در مه: تفاوت میان نسخهها
محتوای حذفشده محتوای افزودهشده
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۱۴:
==نقد ها==
'''''زیر سایه ی سنگینِ خیانت''''' نوشته ی پیتر برادشاو ترجمه خانم شراره تهرانی <ref>[http://filmnegah.com/Articles/Criticism/488] ''زیر سایه ی سنگینِ خیانت''</ref>
کارگردان اوکراینی و مستندسازِ سابق سرگئی لوزنیتسا دو سال پیش با اولین فیلم سینمایی اش «[[
داستان فیلم که در دوران [[جنگ جهانی دوم]] می گذرد به مساله ای می پردازد که تا به حال فیلم های کمی به آن پرداخته اند، موضوع رسوایی همکاری با نازی ها، و اینکه نازی ها در گوشه کنار سرزمین های تحت اشغال خود افرادی را به عنوان همکار و جاسوس در اختیار داشته اند. فرماندهان سابق به راحتی و مشتاقانه خود را در اختیار مهاجمینِ نازی قرار داده اند، و تمام تشکیلات اداری روس ها در مناطق اشغالی با بی رحمی غیرقابل وصفی برای نازی ها کار می کنند و پلیس هم به راحتی به نفع آنها در خیابان ها قدم می زند و در خدمت ارتش آلمان کار می کنند. و این در حالی ست که پارتیزان ها در نقاط مختلف جنگل پنهان شده اند و در انتظار زمان مناسبی هستند تا ضربه خود را وارد کنند.
در مرکز داستان فیلم یک کارگر روسیِ راه آهن به اسم سوشِنیا (ولادیمیر اِسویرفسکی) وجود دارد که انگار چهره اش را را با درد و رنج حک کرده اند. شخصیت او شبیه و مابینِ آناتولی سونولیستین در «[[
چرا سوشِنیا چنین رفتار می کند؟ آیا رفتار او ناشی از یک حس میهن پرستی ست یا اعتقاد به سرنوشت و خستگی از جهان پیرامونش؟ چرا نازی ها او را رها می کنند؟ نقش افسری که دستور آزادی او را می دهد توسط بازیگر «[[چهار ماه، سه هفته و دو روز]]» (کریستین مونگیو-2007) به شکلی عالی ایفا شده است. سوشِنیا طعمه ای ست که از او برای رسیدن به پارتیزان ها استفاده می شود اما لوزنیتسا این مساله را با سنگدلی بی رحمانه ای به نصویر کشیده است: یک تصمیم بیمارگونه و سادیستی برای پاک کردن لکه ننگ همکاری با نازی ها، عملی که او هیچگاه زیرِ بارِ آن نرفته است. در واقع برای سوشِنیا یک حس دردآورِ گناه ِ پنهانی وجود دارد. تلاشی که او برای انصراف خرابکارها از خرابگاری در ایستگاه راه آهن به خرج می دهد، زیرا او بر این اعتقاد است که نازی ها در تلافی این اقدام آنها به سراغ اهالی روستاهای اطراف خواهند رفت و انتقام آنها فاجعه بار خواهد بود. و از اینجاست که مصائب و رنج های رمزآلود سوشِنیا در جنگل آغاز می شود، احتمالا در همان جنگلی که لئو تولستوی در کتاب «[[جنگ و صلح]]»
== منابع ==
|