اتیوپیا: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۱۰:
در باب میز آفتاب مورخ مزبور چنین نوشته است:"چنان که گویند،این چمنی است در حومه ی شهر که از گوشت پخته ی همه نوع چهارپایان پوشیده است.قطعات گوشت را مأمورین و مستخدمین دولت شبانه در نهان بدانجا می برند و روز هر کس مایل باشد،به محل مزبور رفته از آن گوشت ها می خورد،ولی بومی ها عقیده دارند که این گوشت ها را همه شب،زمین به عمل می آورد."
بعد مورخ مزبور می گوید:"کبوجیه بر اثر تصمیم خود به فرستادن سفیر،از شهر [[الفانتین]] مصر(Elephantine) (نام مستعمره ای یهودی در مصر علیا) فرستاده ای از طایفه ی ماهی خواران(ایکتیوفاجی)(Ichtyophages)،...پس از آن که مترجمین الفانتین رسیدند،شاه سفیری نزد حبشی ها با هدایا فرستاد و دستور داد چه بگویند.هدایا عبارت بود از لباس ارغوانی رنگ،طوق و یاره ای از زر،ظرفی از مرمر سفید با [[مر مکی]] (در نسخه ای دیگر از ترجمه ی کتاب هرودوت،"عود"نوشته شده است<ref>تاریخ هرودوت،ترجمه به انگلیسی:جورج راولینسن،ترجمه ی فارسی:غ.وحید مازندرانی،مرکز انتشارات علمی و فرهنگی،چاپ سوم،1362</ref>) و سبویی پر از شراب خرما.گویند اتیوپیایی هایی که رسول کبوجیه پیش آن ها رفت،مردانی شکیل و بلند قامتند و ترتیبات آنها شباهتی به ترتیبات سایر ملل ندارد،مثلاًانتخاب به سلطنت چنین است:به این مقام شخصی را از قبایل خودشان انتخاب می کنند که از حیث قامت بلندتر و از حیث قوت زورمندتر از همه باشد.
ماهی خواران وقتی که به مملکت اتیوپیا وارد شدند،هدایا را به پادشاه داده چنین گفتند:"شاه پارسی ها کبوجیه(کمبوجیه)در صدد جلب دوستی توست و با این مقصود ما را برای مذاکرات روانه کرده و این هدایا را که اگر خود او هم دارای آن باشد،خشنود خواهد بود،برای تو فرستاده."
پادشاه حبشه دریافت که مقصود رسولان دیدن وضع مملکت اوست و چنین جواب داد:"شاه پارس شما را نزد من فرستاده نه از این جهت که دوستی مرا طالب است،شما هم دروغ می گوئید،زیرا برای جاسوسی به مملکت من آمده اید آدمی که شما را فرستاده،آدم درستی نیست،اگر درست بود،درصدد تسلط بر مملکت دیگری بر نمی آمد و راضی به بندگی مردمی که آزاری به او نرسانیده اند،نمی شد،پس این کمان را به او داده بگویید شاه اتیوپیایی ها به شاه پارسی ها از راه نصیحت می گوید فقط وقتی به اتیوپیایی های طویل العمر ولو با عده ای بیشتر از سپاهیان قیام کن که پارسی ها بتوانند زه چنین کمانی را به آن آسانی که من می کشم،بکشند و عجالتاً پارسی ها باید خدایان را شکر کنند که به اولاد اتیوپیایی ها الهام نمی کنند به مملکت خودشان مملکت خارجی ای را الحاق کنند."بعد از این سخنان زه کمان را رها کرده آن را به رسولان تسلیم کرد.پس از آن پادشاه اتیوپیایی ها لباس ارغوانی را برداشته پرسید که این چیست و چگونه آن را ساخته اند.وقتی که ماهی خواران حقیقت امر را راجع به این رنگ گفتند،پادشاه اتیوپیا گفت:"فریبنده اند این مردم و لباسشان هم بدل است."
بعد
وقتی که ماهی خوارها از پادشاه اتیوپیا پرسیدند که عمر اتیوپیایی ها چقدر است،او جواب داد که اکثر انها 120 سال و بل بیشتر عمر می کنند و غذای آنها گوشت پخته و مشروبشان شیر است.جاسوس ها از زیادی عمر آنها در حیرت شدند.پس از آن آنها را به کنار چشمه ای بردند و بعد از آن که در آن چشمه شست و شو کردند،تن آنها چنان می درخشید که گویی آب چشمه روغن است.این آب بوی بنفشه داشت و به قول جاسوس ها آب این چشمه به قدری سبک است که چوب و اشیایی سبک تر از چوب در آب فرو می رود.اگر آب به این اندازه سبک است که می گویند،ممکن است که درازی عمر اتیوپیایی ها از استعمال آن باشد.از کنار چشمه،ماهی خواران را به محبس بردند.در اینجا محبوسین را در کند و زنجیرهای طلا کرده بودند.در نزد اتیوپیایی ها مس نایاب ترین و گران ترین فلز استپس از آن،آنها میز آفتاب را تماشا کردند و سپس به مقبره های اتیوپیایی ها رفتند.
==
{{پانویس}}
|