رهبری [[آتیلا]]، به دشمن امپراتور بدل می‌شوند و ابتدا به امپراتوری روم شرقی و سپس روم غربی حمله می‌کنند (۴۵۲–۴۴۰)
 
ابتدا در سال‌های ۳۷۰، درحالی‌که قسمت اعظم هون‌ها هنوز در شمال [[دریای سیاه]] متمرکز بود، برخی توده‌هاینیرو ‌های ایزولهٔ یغماگران هونی به ویزیگوت‌ها در شمال دانوب حمله بردند و آنان را واداشتند به درگاه امپراتور [[والنس]] درخواست پناهندگی بدهند. ویزیگوت‌ها که به دو گروه گروتونگی<ref group="یادداشت">به انگلیسی Greuthungi</ref> و تروینگی<ref group="یادداشت">به انگلیسی Thervingi</ref> تقسیم شده بودند، در داخل قلمرو شرقی امپراتوری<ref group="یادداشت">توجه شود در این زمان هنوز امپراتوری روم شرقی و غربی به‌وجود نیامده بودند و [[امپراتوری روم]] هنوز کمابیش به‌صورت یک جزء یکپارچه عمل می‌کرد</ref> پذیرفته شدند امّا متعاقب بدرفتاری‌ها، شوریدند و شکستی سنگین به امپراتوری شرقی در [[نبرد آدریانوپل]] (۳۷۸) وارد آوردند. با حالت ''متحده‌ای<ref name=":03" group="یادداشت"/>'' که در سال ۳۸۲ گرفتند، اجازه یافتند در [[فرمانداری پرایتوری ایلیریکوم|ایلیریکومِ]] شرقی به عنوان متحد امپراتوری مسکن گزینند، با این تعهد که نیروهای مزدور برای امپراتور [[تئودوسیوس یکم]] فراهم کنند. ویزیگوت‌ها تحت رهبری [[آلاریک یکم|آلاریک]] در ۳۹۵ بار دیگر شورش نموده و به‌سوی روم غربی کوچ کردند و در ابتدا توسط ژنرال [[استیلیکو]] پس‌زده شدند (۴۰۲ و ۴۰۳)؛ پس از ترور این ژنرال در ۴۰۸، ویزیگوت‌ها به ایتالیا تاختند و روم را در ۴۱۰ مورد [[غارت رم (۴۱۰)|غارت قرار دادند]] و سپس تحت پادشاهی [[آتولف]] به [[گالیا]] کوچیدند. آنان از ژنرال جدید رومی [[کنستانتیوس سوم|فلاویوس کنستانتیوس]] در ۴۱۵ شکست خوردند و پذیرفتند برای امپراتوری در اسپانیا علیه مهاجمان بجنگند و در عوض به‌عنوان متحدان روم صاحب [[ناحیه آکیتن|آکوئیتانیا]] شدند (۴۱۸).
 
اگر نخستین «بحرانی» که هون‌ها برانگیخته بودند صرفاً ویزیگوت‌ها را به تجاوز به امپراتوری واداشت، تغییرمکان هون‌ها از شمال دریای سیاه به دشت بزرگ مجارستان که در ابتدای سده پنجم حادث شد به «بحرانی» سنگین‌تر انجامید: میان سال‌های ۴۰۵ و ۴۰۸ امپراتوری توسط هون‌های [[اولدین]]،<ref group="یادداشت">به انگلیسی Uldin</ref> گوت‌های راداگایسوس (۴۰۵)، وندال‌ها، الانان‌ها، سوئبی‌ها (۴۰۶) و بورگوندی‌ها (۴۰۹) مورد حمله واقع شد؛ اقوامی که بر اثر مهاجرت هون‌ها به داخل امپراتوری کشانده شده بودند. اگر گوت‌های راداگایسوس که به ایتالیا یورش بردند و هون‌های اولدین که به روم شرقی تاختند هر دو عقب‌رانده شدند، وندال‌ها، الانان‌ها و سوئبی‌ها [[راین (رود)|رود راین]] را در ۳۱ دسامبر ۴۰۶ پشت‌سر گذارده، از امپراتوری خارج نشده و در ۴۰۹ پس از آنکه گالیا را برای حدود سه سال ویران ساختند در اسپانیا اقامت گزیدند. وندال‌ها و الانان‌ها سپس در ۴۲۹ عازم آفریقا شده و کارتاژ را ده سال بعد متصرف شدند (۴۳۹). از کارتاژ، آنان اقدام به دزدی دریایی کردند و سپس [[سیسیل]]، [[ساردینیا|ساردنیا]]، [[کورسیکا]] و [[جزایر بالئاری]] را متصرف شدند و حتّی در ۴۵۵ روم را مورد [[غارت رم (۴۵۵)|غارت قرار دادند]]. در این میان، در ناحیهٔ حوالی راین [[فرانک‌ها]] و [[بورگوندی‌ها]] اسکان گزیده بودند و در همان حال آرموریکا و بریتانیا از امپراتوری تجزیه شده بودند؛ هر چند که بعداً آرموریکا تحت کنترل شکننده روم بازگشت.
خط ۳۹۷:
قتل والنتینیانوس سوم سبب پایان خط وراثت مستقیم تئودوسیوس شد. جانشین وی [[پترونیوس ماکسیموس]] ــ که دست او در پشت قتل والنتینیانوس بود و فوراً با بیوه او (لیکینیا ائودوکسیا)<ref group="یادداشت">به لاتین Licinia Eudoxia</ref> ازدواج کرد ــ برای حدود دو ماه، از ۱۷ مارس تا ۳۱ می ۴۵۵، امپراتور ماند. خبر پیاده شدن [[گایسریک]] و وندال‌هایش در [[استیا آنتیکا|استیا]] منجر به شورش مردم روم شد که به سنگسار شدن امپرتور، در حالی‌که مشغول فرار بود، انجامید.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Giovanni di Antiochia|عنوان=frammento|صفحه=224}}</ref>
 
گایسریک و توده‌هایشنیرو ‌هایش در شهر روم رژه رفتند، رومی که حتّی بی‌آنکه بکوشد از خود دفاع کند در ۲ ژوئن ۴۵۵ تسلیم شد. گایسریک به پاپ [[لئون یکم]] قول داد که سلامت بدنی شهروندان محترم شمرده خواهد شد و [[غارت رم (۴۵۵)|غارت شهر]] بازه زمانیِ حداکثر ۱۵ روزه‌ای خواهد داشت و آتش‌سوزی در کار نخواهد بود. وندال‌ها از میان ثروت‌ها و کارهای هنریِ شهر که دزدیده بودند، هرچه قابل انتقال بود را منتقل کردند؛ و حتّی حکمران آنان که ارضا نشده بود بسیاری از شخصیّت‌های برجسته را به‌عنوان گروگان با خود به آفریقا برد تا بابت آنان فدیه بگیرد.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Giorgio Ravegnani|عنوان=La caduta dell'Impero romano|تاریخ=2012|ناشر=Il Mulino|مکان=Bologna|شابک=978-88-15-23940-2|صفحه=135}}</ref>
 
در میان اسرا، امپراتریس [[لیچینیا ائودوکسیا|لیکینیا ائودوکسیا]] و دخترانش پلاکیدیا (با گالا پلاکیدیا اشتباه نشود) و ائودوکیا نیز بودند. روایت شده که لیکینیا ائودوکسیا شخصاً گایسریک را فراخوانده که انتقام ترور شوهر اولش (والنتینیانوس) را بگیرد و در همان حال دخترش ائودوکیا را برای همسری به [[هونریک]] (پسر گایسریک) وعده داد؛ دختری که در خاک آفریقا با او وصلت نمود.<ref>{{یادکرد کتاب|نام خانوادگی۱=Giovanni di Antiochia|عنوان=frammento|صفحه=224}}</ref> گایسریک متعاقباً استان‌های آفریقایی‌ایی که تاکنون در دست امپراتوری غربی بودند را بعلاوهٔ سیسیل، ساردنیا، کورسیکا و جزایر بالئاری متصرف شد.