اصطلاح عامیانه: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
ادغام کنایه و اصطلاح
MahdiBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) +املا+مرتب+تمیز (۷.۶): + رده:دستور زبان انگلیسی
خط ۳۲:
 
در بیت اوّل «روی زرد شدن» در پس معنای ظاهری‌اش زرد شدن رنگ رخسار را می‌رساند و مسبب آن خجل بودن و سرافکندگی از حضور در برابر کسی است و سعدی آن را به کنایه به جای خجل شدن و شرمندگی آورده است.
در بیت دوم «روی زرد شدن» در پس معنای ظاهری‌اش ما را به یاد چهره‌های افراد بیمار می‌اندازد که از شدت ضعف و کسالت و تحلیل رفتن قوای جسمانی ، رنگ صورت‌شان دگرگون به‌نظر می‌آید و به زردی گرایش دارد ، حال شاعر این نشانه‌نشانه مریضی را به جای خود آن به کار برده است و مستقیمامستقیماً آن را اعلام می‌دارد.
 
در عبارات کنایی دو مفهوم قابل برداشت است ؛ اوّلی مفهومی بسیار ساده و ظاهری است که در معنای ظاهر عبارات همگان آن را به سادگی و با تامّل و درنگ کمی درمی‌یابند و دومین مفهوم ، مفهومی است که گه‌گاه قدری پیچیده‌تر و ژرف‌تر است و خواننده آن را بر اثر اشراف بر تجارب و آگاهی از برخی علوم و اتّفاقات و با درنگ و تامّل و تفکّری عمیق‌تر درمی‌یابد.
بسیاری از کنایات معمول و متداول در ادب فارسی ، از اتّفاقات و رسوم و آیین‌های رایجی که برای اعمالی به کار می‌رفته ، منتج شده‌است. آیین‌هایی که گاه امروزه به سبب پیشرفت بشر در علم دیگر کاربردی به آن صورت ندارند و یا به دلایلی دیگر آن اعمال ترک و رها شده‌اند و کمتر کسی امروزه به آن‌ها به شکل قدیم عمل می‌کند ، و یا آیین‌هایی که دوام و قوام خود را همچنان حفظ کرده‌اند و هنوز جایگاهی میان مردم امروزه دارند.
 
مثال ۱ :
خط ۴۴:
{{پایان شعر}}
 
در این بیت فردوسی با توجه به آیین مرسوم و فراگیر سوار شدن بر مرکب در آن دوران ، انسان‌ها را به مانند سواران اسب پنداشته و مرکب او را به جهان گذران . از این رو به او هشدار می‌دهد که کنترل اسب همیشه دستش نیست و گاهی او به کنترل اسب در‌می‌آیددرمی‌آید و جهان و اتفاقاتش سرنوشت او را رقم می‌زند.
 
پس فردوسی مفهوم ناپایداری و در حال تغییر بودن اتفاقات روزگار را ، با ذکر مصداقی آورده و آرایه کنایه را به زیبــایی رقم زده است.
 
 
مثال ۲ :
سطر ۵۶ ⟵ ۵۵:
{{پایان شعر}}
 
حافظ در اینجا بیان می‌دارد که نه به دنیا و مال و منالش سر فرود می‌آورد و نه به پاس رسیدن به بهشت در آخرت و آسایش در آنجا ، حاضر است سرش را خم کند ؛ حال آیا واقعاواقعاً مقصود از فرو آمدنفروآمدن سر ، صرفاصرفاً خمش آن است ؟
 
با کمی تامّل و دقّت به یادمان می‌آید که از گذشته تا به امروز دربرابر فرمان پادشاهان ، سایر افراد مطیع وی ، باید سرشان را به نشانه تایید و تسلیم برای وی ، فرو می‌آورده‌اند تا به این شکل اوج فرمان‌برداری خود و قدرت شاه را به او و سایرین القا کنند.
حال حافظ این نشانه را از تسلیم شدن گرفته و به جای تسلیم شدن و جذب دنیا و وابستگی‌های مادی آن شدن و همچنین سرسپردن به زهد و تقوا - صرفاصرفاً برای رسیدن به بهشت و بهره‌گیری از نعمات مادی آنجا- ، فرو آوردنفروآوردن سر را به کار برده است.
 
مثال ۳ :
سطر ۷۳ ⟵ ۷۲:
 
== جستارهای وابسته ==
* [[ویکی‌واژه]]
* [[اصطلاح در زبان انگلیسی]]
 
سطر ۷۹ ⟵ ۷۸:
{{پانویس}}
 
== منابع ==
* فنون بلاغت و صناعات ادبی ، علامه جلال الدین همایی ، نشر هما ، ویرایش اوّل ، چاپ سی‌ویکم ، شابكشابک : ٩٧٨٩٦٤٦١٧١٠٦٠
 
* فنون بلاغت و صناعات ادبی ، علامه جلال الدین همایی ، نشر هما ، ویرایش اوّل ، چاپ سی‌ویکم ، شابك : ٩٧٨٩٦٤٦١٧١٠٦٠
* آرایه‌های ادبی (قالب‌های شعر ، بیان و بدیع) ، کتاب سال سوم آموزش متوسطه ، شاخه نظری (رشته ادبیات و علوم انسانی) ، مولف : دکتر روح‌الله هادی - [http://www.chap.sch.ir/sites/default/files/lbooks/91-92/38/kole%20ketab-C280-1.pdf لینک کتاب]
* مقدمه داستان نامه بهمنیاری، صص ۲۳ و ۲۴ (که از مجله دبستان شماره اول منطبعه مشهد مقدس نقل و نقد نموده) - تألیف [[احمد بهمنیار]] - انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم ۱۳۸۲ خورشیدی.
سطر ۸۸ ⟵ ۸۶:
* [http://fa.wiktionary.org ویکی‌واژهٔ فارسی]
 
[[رده:بن‌شناسی واژه]]
[[رده:دستور زبان]]
[[رده:کنایه‌ها]]
[[رده:آرایه‌های ادبی]]
[[رده:ادبیات داستانی]]
[[رده:استعاره‌ها]]
[[رده:بازی با واژگان]]
[[رده:ادبیاتبن‌شناسی داستانیواژه]]
[[رده:دستور زبان]]
[[رده:دستور زبان انگلیسی]]
[[رده:روش‌های بلاغت]]
[[رده:علم بدیع]]
[[رده:کنایه‌ها]]