'''سِناخِریب''' یا '''سنخریب''' (Sennacherib) {{اکدی|Sîn-ahhī-erība}}، (سین-اهی-اریب) معنای نامش یعنی: "''سین، برادر گمشده را برای من پس آورده است.''" امپراتور [[آشور (سرزمین)|آشور]] (۷۰۵-۶۸۱ ق.م.) و پسر و جانشین [[سارگون دوم]] بوده است.
== پادشاه جدید ==
سناخریب به عنوان ولیعهد پادشاه، هنگامی که سارگون دوم به جنگ میرفت، در منصب [[نایب السلطنه]] ایفای نقش میکرد. برخلاف پدرش که بسیار به جنگ و پیکار میپرداخت، سناخریب بیشتر به خاطر مرمتها، ساختمان سازیها و بسط و توسعه دادن آن پروژه ها شناخته میشود. پس از مرگ دلخراش پدرش<ref>[[کیمری ها]] به قلمرو حکام [[مادی]] و [[پارسی]] که دست نشانده ی سارگون دوم بودند، حمله می کردند و سارگون در سال705سال ۷۰۵ ق.م. در حالی که مشغول جنگ با آنها و بیرون راندن این مهاجمان بود، در جنگ کشته شد.</ref>، سناخریب با مسائل و مشکلات متعددی در برقراری قدرت و سلطنتش روبرو شد، علاوه بر آن، قلمرو حکومتی اش هم در معرض خطر قرار گرفته بود. با این وجود، وی موفق شد که این مسائل و مشکلات را حل و برطرف نماید. او پایتخت را از شهر جدیدالتاسیس پدرش [[دور-شروکین]] به شهر قدیمی و پایتخت قبلی آشور، [[نینوا]]<ref>Nineveh</ref> انتقال داد. لازم به تذکر است که این پادشاه آشور، نه تنها شهر پایتخت پدرش را ترک کرد، بلکه نام وی را هم در هیچ کتیبه و متن و نوشتهای رسمی در دورهٔ سلطنتش نیاورد.
نخستین جنگ سناخریب در ۷۰۳ ق. م. با [[مردوک-اپل-ایدین دوم]]<ref>Marduk-apla-iddina II</ref> پادشاه بابل به وقوع پیوست. در این هنگام، مردوک-اپل-ایدین تخت سلطنت بابل را قبضه کرده و اتحادی از کلدیها،[[کلده (تمدن بابل)|کلدیها]]، [[آرامیها]] و [[ایلام|ایلامیها]] تشکیل داده بود. میتوانیم دیدار سفرای بابلی با [[حزقیا]]<ref>Hezekiah</ref>، فرمانروای [[یهودیه]]<ref>Judah</ref> را به این زمان منسوب کنیم.▼
▲نخستین جنگ سناخریب در ۷۰۳ ق. م. با [[مردوک-اپل-ایدین دوم]]<ref>Marduk-apla-iddina II</ref> پادشاه بابل به وقوع پیوست. در این هنگام، مردوک-اپل-ایدین تخت سلطنت بابل را قبضه کرده و اتحادی از کلدیها، آرامیها و ایلامیها تشکیل داده بود. میتوانیم دیدار سفرای بابلی با [[حزقیا]]<ref>Hezekiah</ref>، فرمانروای [[یهودیه]]<ref>Judah</ref> را به این زمان منسوب کنیم.
متحدان میخواستند از ناآرامی ای که به هنگام انتقال سلطنت آشور به سناخریب به وجود آمده بود، در جهت منافع خود سوءاستفادهاستفاده نمایند. سناخریب قشونش را به دو قسمت تقسیم کرد، یک دسته از آن به دشمنان مستقر در [[کیش]]<ref>Kish</ref> حمله کرد و دستهٔ دوم که سناخریب رهبری و فرماندهی آن را به عهده داشت، به قصد تصرف Cutha به راه افتاد. پس از این که Cutha تسخیر شد، سناخریب به سرعت برگشت تا به دستهٔ اول سپاهش در ماموریتشان کمک رساند. شورش خوابانده و سرکوب شد و مردوک اپل ایدین فرار کرد، شهر بابل تصرف شد و کاخ پادشاه بابل مورد نهب و غارت قرار گرفت، اما آشوریان آسیبی به ساکنان شهر وارد نکردند. آشوریها به جستجوی مردوک-اپل-ایدین دوم روی آوردند، به خصوص در باتلاقها و مردابهای جنوب بابل، ولی نتوانستند او را پیدا کنند. نیروهای شورشی از شهرهای بابل بیرون رانده و جارو شدند و سناخریب چون میدانست که حکومت مستقیم آشور بر بابل پرهزینه است، یک اشراف زاده و نجیب زادهٔ بابلی به نام بل-ایبنی<ref>Bel-ibni</ref> را که در دربار آشور بزرگ شده بود، به حکومت بابل نشاند (سال ۷۰۳ ق. م.)هنگامی که آشوریان به سرزمین خود بازگشتند، مردوک اپل ایدین دوم در تهیهٔ شورشی دیگر شد.
در ۷۰۰ ق. م. آشوریان بازگشتند و در مردابها و باتلاقهای بابل مشغول پیکار با سپاهیان شورشی شدند. بار دیگر شاه بابل فرار کرد-که البته جای تعجب هم نداشت-قصد وی این بار ایلام بود و وی در همانجا هم درگذشت.