میداس: تفاوت میان نسخه‌ها

محتوای حذف‌شده محتوای افزوده‌شده
جز ویرایش به وسیلهٔ ابزار خودکار ابرابزار
MahdiBot (بحث | مشارکت‌ها)
جز ربات ردهٔ همسنگ (۲۴) +مرتب (۸.۶): + رده:طلا
خط ۱۱:
 
== افسانه ==
روزی [[دیونیسوس]] آنگونه که [[اووید]] در [[متامورفیوس]] آورده است متوجهٔ گم‌شدن [[ساتیر]] [[سیلنوس]]، پدرخواندهٔ خود شد. ساتیر پیر شراب نوشیده، مست کرده و سرگردان شده بود تا انکه تنی چند از دهقانان فریگیه‌ای او را یافته و او را پیش پادشاه خود میداس بردند (شکل دیگر داستان آن است که سیلنوس در باغ گل سرخ میداس از هوش رفته بود). میداس او را شناخت و برای ۱۰ روز به خوبی از او پذیرایی کرد. در روز یازدهم او سیلنوس را پیش دیونیسوس در [[لیدیه]] بازگرداند، دیونیسوس به او گفت تا برای پاداش هرچه می‌خواهد بگوید و میداس خواست تا هرآنچه را که لمس می‌کند به طلا تبدیل شود. پس درخواستش برآورده شد.
 
میداس خوشحال از قدرتی که به‌دست آورده بود اقدام به آزمودن آن کرد. او ترکه‌ای از درخت بلوط و سنگی را لمس نمود و هردو به طلا تبدیل شدند. او پس از بازگشت به کاخش با خوشحالی فراوان از مستخدمانش خواست تا میز مفصلی برایش بچینند تا جشن بگیرد. میداس که در آن لحظه مغرور از قدرتش بود پس از آنکه غذا و نوشیدنی‌اش نیز با لمس او به طلا تبدیل شدند به اشتباهش پی‌برد. در ویراست دیگری از این افسانه به قلم [[ناتانیل هاوثورن]] (۱۸۵۲) آمده است که میداس پس از آنکه دخترش نیز با تماس او به طلا تبدیل‌شد دریافت که چه اشتباهی کرده است. حال دیگر میداس از این تواناییش بیزار بود، پس به درگاه دیونیسوس دست به‌دعا برداشت و از او خواست تا او را از گرسنگی نجات بخشد. دیونیسوس لابهٔ او را شنید و به میداس گفت تا خود را در [[رود پاکتولوس]] بشوید. میداس چنین کرد و وقتی دست بر آب زد، قدرتش به رودخانه منتقل و ماسه‌های کنار رودخانه به طلا تبدیل شد.
 
میداس که اینک از ثروت و شکوه و جلال نفرت یافته بود، به روستایی نقل مکان کرده و به پرستش [[پان]]، خدای دشت‌ها و ساتیرها پرداخت. روزی پان خواست تا موسیقی خود را با موسیقی [[آپولو]]، خدای [[چنگ]] مقایسه کند، پس او را به چالش طلبید. [[تیمولوس]]، خدای کوهستان به‌عنوان داور انتخاب شد. نخست پان در فلوتش دمید و آوای روستایی آن برای خودش و مرید باوفایش میداس که اتفاقاً در آن جمع حاضر بود بسیار خوشایند آمد. سپس آپولو دست بر چنگ برد و تارهای آن را لرزاند. تیمولوس بی‌درنگ آپولو را برندهٔ میدان اعلام کرد. همگی با این رأی موافق بودند مگر میداس. پس آپولو گوش‌های او را به گوش‌های [[الاغ]] تبدیل کرد. این موضوع در دو تابلوی نقاشی موسوم به «آپولو و مارسیاس» اثر [[پالما ایل جووانی]] (۱۵۴۴-۱۶۲۸) به تصویر کشیده‌شده که صحنهٔ قبل و بعد از این تنبیه را نمایش می‌دهد.
 
میداس آزرده‌دل گوش‌هایش را در زیر عمامه‌ای بزرگ پنهان می‌ساخت تا کسی آنها را نبیند. اما آرایشگرش موضوع را می‌دانست و میداس از او خواسته بود تا به کسی چیزی نگوید. اما سلمانی که نمی‌توانست این راز را بیش از این در خود نگاه دارد به دشتی رفت، گودالی در زمین کند و راز را در آن زمزمه کرد. سپس گودال را پر کرد و رفت. پس از آن بستری انبوه از نی‌ها در آن مکان روئید که داستان میداس را زمزمه می‌کردند و می‌گفتند «شاه میداس گوش‌های الاغ دارد».
 
== منابع ==
{{پانویس}}
{{چپ‌چین}}
* Wikipedia contributors, "Midas," Wikipedia, The Free Encyclopedia, http://en.wikipedia.org/w/index.php?title=Midas&oldid=467297768 (accessed January 1, 2012).
سطر ۲۶ ⟵ ۲۷:
[[رده:اسطوره‌شناسی یونانی]]
[[رده:شاهان فریگیه]]
[[رده:طلا]]