این مقاله گردایهای از کاربردهای مختلف دو واژهی '''[[پیامبر|نبی]]''' و '''[[رسول]]''' در [[قرآن]] است. در بعضی احادیث و تفاسیر تعاریف متفاوتی برای این دو ذکر شدهاست که به برخی از آنها اشاره شدهاست. در [[فارسی]] نبی به «پیامبر» و رسول به فرستاده ترجمه میشود.
دو واژه '''[[پیامبر|نبی]]''' و '''[[رسول]]''' به صورت متعدد در [[قرآن]] (کتاب آسمانی مسلمانان) به کار رفتهاست، برخی چنین گمان میکنند که این دو واژه به یک معناست و گاهی در جای یکدیگر به کار رفتهاست و برخی نیز تفاوتهایی برای آن قائل شدهاند. در [[زبان فارسی]] معمولا کلمه [[پیامبر]] برای نبی به کار رفته و کلمه فرستاده برای [[رسول]] به کار میرود. در عربی برای جمع نبی از ''انبیاء'' و ''نبیین'' و برای جمع رسول از ''رُسل'' استفاده می شود.{{مدرک}}
== بررسی نصوص در قرآن ==
آیه اول:
{{عربی|وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَقَبْلِكَ مِنْ '''رَسُولٍ''' وَ لا '''نَبِیٍّنَبِيٍّ''' إِلاَّ إِذا تَمَنَّیتَمَنَّي أَلْقَیأَلْقَي الشَّیْطانُالشَّيْطانُ فیفي أُمْنِیَّتِهِأُمْنِيَّتِهِ فَیَنْسَخُفَيَنْسَخُ اللَّهُ ما یُلْقِیيُلْقِي الشَّیْطانُالشَّيْطانُ ثُمَّ یُحْکِمُيُحْكِمُ اللَّهُ آیاتِهِآياتِهِ وَ اللَّهُ عَلیمٌعَليمٌ حَکیمٌحَكيمٌ}}<ref>قرآن ۲۲:۵۲</ref>
ترجمه (فولادوند): قبل از تو رسول و پیامبری نفرستادیم، مگر اینکه وقتی آرزو [ی موفقیت] میکرد، شیطان [با القای شبهه در مردم] در آرزوی وی [مانع] میافکند اما خدا القای دسیسه شیطان را از میان میبرد، و آیات خویش را استحکام میبخشد و خدا دانایی فرزانهاست،
آیه دوم:
{{عربی|وَ اذْکُرْاذْكُرْ فیِفيِ الْکِتَابِالْكِتَابِ إِسمَاعِیلَإِسمَاعِيلَ إِنَّهُ کاَنَكاَنَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَ کاَنَكاَنَ '''رَسُولًا''' '''نَّبِیًّانَّبِيًّا'''}}<ref name="۱۹:۵۴">قرآن ۱۹:۵۴</ref>
ترجمه (فولادوند): در این کتاب از اسماعیل یاد کن که در وعدههایش صادق و رسولی پیامبر بود.
{{عربی|وَ اذْكُرْ فىِ الْكِتَابِ مُوسىَ إِنَّهُ كاَنَ مُخلَصًا وَ كاَنَ '''رَسُولًا''' '''نَّبِيًّا'''}}<ref name="۱۹:۵۱">قرآن ۱۹:۵۱</ref>
ترجمه (فولادوند): و در ايناین كتابکتاب از موسىموسی يادیاد كن،کن، زيرازیرا كهکه او پاكدلپاکدل و فرستادهاىفرستادهای پيامبرپیامبر بود.
=== شخصیتهای نامبرده بهعنوان «رسول» و «نبی» در قرآن ===
در جدول ذیل کلیه پیامبران و رسولانی که نام آنها در [[قرآن]] آمدهاست قرار گرفته و در هر مورد نصّ یا [[آیه]] مربوطه که سمتهای [[نبوت]] ، [[رسالت]] یا [[امامت]] و کتاب ،کتاب، قوم یا [[شریعت]] به آنها منتصب شده، ذکر شدهاست.
لازم به ذکر است که در همه موارد تنها به ادعایی که عینا در قرآن آمدهاست ارجاع میشود و عدم وجود یک سمت (نبی، رسول یا امام) در جدول، لزوما به معنی عدم وجود آن سمت در آن شخص نیست.
همچنان که در مورد محمد پیامبر اسلام [[شیعیان]] معتقد به امامت {{مدرک}} وی هستند ولی از آنجا که این موضوع در قرآن نیامدهاست در این جدول ذکر نشدهاست و همینطور غالبا آدم را پیامبر میدانند ولی از آنجا که آیهای در قرآن صراحتا مبنی بر این موضوع یافت نشدهاست هیچ سمتی در این جدول ندارد.{{مدرک}}
در آیه ۲۶ سوره حدید (۵۷) چنین آمدهاست:
{{عربی|وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا نُوحًا وَ إِبْرَاهِیمَإِبْرَاهِيمَ وَ جَعَلْنَا فیِفيِ ذُرِّیَّتِهِمَاذُرِّيَّتِهِمَا النُّبُوَّةَ وَ الْکِتَابَالْكِتَابَ فَمِنهُم مُّهْتَدٍ وَ کَثِیرٌكَثِيرٌ مِّنهُمْ فَاسِقُونَ}}
ترجمه(فولادوند):و در حقیقت، نوح و ابراهیم را فرستادیم و در میان فرزندان آن دو، نبوّت و کتاب را قرار دادیم: از آنها [برخی] راهیاب [شد] ند، و [لی] بسیاری از آنان بدکار بودند.
این یک سنت الهی است که برای هر امتی (که عمر محدودی دارد) رسول بفرستد. همچنان که در سوره یونس(۱۰) آیات ۴۷ تا ۴۹ آمدهاست:
{{عربی|وَ لِکُلِّلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضیِقُضيِ بَیْنَهُمبَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَ هُمْ لَا یُظْلَمُونَيُظْلَمُونَ}}
{{عربی|وَ یَقُولُونَيَقُولُونَ مَتیَمَتيَ هَاذَا الْوَعْدُ إِن کُنتُمْكُنتُمْ صَادِقِینَصَادِقِينَ}}
{{عربی|قُل لَّا أَمْلِکُأَمْلِكُ لِنَفْسیِلِنَفْسيِ ضَرًّا وَ لَا نَفْعًا إِلَّا مَا شَاءَ اللَّهُ لِکلُلِكلُ أُمَّةٍ أَجَلٌ إِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ فَلَا یَسْتَخِرُونَيَسْتَخِرُونَ سَاعَةً وَ لَا یَسْتَقْدِمُونَيَسْتَقْدِمُونَ}}
ترجمه(فولادوند): و هر امّتی را پیامبری (فرستادهای) است. پس چون پیامبرشان(فرستادهشان) بیاید، میانشان به عدالت داوری شود و بر آنان ستم نرود.
آیههای متعددی از قرآن از سنت الهی در نزول عذاب در صورت تکذیب رُسل سخن گفتهاست <ref>قرآن ۱۷:۱۵ و ۱۴:۱۳ و ۲۲:۴۴ و ۲۵:۳۹ و ۲۹:۴۰ و ۴۰:۵ و ۵۰:۱۴ و ۸۹:۱۳</ref>از جمله:
{{عربی|إِن کلٌكلٌ إِلَّا کَذَّبَكَذَّبَ الرُّسُلَ فَحَقَّ عِقَابِ}}<ref>قرآن ۳۸:۱۴</ref>
ترجمه(فولادوند): هیچ کدام نبودند که پیامبران (فرستادگان) [ما] را تکذیب نکنند، پس عقوبت [من بر آنان] سزاوار آمد.
=== هر زمانی، کتابی دارد و اصل کتاب، نزد خداست ===
در سوره رعد(۱۳) آیههای ۳۶ تا ۳۹ چنین آمده استآمدهاست:
{{عربی|وَ الَّذِينَالَّذِینَ ءَاتَيْنَاهُمُءَاتَیْنَاهُمُ الْكِتَابَالْکِتَابَ يَفْرَحُونَیَفْرَحُونَ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَإِلَیْکَ وَ مِنَ الْأَحْزَابِ مَن يُنكِرُیُنکِرُ بَعْضَهُ قُلْ إِنَّمَا أُمِرْتُ أَنْ أَعْبُدَ اللَّهَ وَ لَا أُشْرِكَأُشْرِکَ بِهِ إِلَيْهِإِلَیْهِ أَدْعُواْ وَ إِلَيْهِإِلَیْهِ مَابِ
وَ كَذَالِكَکَذَالِکَ أَنزَلْنَاهُ حُكْمًاحُکْمًا عَرَبِيًّاعَرَبِیًّا وَ لَئنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ مَا جَاءَكَجَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَلَکَ مِنَ اللَّهِ مِن وَلىِوَلیِ وَ لَا وَاقٍ
وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلًا مِّن قَبْلِكَقَبْلِکَ وَ جَعَلْنَا لهَمْ أَزْوَاجًا وَ ذُرِّيَّةًذُرِّیَّةً وَ مَا كاَنَکاَنَ لِرَسُولٍ أَن يَأْتىِیَأْتیِ بِايَةٍبِایَةٍ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ لِكلُلِکلُ أَجَلٍ كِتَابٌکِتَابٌ
يَمْحُواْ اللَّهُ مَا يَشَاءُ وَ يُثْبِتُ وَ عِندَهُ أُمُّ الْكِتَابِ}}
ترجمه فولادوند: و كسانىکسانی كهکه به آنان كتابکتاب [آسمانىآسمانی] دادهايم،دادهایم، از آنچه به سوىسوی تو نازل شده شاد مىشوندمیشوند. و برخىبرخی از دستهها كسانىکسانی هستند كهکه بخشىبخشی از آن را انكارانکار مىكنندمیکنند. بگو: «جز ايناین نيستنیست كهکه من مأمورم خدا را بپرستم و به او شركشرک نورزم. به سوىسوی او مىخوانممیخوانم و بازگشتم به سوىسوی اوست.»
و بدينبدین سان آن [قرآن] را فرمانىفرمانی روشن نازل كرديم،کردیم، و اگر پس از دانشىدانشی كهکه به تو رسيدهرسیده [باز] از هوسهاىهوسهای آنان پيروىپیروی كنى،کنی، در برابر خدا هيچهیچ دوست و حمايتگرىحمایتگری نخواهىنخواهی داشت.
و قطعاً پيشپیش از تو [نيزنیز] رسولانىرسولانی فرستاديم،فرستادیم، و براىبرای آنان زنان و فرزندانىفرزندانی قرار داديمدادیم. و هيچهیچ پيامبرىپیامبری را نرسد كهکه جز به اذن خدا معجزهاىمعجزهای بياوردبیاورد. براىبرای هر زمانىزمانی كتابىکتابی است.
خدا آنچه را بخواهد محو يایا اثبات مىكند،میکند، و اصل كتابکتاب نزد اوست.
=== پیمان و اقرار جملگی انبیاء در ایمان آوردن به رسول متعاقب و تصدیق کننده ===
در سوره آل عمران(۳) آیه ۸۱ چنین آمدهاست:
{{عربی|وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَميثاقَ النَّبِیِّینَالنَّبِيِّينَ لَما آتَیْتُکُمْآتَيْتُكُمْ مِنْ کِتابٍكِتابٍ وَ حِکْمَةٍحِكْمَةٍ ثُمَّ جاءَکُمْجاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکُمْمَعَكُمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلیعَلي ذلِکُمْذلِكُمْ إِصْریإِصْري قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکُمْمَعَكُمْ مِنَ الشَّاهِدینَالشَّاهِدينَ}}
ترجمه فولادوند: و [یاد کن] هنگامی را که خداوند از پیامبران پیمان گرفت که هر گاه به شما کتاب و حکمتی دادم، سپس شما را فرستادهای آمد که آنچه را با شماست تصدیق کرد، البته به او ایمان بیاورید و حتماً یاریش کنید. [آن گاه] فرمود: «آیا اقرار کردید و در این باره پیمانم را پذیرفتید؟» گفتند: «آری، اقرار کردیم.» فرمود: «پس گواه باشید و من با شما از گواهانم.»
در سوره احزاب (۳۳) آیه ۴۰ چنین آمدهاست:
{{عربی|ما کانَكانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَدٍ مِنْ رِجالِکُمْرِجالِكُمْ وَ لکِنْلكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِیِّینَالنَّبِيِّينَ وَ کانَكانَ اللَّهُ بِکُلِّبِكُلِّ شَیْءٍشَيْءٍ عَلیماعَليما }} <ref name="۳۳:۴۰">قرآن ۳۳:۴۰</ref>
ترجمه(فولادوند): محمّد پدر هیچ یک از مردان شما نیست، ولی فرستاده خدا و خاتم پیامبران است. و خدا همواره بر هر چیزی داناست.
در سوره غافر(۴۰) آیات ۳۴ و ۳۵ چنین آمدهاست:
{{عربی|وَ لَقَدْ جَاءَکُمْجَاءَكُمْ یُوسُفُيُوسُفُ مِن قَبْلُ بِالْبَیِّنَاتِبِالْبَيِّنَاتِ فَمَا زِلْتُمْ فیِفيِ شَکٍشَكٍ مِّمَّا جَاءَکُمجَاءَكُم بِهِ حَتیَّحَتيَّ إِذَا هَلَکَهَلَكَ قُلْتُمْ لَن یَبْعَثَيَبْعَثَ اللَّهُ مِن بَعْدِهِ رَسُولًا کَذَالِکَكَذَالِكَ یُضِلُّيُضِلُّ اللَّهُ مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ مُّرْتَابٌ}}
{{عربی|الَّذِینَالَّذِينَ یجُادِلُونَيجُادِلُونَ فیِفيِ ءَایَاتِءَايَاتِ اللَّهِ بِغَیرِبِغَيرِ سُلْطَانٍ أَتَئهُمْ کَبُرَكَبُرَ مَقْتًا عِندَ اللَّهِ وَ عِندَ الَّذِینَالَّذِينَ ءَامَنُواْ کَذَالِکَكَذَالِكَ یَطْبَعُيَطْبَعُ اللَّهُ عَلیَعَليَ کُلّكُلّ قَلْبِ مُتَکَبرِّمُتَكَبرِّ جَبَّار}}
ترجمه(فولادوند): و به یقین، یوسف پیش از این، دلایل آشکار برای شما آورد، و از آنچه برای شما آورد همواره در تردید بودید تا وقتی که از دنیا رفت، گفتید: «خدا بعد از او هرگز فرستادهای را برنخواهد انگیخت.» این گونه، خدا هر که را افراطگر شکّاک است، بی راه میگذارد.
در حدیثهای متعدد فرق نبی و رسول از امامان شیعه سوال شدهاست از جمله:
{{عربی|أحمد بن محمّد و محمّد بن یحیی،يحيي، عن محمّد بن الحسین،الحسين، عن علیّعليّ بن حسّان، عن ابن فضّال، عن علیّعليّ بن یعقوبيعقوب الهاشمیّ،الهاشميّ، عن مروان بن مسلم، عن برید،بريد، عن أبیأبي جعفر و أبیأبي عبد اللّه- علیهماعليهما السّلام- فیفي قوله- عزّ و جلّ-: وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَقَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّنَبِيٍّ و لا محدّث».{{سخ}}
قلت: جعلت فداک، لیست هذه قراءتنا. فما الرّسول و النّبیّ و المحدّث؟ قال:{{سخ}}
الرّسول الّذی یظهر له الملک، فیکلّمه. و النّبیّ، هو الّذی یری فی منامه. و ربّما اجتمعت النّبوّة و الرّسالة لواحد. و المحدّث الّذی یسمع الصّوت، و لا یری الصّورة.{{سخ}}
== فرق رسول و نبی از نگاه مفسرین ==
مفسرین، یعنی کسانی که تفسیر قرآن نوشتهاند، عمدتا نظر خود را ذیل آیههای اولیه مطرح کرده اندکردهاند.
=== علامه طباطبائی ===
علامه طباطبائی ذیل آیه ۲:۲۱۳ در جلد ۲ تفسیر خود چنین گفته استگفتهاست:
«بعضىهابعضیها گفتهاند: فرق ميانمیان نبىنبی و رسول به عموم و خصوص مطلق است، به ايناین معنا كهکه رسول آن كسىکسی است كهکه هم مبعوث است، و هم مامور، به تبليغتبلیغ رسالت، و اما نبىنبی كسىکسی است كهکه تنها مبعوث باشد، چه مامور به تبليغتبلیغ هم باشد و چه نباشد.
ليكنلیکن ايناین فرق مورد تاييدتایید كلامکلام خداىخدای تعالىتعالی نيست،نیست، براىبرای اينكهاینکه مىفرمايدمیفرماید:" وَ اذْكُرْاذْکُرْ فِيفِی الْكِتابِالْکِتابِ مُوسىمُوسی إِنَّهُ كانَکانَ مُخْلَصاً وَ كانَکانَ رَسُولًا نَبِيًّا"نَبِیًّاً كهکه در مقام مدح و تعظيمتعظیم موسىموسی ع او را هم رسول خوانده، و هم نبى،نبی، و مقام مدح اجازه نمىدهدنمیدهد ايناین كلامکلام را حمل بر ترقىترقی از خاص به عام كنيم،کنیم، و بگوئيم،بگوئیم، معنايشمعنایش ايناین است كهکه اول نبىنبی بود بعدا رسول شد.
و نيزنیز مىفرمايدمیفرماید:" «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَقَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ"نَبِیٍّ» كهکه در ايناین آيهآیه ميانمیان رسول و نبىنبی جمع كرده،کرده، در باره هر دو تعبيرتعبیر به" ارسلنا" كردهارسلناً است،کردهاست، و هر دو را مرسل خوانده، و ايناین با گفتار آن مفسر درست در نمىآيدنمیآید.
ليكنلیکن آيهآیه:" «وَ وُضِعَ الْكِتابُالْکِتابُ وَ جِيءَجِیءَ بِالنَّبِيِّينَبِالنَّبِیِّینَ وَ الشُّهَداءِ"» كهکه همه مبعوثينمبعوثین را انبياانبیا
خوانده، و نيزنیز آيهآیه:" «وَ لكِنْلکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ"النَّبِیِّینَ» كهکه پيامبرپیامبر اسلام را هم رسول و هم نبىنبی خوانده.
و همچنينهمچنین آيهآیه مورد بحث كهکه مىفرمايدمیفرماید:" «فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَالنَّبِیِّینَ مُبَشِّرِينَمُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِينَ"مُنْذِرِینَ» كهکه باز همه مبعوثينمبعوثین را انبياانبیا خوانده، و نيزنیز آياتىآیاتی ديگر،دیگر، ظهور در ايناین دارد كهکه هر مبعوثىمبعوثی كهکه رسول به سوىسوی مردم است نبىنبی نيزنیز هست.
و ايناین معنا با آيهآیه: (وَ كانَکانَ رَسُولًا نَبِيًّا،نَبِیًّا، و رسولىرسولی نبىنبی بود) منافات ندارد، چون در ايناین آيهآیه از دو كلمهکلمه رسول و نبىنبی معناىمعنای لغوىلغوی آنها منظور است، نه دو اسمىاسمی كهکه معنىمعنی لغوىلغوی را از دست داده باشد، در نتيجهنتیجه معناىمعنای جمله ايناین است كهکه او رسولىرسولی بود با خبر از آياتآیات خدا، و معارف او.
و همچنينهمچنین آيهآیه:" «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَقَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِيٍّ نَبِیٍّ..."»، چون ممكنممکن است گفته شود، كهکه نبىنبی و رسول هر دو به سوىسوی مردم گسيلگسیل شدهاند، با ايناین تفاوت كهکه نبىنبی مبعوث شده تا مردم را به آنچه از اخبار غيبىغیبی كهکه نزد خود دارد خبر دهد، چون او به پارهاىپارهای از آنچه نزد خداست خبر دارد، ولىولی رسول كسىکسی است كهکه به رسالت خاصىخاصی زايدزاید بر اصل نبوت گسيل شدهگسیل است،شدهاست، هم چنان كهکه امثال آياتآیات زيرزیر هم به ايناین معنا اشعار دارد.
" «وَ لِكُلِّلِکُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ، فَإِذا جاءَ رَسُولُهُمْ، قُضِيَقُضِیَ بَيْنَهُمْبَیْنَهُمْ بِالْقِسْطِ"» و آيهآیه:" وَ ما كُنَّاکُنَّا مُعَذِّبِينَمُعَذِّبِینَ حَتَّىحَتَّی نَبْعَثَ رَسُولًا"رَسُولًاً.
و بنا بر ايناین پس نبىنبی عبارت است از كسىکسی كهکه براىبرای مردم آنچه مايهمایه صلاح معاش و معادشان است، يعنىیعنی اصول و فروع ديندین را بيانبیان كند،کند، البته ايناین مقتضاىمقتضای عنايتىعنایتی است كهکه خداىخدای تعالىتعالی نسبت به هدايتهدایت مردم به سوىسوی سعادتشان دارد، و اما رسول عبارت است از كسىکسی كهکه حامل رسالت خاصىخاصی باشد، مشتمل بر اتمام حجتىحجتی كهکه به دنبال مخالفت با آن عذاب و هلاكتهلاکت و امثال آن باشد، هم چنان كهکه فرمود:" «لِئَلَّا يَكُونَیَکُونَ لِلنَّاسِ عَلَىعَلَی اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ"».
و از كلامکلام خداىخدای تعالىتعالی در فرق ميانمیان رسالت و نبوت بيشبیش از مفهوم ايناین دو لفظ چيزىچیزی استفاده نمىشود،نمیشود، و لازمه ايناین معنا همان مطلبىمطلبی است كهکه ما بدان اشاره نموده گفتيمگفتیم: رسول شرافت وساطت بينبین خدا و بندگان را دارد، و نبىنبی شرافت علم به خدا و معارف خدايىخدایی را دارد.»<ref>ترجمه الميزان،المیزان، ج۲، ص: ۲۱۰</ref>
همچنین در بحث روایتی چنین آورده استآوردهاست:
«و در كافىکافی از امام باقر ع نقل كردهکرده كهکه در تفسيرتفسیر آيهآیه:" «وَ كانَکانَ رَسُولًا نَبِيًّا نَبِیًّا..."»
فرمود: پيغمبرىپیغمبری كهکه در خواب فرشته را مىبيند،میبیند، و صداىصدای او را مىشنودمیشنود ولىولی خود فرشته را نمىبيندنمیبیند نبى،نبی، و پيغمبرىپیغمبری كهکه صوت فرشته را مىشنودمیشنود ولىولی در خواب فرشته را نمىبيندنمیبیند بلكهبلکه در بيدارىبیداری مىبيندمیبیند رسول است.
و در ايناین معنا رواياتىروایاتی ديگردیگر آمده و ممكنممکن است از امثال آيهآیه:
" «فَأَرْسِلْ إِلىإِلی هارُونَ"» نيزنیز ايناین معنا استفاده شود، و معناىمعنای آن ايناین نيستنیست كهکه رسول كسىکسی باشد كهکه فرشته وحىوحی نزدش فرستاده شود، بلكهبلکه مقصود ايناین است كهکه نبوت و رسالت دو مقام مخصوصند كهکه خصوصيتخصوصیت يكىیکی رؤيارؤیا و خصوصيتخصوصیت ديگرىدیگری ديدندیدن فرشته وحىوحی است.
و چه بسا هر دو مقام در يكیک نفر جمع شود، و او داراىدارای هر دو خاصيتخاصیت باشد، و چه بسا مىشودمیشود كهکه نبوت باشد و رسالت نباشد، و در نتيجهنتیجه معناىمعنای رسالت البته از نظر مصداق نه مفهوم اخص از معناىمعنای نبوت خواهد بود، هم چنان كهکه حديثحدیث ابىابی ذر هم كهکه در سابق گذشت تصريحتصریح به ايناین معنا مىكرد،میکرد، و مىفرمودمیفرمود: پرسيدمپرسیدم: مرسلينمرسلین از انبياانبیا چند نفر بودند.
پس روشن گرديدگردید كهکه هر رسولىرسولی نبىنبی هم هست ولىولی هر نبيىنبیی رسول نيست،نیست، و با ايناین بيانبیان جواب از اعتراضىاعتراضی كهکه بعضىبعضی بر دلالت آيهآیه:" «وَ لكِنْلکِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ"النَّبِیِّینَ» كردهاند،کردهاند، كهکه تنها خاتميتخاتمیت نبوت را مىرساند،میرساند، نه خاتميتخاتمیت رسالت را، و روايتروایت ابىابی ذر و نظايرنظایر آن هم رسالت را غيرغیر نبوت دانسته، داده مىشودمیشود.»<ref>ترجمه الميزان،المیزان، ج۲، ص: ۲۱۷</ref>
=== مجمع البیان ===
در ترجمه تفسیر مجمع البیان ذیل آیه اول چنین آمده استآمدهاست:
«اينكهاینکه رسول و نبىنبی را با هم آورده، بخاطر ايناین است كهکه ميانمیان آنها فرقىفرقی است: رسول كسىکسی است كهکه فرستاده خداست و اگر بطور اطلاق گفته شود، مقصود پيامبرپیامبر اسلام است.
نبىنبی كسىکسی است كهکه به سبب رسالت، داراىدارای رفعت و درجه عظيمعظیم است.
برخىبرخی فرق آن دو را اينطوراینطور ذكرذکر كردهاندکردهاند كهکه: رسول كسىکسی است كهکه ملائكهملائکه بر او وحىوحی نازل ميكندمیکند و نبىنبی كسىکسی است كهکه در خواب بر او وحىوحی ميشودمیشود. بنا بر ايناین هر رسولى،رسولی، نبىنبی است ولىولی هر نبيىنبیی رسول نيستنیست.
برخىبرخی گفتهاند: رسول كسىکسی است كهکه بسوىبسوی امتىامتی مبعوث شده و نبىنبی كسىکسی است كهکه مبعوث بسوىبسوی امتىامتی نيستنیست. (از قطرب) برخىبرخی گفتهاند: رسول كسىکسی است كهکه بوضع شريعتشریعت و احكاماحکام پرداخته و نبىنبی كسىکسی است كهکه نگهبان شريعتشریعت ديگرىدیگری است. (از جاحظ) وجه اول صحيحصحیح است. زيرازیرا خداوند گاهىگاهی پيامبرپیامبر را نبىنبی ميخواندمیخواند و گاهىگاهی رسول. هم «يایا أَيُّهَا النَّبِيُّأَیُّهَا النَّبِیُّ...» ميگويدمیگوید و هم «يایا أَيُّهَاأَیُّهَا الرَّسُولُ.» بنا بر ايناین رسول و نبىنبی يكىیکی است. جز اينكهاینکه رسول هم شامل ملائكهملائکه ميشودمیشود و هم شامل بشر و نبىنبی مخصوص بشر است.
بهمينبهمین جهت است كهکه در اينجااینجا و در آيهآیه «وَ كانَکانَ رَسُولًا نَبِيًّانَبِیًّا» ميانمیان آنها جمع كرده استکردهاست.»<ref>ترجمه مجمع البيانالبیان فيفی تفسيرتفسیر القرآن، ج۱۷، ص: ۶</ref>
=== ابن عربی ===
ابن عربی در ذیل آیه اول در تفسیر خود چنین اظهار نظر کرده استکردهاست:
«{{عربی|الفرق بينبین النبيّالنبیّ و الرسول، أن النبيّالنبیّ هو الواصل بالفناء فيفی مقام الولاية،الولایة، الراجع بالوجود الموهوب إلىإلی مقام الاستقامة متحققا بالحق، عارفا به، متنبئا عنه و عن ذاته و صفاته و أفعاله و أحكامهأحکامه بأمره، مبعوثا للدّعوة إليهإلیه علىعلی شريعةشریعة المرسل الذيالذی تقدّمه غيرغیر مشرّع لشريعةلشریعة و لا واضع لحكملحکم و ملّة، مظهرا للمعجزات، منذرا أو مبشّرا للناس كأنبياءکأنبیاء بنيبنی إسرائيلإسرائیل إذ كلهمکلهم كانواکانوا داعينداعین إلىإلی ديندین موسىموسی عليهعلیه السلام غيرغیر واضعينواضعین لملّة و شريعة،شریعة، و من كانکان ذا كتابکتاب كداودکداود عليهعلیه السلام كانکان كتابهکتابه حاوياحاویا للمعارف و الحقائق و المواعظ و النصائح دون الأحكامالأحکام و الشرائع. و لهذا
قال عليه السلام: «علماء أمتي كأنبياء بني إسرائيل»، و هم الأولياء العارفون، المتمكنون. و الرسول هو الذي يكون له مع ذلك كله وضع شريعة و تقنين، فالنبيّ متوسط بين الوليّ و الرسول.}}»<ref>تفسیر ابن عربی، ج۲، ص: ۶۱</ref>
، و هم الأولياء العارفون، المتمكنون. و الرسول هو الذي يكون له مع ذلك كله وضع شريعة و تقنين، فالنبيّ متوسط بين الوليّ و الرسول.}}»<ref>تفسير ابن عربي، ج۲، ص: ۶۱</ref>
|