شاه تهماسب یکم: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Acgod (بحث | مشارکت‌ها)
جزبدون خلاصۀ ویرایش
برچسب‌ها: برگردانده‌شده ویرایش همراه ویرایش از برنامهٔ همراه ویرایش با نرم‌افزار آی‌اواس
برگردانی ۹ ویرایش از Acgod (بحث): تاریخ ها را تبدیل نکنید
برچسب‌ها: توینکل خنثی‌سازی
خط ۵:
| caption = نگاره شاه تهماسب یکم اثر [[فرخ بیگ]]
| succession = [[فهرست شاهان صفوی|دومین شاه ایران صفوی]]
| reign = ۹۳۰ – ۹۸۴ ه‍.ق{{سخ}}۲۳ ۱۳مه اسفند۱۵۲۴ ۸۹۲ -۲۵ ۳مه خرداد ۹۵۵۱۵۷۶
| coronation = ۹۳۰ ه‍.ق{{سخ}} ۱۲۲ خردادژوئن ۹۰۳۱۵۲۴
| predecessor = [[شاه اسماعیل یکم|اسماعیل یکم]]
| regent = {{Collapsible list|title=''فهرست را ببینید''||[[دیوسلطان روملو]]|[[کپک سلطان استاجلو|کپک سلطان]]|[[چوهه سلطان تکلو|چوهه سلطان]]|[[سلطان حسین‌خان شاملو|حسین‌خان]]}}
خط ۱۲:
| birth_date = {{تاریخ تولد|1514|3|4|df=yes}}{{سخ}}۲۶ ذیحجه ۹۱۹
| birth_place = [[شاه‌آباد (اصفهان)|شاه‌آباد]]، [[اصفهان]]، [[ایران صفوی|ایران]]
| death_date = {{تاریخ مرگ و سن|df=yes|1576|5|24|1514|32|422}}{{سخ}}۱۵ صفر ۹۸۴
| death_place = [[قزوین]]، ایران
| spouse = تعداد زیاد؛ شامل [[سلطانم بیگم]] و [[سلطان آغا خانم]]
خط ۳۰:
| dynasty = [[دودمان صفوی|صفوی]]
}}
'''تهماسب یکم''' (۱۳۴ اسفندمارس ۸۹۲۱۵۱۴ - ۳۲۴ خردادمه ۹۵۵۱۵۷۶) از ۹۳۰ تا ۹۸۴ ه‍.ق دومین شاه از [[ایران صفوی]] بود. او پسر ارشد [[شاه اسماعیل یکم|اسماعیل یکم]] و ملکهٔ هم‌نشین او، [[تاجلی بیگم|تاجلو بیگم]]، بود. تهماسب پس از مرگ پدرش در ۹۳۰۱۵۲۴ ه‍.قم به سلطنت رسید و سال‌های نخست پادشاهی او، شاهد جنگ‌های داخلی میان رهبران [[قزلباش]] بود تا اینکه او در سال ۹۳۸۱۵۳۲ ه‍.قم قدرت ناشی از منصب خود را اعلام و [[پادشاهی مطلقه]]‌اش را آغاز کرد. خیلی زود [[جنگ ایران و عثمانی (۱۵۵۵–۱۵۳۲)|جنگی طولانی‌مدت]] تهماسب را با [[امپراتوری عثمانی]] مواجه کرد که این جنگ به سه مرحله تقسیم شد. سلطان عثمانی، یعنی [[سلیمان یکم]]، بهکوشید دنبالتا پیشرویمنتخب‌های درخود ایرانرا برایبر گسترشتخت امپراطوریصفویه خود بودبنشاند. این جنگهاجنگ با [[پیمان آماسیه]] در ۹۶۲۱۵۵۵ ه‍.قم به پایان رسید و عثمانی‌ها بر عراق عرب،عراق، بخش عمده‌ای از کردستان و [[ولایت گرجستان|گرجستان غربی]] حاکم شدند. تهماسب همچنین با [[ازبک‌ها]]ی [[خانات بخارا|بخارا]] بر سر [[خراسان]] نبردهاییدرگیری داشت و آنها بارها به [[هرات]] یورش بردند. کهاو مهمتریندر این۱۵۲۸ م، درگیریهایعنی در اوایلچهارده پاییزسالگی، سالبا ۹۳۵استفاده ه‍.قاز رخ داد[[توپخانه]] که شاهبرای تهماسبطرف ازبکانمقابل راناشناخته بابود، وجودازبک‌ها نفرات بیشتر به دلیل ناآشنا بودن به [[توپخانه]]را در [[نبرد جام]] شکست داد.
 
تهماسب دوست‌دار هنر و خودش نیز نقاش ماهری بود. او برای نقاشان، خوش‌نویسان و شاعران، مجلسی سلطنتی در زمینهٔ هنر ایجاد کرد. بعدتر در دورهسلطنتش، سلطنتشاعران اورا همچونتحقیر کلکرد دورانو صفویهاز بهبسیاری دلیلدوری داشتن تقوای دینیگزید و تعصبآنها زیادرا به شاخهٔدربار [[شیعهامپراتوری گورکانی|گورکانیان]]،ِ تعدادیهند ازتبعید بزرگانکرد. وتهماسب شعرایبه سنیداشتن مذهبتقوای دینی و تعصب زیاد به دربارشاخهٔ [[امپراتوری گورکانی|گورکانیانشیعه]]ِ هنداسلام مهاجرتمشهور کردندبود. او برای روحانیون امتیازات فراوانی قائل شد و به آنان اجازه داد تا در امور شرعی و اداری نقش داشته باشند. در سال ۹۵۱۱۵۴۴ ه‍.ق،م، او از امپراتور فراری مغول، [[نصیرالدین همایون]]، در ازای کمک نظامی برای بازپسگیریبازپس‌گیری تاج و تختش در هند، خواست که به تشیع بپیوندد. با این وجود تهماسب همچنان با قدرت‌های مسیحی [[جمهوری ونیز]] و [[پادشاهی هابسبورگ]] که رقبای امپراتوری عثمانی نیز بودند، مذاکره می‌کرد.
 
مسئلهٔ جانشینی تهماسب پیش از مرگش مورد مناقشه قرار گرفت. مرگ او [[درگیری‌های جانشینی شاه تهماسب یکم|جنگی داخلی]] به‌همراه داشت که منجر به مرگ اکثر خانوادهٔ سلطنتی شد. پادشاهی اونزدیک کهبه ۵۲ سالسالهٔ طول کشید،او، طولانی‌ترین دوره‌یدورهٔ حکومت در [[دودمان صفوی]] و حتی کل پادشاهان ایران پس از اسلام می‌باشدبود. به‌رغم آنکه گزارش‌های غربی معاصر در خصوصخصوصِ تهماسب انتقادی بودند، مورخان مدرن او را فرمانده‌ای شجاع و توانا توصیف می‌کنند که شاهنشاهی پدرش را حفظ کرد و آن را گسترش داد. دوران پادشاهی او شاهد تغییری در سیاست ایدئولوژیک صفویان بود؛ او به پرستش پدرش به‌عنوان [[مسیحا]] از سوی قبایل [[ترکمان (اصطلاح قومی)|ترکمان]] قزلباش پایان داد و در عوض وجهه‌ای عمومی از شاه شیعهٔ باتقوا و سنت‌گرا بر جای گذاشت. او به‌منظور پایان نفوذ قزلباشان بر امور سیاسی صفویه، فرایندی طولانی را آغاز کرد که به‌دست جانشینانش ادامه یافت. همچنین گروهی به‌تازگی معرفی شده‌ای شامل [[مردم گرجی|گرجی]]‌ها و [[مردم ارمنی|ارمنی]]‌های [[گسترش اسلام|مسلم‌شده]] را واردجایگزین نیروی نظامیقزلباشان کرد.
 
== نام ==
خط ۴۲:
تهماسب دومین شاه از [[دودمان صفوی]] بود. این دودمان از نسل شیخ‌های طریقت [[صوفی]] بود که به [[طریقت صفویه]] شهرت داشت. نسب آن‌ها به [[مردم کرد]]{{Sfn|Amoretti|Matthee|2009}} می‌رسید و در [[اردبیل]] سکونت داشتند.{{Sfn|Matthee|2008}} نخستین شیخ این طریقت [[صفی‌الدین اردبیلی]] بود که نام این دودمان برگرفته از اوست. صفی‌الدین با دختر [[شیخ زاهد گیلانی]] ازدواج کرد و وارث طریقت [[زاهدیه]] متعلق به پدر همسرش شد.{{Sfn|Babinger|Savory|1995}} دو تن از نوادگان صفی‌الدین — [[شیخ جنید]] و پسرش [[شیخ حیدر (صفویه)|شیخ حیدر]] — این طریقت را ستیزه‌جویانه‌تر کردند و کوشش ناموفقی برای گسترش قلمرو خود داشتند.{{Sfn|Matthee|2008}}
 
تهماسب در روز چهارشنبه ۲۶ ذیحجه سال ۹۱۹ هجری قمری در روستای [[شاه‌آباد (اصفهان)|شه‌آباد]] اصفهان متولد شد.<ref>{{یادکرد وب|نشانی=https://tarikh.inoor.ir/fa/event/page/4F66E/ولادت_شاه_طهماسب_صفوی|عنوان=خلاصة التواریخ، ج ۱، ص ۱۲۷}}</ref> پس از مرگ [[شاه اسماعیل یکم]] صفوی، شاه تهماسب یکم در سال ۹۳۰۹۲۹ ه‍هـ. ق (۹۰۳۱۵۲۳ ه‍.شم) در ۱۰ سالگی به سلطنت رسید. روشن است که به‌دلیل کم بودن سن و سال شاه جدید، فرصتی برای کسب قدرت برای امرای قدرت‌طلب [[قزلباش]] فراهم شد. دهه‌ی۱۰ سالِ نخستنخستِ سلطنت شاه تهماسب در واقع عرصه‌یعرصهٔ رقابت امرای قزلباش برای کسب قدرت بود. شاه جوان به‌علت شجاعت و تدبیر، کم‌کم توانست خود را به‌عنوان شاهی مقتدر برای [[ایران]] مطرح کند و زمام قدرت را در دست گیرد. شاه تهماسب در دورهٔ بلند حکومت خود توانست با وجود کمبود منابع، به‌خوبی تهدیدهایتهدیدات مکرر [[ازبک‌ها|ازبکان]] و سپس [[امپراتوری عثمانی|عثمانیان]] را دفع کند و سپس دوره‌ای از صلح و ثبات را برای کشور به ارمغان آورد، دوره‌ای که تا مرگ وی در سال [[۹۸۴ (قمری)|۹۸۴]] و به سلطنت رسیدن فرزند تندخوی او، [[شاه اسماعیل دوم]]، ادامه داشت.
 
== قداست شاه ==
وینچنتو دآلساندری مینویسد : عشق و احترامی که مردم ایران به شاه طهماسب دارند باورنکردنی است،است ، مردم او را نه همچون شاه بلکه،بلکه مانند خدا میپرستند،میپرستند ، زیرا از سلاله علی (ع) است که بزرگترین مایه عشق و احترام ایشان است. کسانی‌ کهکسانی‌که دچار بیماری یا گرفتاری شوند آنقدر که به دعا از شاه یارییاریمیجویند میجویند،، از خدا یاری نمی‌طلبندنمیطلبند در راه شاه نذر و نیاز میکنند،میکنند ، برخی از مردم به بوسیدن آستانه کاخ او میروند.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سفرنامه وینچنتو دآلساندری ص۴۷۳}}</ref> خانواده‌ایخانوادهای خوشبخت است که ، شالی از شاه بگیرد یا از آبی که وی دستهایش را در آن شستهآنشسته است داشته باشد . چنین آبی را دافع تب میدانند .... میگویند:"ترا میپرستیم که دین حی و حاضری" بسیاری از مردم برآنند که شاه نه فقط دارای روح نبوت است که قدرت زنده کردن مرده و دیگر معجزات نظیر آن را دارد.<ref>{{یادکرد کتاب|عنوان=سفرنامه وینچنتو دآلساندری ص۴۷۴}}</ref>
 
== پادشاه هنرمند ==
خط ۵۳:
== جنگ قدرت امرای قزلباش ==
[[پرونده:Accession of the Shah Tahmasp.jpg|بندانگشتی|به سلطنت رسیدن شاه تهماسب صفوی از کتاب خلاصة التواریخ [[احمد منشی قمی]]]]
پس از به سلطنت رسیدن تهماسب، [[کپک سلطان استاجلو]]، امیر ایل [[استاجلو]]، که در [[تبریز]] (پایتخت) حاضر بود، به وکالت (صدارت) شاه منصوب شد. حدوددر یکهمین سالزمان بعد[[دیوسلطان روملو]]، که در [[بلخ]] حکومت می‌کرد، وصیت‌نامه‌ای را از [[شاه اسماعیل یکم|شاه اسماعیل]] در دست داشت که طبق آن [[شاه اسماعیل یکم|شاه اسماعیل]] وی را به‌عنوان [[نایب‌السلطنه]] منصوب کرده‌بود. وی لقب آتابیک یا [[اتابک]] را پس از مدت‌ها دوباره زنده کرد و خود را آتابیک شاه تهماسب نامید. [[دیوسلطان روملو]] از [[بلخ]] به سمت [[تبریز]] حرکت کرد، اما زمانی که رقیببه تبریز رسید کپک سلطان برایخود امررا وکالتوکیل نامیده‌بود و پایتخت، تحت قدرت [[استاجلو]]ها بود. به این سبب و به بهانهٔ دفع تهاجم [[ازبک‌ها|ازبکان]]، از تبریز به [[دشت لارخراسان]] حرکت کردبازگشت و امرای قزلباش [[خراسان]] و [[عراق عجم]] را به همراهی خود برای دفع ازبکان فراخواند. امرای نامدار بسیاری به یاری او شتافتند، از جمله {{پم|چوهه سلطان تکلو|Çuxa sultan Təkəli|زبان=az}} حاکم [[کلهراصفهان]]، [[قراجه سلطان تکلو]] حاکم [[همدان]] و [[علی سلطان ذوالقدر]] حاکم [[شیراز]]. وی با بذل و بخشش و احسان، امرا را به وکالت خود راضی کرد. در این زمان خبر رسید که ازبکان، خراسان را ترک کرده‌اند. دیو سلطان از فرصت استفاده کرده و با لشکریان زیادی که از اطراف بر گرد او جمع شده‌بودند به سمت تبریز حرکت کرد .

پس از رسیدن دیوسلطان و سپاهیان به نزدیکی [[تبریز]]، دیوسلطان، کپک سلطان را به قبول وکالت خود فراخواند و کپک سلطان هم برای جلوگیری از جنگ با وی از تبریز خارج شد و به استقبال وی رفت. سپس هر دو به نزد شاه تهماسب رفتند و دیوسلطان حکم وکالت را از شاه دریافت کرد.<ref>[[قاضی احمد منشی قمی]]، خلاصه التواریخ، جلد ۱ تصحیح دکتر احسان اشراقی</ref>
 
{{جنگ‌های شاه طهماسب یکم}}