پرسفونه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۵:
فرزند ربوده شده [[دیمیتر]] و [[زئوس]] بود. پرسفونه یک زن جوان زیبا بود که همه او را دوست داشتند، حتی [[هادس]] نیز او را برای خود میخواست. یک روز وقتی او در حال جمع کردن گلها در دشتی به نام انا "Enna" بود، ناگهان زمین شکافته شد و [[هادس]] از آن بیرون آمد و پرسفونه را ربود. هیچ کس غیر از زئوس و خدای جوان خورشید، [[هلیاس]] متوجه این ماجرا نشد.
هنگامی که زمین زیر پای پرسفونه دهان گشود و او را به هادس رهنمون شد، پرسفونه فریادی از وحشت برآورد که دیمیتر صدای او را شنید و مشعل به دست، به جستجوی دختر خویش برآمد: کاری که در مراسم آیینی کورئه کاربرد یافت. سرانجام هلیاس آشکار کرد که چه اتفاقی افتادهاست. دیمیتر بسیار خشمگین شد و خود را در تنهایی اسیر کرد، و بدین سبب زمین حاصلخیزی خود را از دست داد. زئوس با دانستن این که این موضوع بیشتر از این نمیتواند ادامه پیدا کند، [[هرمس]] را نزد هادس فرستاد تا پرسفونه را آزاد کند. هادس با بی میلی این درخواست را قبول کرد. اما قبل از اینکه او آنجا را ترک کند، به او یک انار داد و وقتی او آن را خورد، ناچار بود نیمی از سال را نزد هادس در جهان زیرین باشد و نیمی را نزد مادرش روی زمین. وقتی پرسفونه نزد هادس است، دیمیتر دست از کار میکشد و به گیاهان اجازهٔ رشد نمیدهد و به کنجی میرود و بازگشت دخترش را انتظار میکشد و با بازگشت پرسفونه، دوباره به جهان میپردازد و از زمین گیاه میروید و جهان دوباره بارآور خواهد شد. صدای پای پرسفونه که نزد مادرش باز میگردد، برای زمین و گیاهان و جانوران به مانند پیک بهار است.
در جهان زیرین پرسفونه هم ملکهاست و هم راهنمای ارواح مردگان
== مراسم آیینی بزرگداشت پرسفونه در الوزیس ==
|