فلسفه اشراق: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
Rezabot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات:حذف الگوی تداخل رفع شده
جزبدون خلاصۀ ویرایش
خط ۶:
سهروردی در ضمن تحصیل چنین استنباط کرد که موجودات دنیا از نور به وجود آمده و انوار به یکدیگر می‌تابد و آن تابش متقابل را اشراق خواند و به همین جهت لقب شیخ الاشراق را یافت.
 
نظریه فلسفی سهروردی این بود که هستی غیر از نور چیزی نیست و هر چههرچه در جهان است و بعد از این به وجود می‌آید نور استاست٬ لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. منتها بعضی از نورها رقیق است و برخی غلیظ و برخی از انوار ذرات پراکنده دارد و پاره‌ای دیگر دارای ذرات متراکم است و همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد.
انسان کههم از موجوداتاین جهانقاعده استمستثنا از نور می‌باشدنیست و به دیگران می‌تابدمی‌تابد٬ همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.
 
او معتقد بود که نور یکی بر دیگری می‌تابد و لذا جهان جز اشراق نمی‌باشد. بعضی از نورها ضعیف‌اند وبعضی رقیق و برخی تراکم دارد . همانگونه که نورهای قوی بر ضعیف می‌تابد نورهای ضعیف هم بسوی انوار قوی تابش دارد.
انسان که از موجودات جهان است از نور می‌باشد و به دیگران می‌تابد همانگونه که نورهای دیگران به او می‌تابد. بمناسبت اینکه از انسان به دیگران نور تابیده می‌شود انسان فیاض است و می‌تواند به دیگران نور برساند و از نور سایرین روشن شود.
 
سهروردی می‌گفت که حکمت بر دو نوع است: [[حکمت لدنی]] و [[حکمت عتیق]].
حکمت عتیق یعنی حکمت قدیم همواره بوده و در قدیم [[هندی|هندی‌ها]] و [[ایرانی|ایرانی‌ها]] و [[تمدن بابل|بابلی‌ها]] و [[مصر باستان|مصری‌ها]] و بعد از آن [[یونانی|یونانی‌ها]] برخوردار بودهاندبوده‌اند.
اما حکمت لدنی خاصان از آن برخوردار می‌شوند. اما در آغاز این دو حکمت از یک مبدا سرچشمه می‌گرفته و آن [[ادریس]] بوده که نام دیگر آن [[هرمس]] است.بعد از اینکه مردم حکمت از ادریس آموختند به عقیده او به دو شاخه شد که یکی به سمت ایران ودیگری به‌طرف مصر و بعد این دو شاخه وارد اسلام گردید.<ref>کتاب ملاصدرا تالیف هانری کربن</ref>